۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'یپ' به 'یپ') |
جز (جایگزینی متن - 'یا' به 'یا') |
||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
پرواضح است که نویسنده با این روش، عباسیان را مبنای زمانشماری تاریخی خود قرار داده و سپس بر مبنای آنها، نوعی تاریخ عمومی میسازد. قابل توجه است که در زمان او، دیگر برای تمامی جهان اسلام، خلافت مبنای زمانشماری تاریخی نبوده است<ref>ر.ک: همان</ref>. | پرواضح است که نویسنده با این روش، عباسیان را مبنای زمانشماری تاریخی خود قرار داده و سپس بر مبنای آنها، نوعی تاریخ عمومی میسازد. قابل توجه است که در زمان او، دیگر برای تمامی جهان اسلام، خلافت مبنای زمانشماری تاریخی نبوده است<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
از نظر زمانی، کتاب تا سال 819ق، ادامه یافته است که سال تألیف کتاب، محسوب میشود و ایام خلافت یازدهمین خلیفه عباسی مصر، «المتعضدبالله» است. مانند دیگر خلفا، اسم، کنیه، لقب، قد و قامت و حتی رنگ پوست او را نیز نویسنده برمیشمارد. بدین ترتیب ذکر سلسله خلفا پایان مییابد و مؤلف وارد فصل سوم از باب دوم کتاب میشود. در این فصل، مؤلف به مشاهیر افرادی که ادعای خلافت کردهاند، پرداخته است. مانند | از نظر زمانی، کتاب تا سال 819ق، ادامه یافته است که سال تألیف کتاب، محسوب میشود و ایام خلافت یازدهمین خلیفه عباسی مصر، «المتعضدبالله» است. مانند دیگر خلفا، اسم، کنیه، لقب، قد و قامت و حتی رنگ پوست او را نیز نویسنده برمیشمارد. بدین ترتیب ذکر سلسله خلفا پایان مییابد و مؤلف وارد فصل سوم از باب دوم کتاب میشود. در این فصل، مؤلف به مشاهیر افرادی که ادعای خلافت کردهاند، پرداخته است. مانند «بنیامیه» در اندلس، «عبیدیون» (سلسلهای که عبیدالله المهدی تأسیس کرد)؛ یعنی «فاطمیان» در مصر و «حفصیون» از بقایای «موحدون» در افریقیه. سپس نویسنده به رد ادعای آنان پرداخته است<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
اینکه نویسنده سعی در اثبات بیپایه و اساس بودن ادعای خلافت از جانب مخالفان بنیعباس دارد را علاوه بر جهات کلی و عمومی که بر آن مترتب است، میتوان از حساسیت چنین ادعاهایی در شمال آفریقا نیز بشمار آورد. در تاریخ جهان اسلام، هیچگاه داعیه خلافت در برابر عباسیان در نواحی شرقی کارساز نبوده است. بهعکس در نواحی غربی قلمرو اسلامی، یعنی از مصر تا مغرب الاقصی، به دلیل شرایط خاص جغرافیایی، یعنی دور از دسترس بودن، گستردگی بیابانها و اهمیت اقتصادی اندک و نیز شرایط انسانی ناشی از سرکشی بربرها و گرایش آنان به اندیشههای غیر رسمی حاکم در جهان اسلام، خلافتهای متعددی برپا شد<ref>ر.ک: همان، ص6-7</ref>. | اینکه نویسنده سعی در اثبات بیپایه و اساس بودن ادعای خلافت از جانب مخالفان بنیعباس دارد را علاوه بر جهات کلی و عمومی که بر آن مترتب است، میتوان از حساسیت چنین ادعاهایی در شمال آفریقا نیز بشمار آورد. در تاریخ جهان اسلام، هیچگاه داعیه خلافت در برابر عباسیان در نواحی شرقی کارساز نبوده است. بهعکس در نواحی غربی قلمرو اسلامی، یعنی از مصر تا مغرب الاقصی، به دلیل شرایط خاص جغرافیایی، یعنی دور از دسترس بودن، گستردگی بیابانها و اهمیت اقتصادی اندک و نیز شرایط انسانی ناشی از سرکشی بربرها و گرایش آنان به اندیشههای غیر رسمی حاکم در جهان اسلام، خلافتهای متعددی برپا شد<ref>ر.ک: همان، ص6-7</ref>. | ||
صرف نظر از دستگاه سلطنتی و داعیه خلافت امویان اندلس که زمانی تا شمال آفریقا نیز گسترش یافت، ادریسیان شیعیمذهب (375-172ق)، | صرف نظر از دستگاه سلطنتی و داعیه خلافت امویان اندلس که زمانی تا شمال آفریقا نیز گسترش یافت، ادریسیان شیعیمذهب (375-172ق)، بنیاغلب (269-184ق)، مرابطون (541-448ق)، موحدون (667-524ق)، بنیحفص (941-652ق) و فاطمیان (567-297ق) در تمام یا قسمتی از تاریخ خود، مدعی عباسیان بودهاند و در مجموع با تشکیل خلافتهایی در غرب قلمرو اسلامی، آن نواحی را از «سرزمینهای خلافت شرقی» که از مرزهای شام تا هند و آسیا به مرکزیت بغداد گسترده بود، جدا میساخت. اکنون عباسیان در نقش مخالفان سابق خود در شمال آفریقا مستقر شده بودند و در شرایط ضعیف و شکنندهای که داشتند، لازم بود به دفاعی نومیدانه، ادامه دهند<ref>ر.ک: همان، ص7</ref>. | ||
باب سوم کتاب، به اثر دیگر نویسنده، یعنی «[[صبح الأعشی في صناعة الإنشاء]]» شباهت دارد. در مکتوباتی که در این باب آمده، مسائل اصلی، مربوط به بیعت و هنگام جلوس خلفاست. آدابی که در مکاتبات خلفا وجود داشته، با دقت خاصی توسط [[قلقشندی، احمد بن علی|قلقشندی]] در اینجا تذکر داده شده است<ref>ر.ک: همان</ref>. | باب سوم کتاب، به اثر دیگر نویسنده، یعنی «[[صبح الأعشی في صناعة الإنشاء]]» شباهت دارد. در مکتوباتی که در این باب آمده، مسائل اصلی، مربوط به بیعت و هنگام جلوس خلفاست. آدابی که در مکاتبات خلفا وجود داشته، با دقت خاصی توسط [[قلقشندی، احمد بن علی|قلقشندی]] در اینجا تذکر داده شده است<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
در فصل دوم از باب دوم، [[قلقشندی، احمد بن علی|قلقشندی]] به طبقهبندی جدیدی از تاریخ خلافت بر اساس مقر خلفا دست زده است. مباحث این قسمت، شامل ایامی است که خلافت در مدینه قرار داشت، بعد به شام (دمشق) رفت و این در دوره | در فصل دوم از باب دوم، [[قلقشندی، احمد بن علی|قلقشندی]] به طبقهبندی جدیدی از تاریخ خلافت بر اساس مقر خلفا دست زده است. مباحث این قسمت، شامل ایامی است که خلافت در مدینه قرار داشت، بعد به شام (دمشق) رفت و این در دوره بنیامیه بود. پس از آن، به عراق (کوفه و بغداد) در فاصله سالهای 132 تا 656ق، یعنی دوره عباسیان عراق و سپس نوبت به مصر میرسد که از 658 تا 922ق، به طول انجامید. در دنباله همین مباحث، [[قلقشندی، احمد بن علی|قلقشندی]] استنتاج جدیدی از استقرا در تاریخ خلافت ارائه میدهد؛ یعنی به «شعار خلافت» و چگونگی آن در ادوار گوناگون میپردازد<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
آخرین نکتهای که وجه ابتکاری اثر [[قلقشندی، احمد بن علی|قلقشندی]] بشمار میآید، گشودن بابی تحت عنوان «كيفية تولية الملوك الخلفاء» است. در این مبحث، [[قلقشندی، احمد بن علی|قلقشندی]] چگونگی سیطره و آمریت ملوک (سلاطین) بر خلفا را برمیشمارد و آن را دارای دو حالت میداند: حالت اول مربوط به دروه آلبویه و سلجوقیان بود. چنانکه میدانیم تقریبا از اواسط قرن چهارم تا اواسط قرن ششم، عباسیان تحت سلطه سلسلههای ایرانی آلبویه و سلجوقیان بودهاند. حالت دوم را نویسنده مربوط به دوره ممالیک میداند؛ یعنی دورهای که خلافت به مصر منتقل شد و این دورانی است که وی تأکید میکند، رسوم دگرگون شده و این جان کلام اوست و در دنباله از رسوم خلافت در مصر سخن میگوید<ref>ر.ک: همان</ref>. | آخرین نکتهای که وجه ابتکاری اثر [[قلقشندی، احمد بن علی|قلقشندی]] بشمار میآید، گشودن بابی تحت عنوان «كيفية تولية الملوك الخلفاء» است. در این مبحث، [[قلقشندی، احمد بن علی|قلقشندی]] چگونگی سیطره و آمریت ملوک (سلاطین) بر خلفا را برمیشمارد و آن را دارای دو حالت میداند: حالت اول مربوط به دروه آلبویه و سلجوقیان بود. چنانکه میدانیم تقریبا از اواسط قرن چهارم تا اواسط قرن ششم، عباسیان تحت سلطه سلسلههای ایرانی آلبویه و سلجوقیان بودهاند. حالت دوم را نویسنده مربوط به دوره ممالیک میداند؛ یعنی دورهای که خلافت به مصر منتقل شد و این دورانی است که وی تأکید میکند، رسوم دگرگون شده و این جان کلام اوست و در دنباله از رسوم خلافت در مصر سخن میگوید<ref>ر.ک: همان</ref>. |
ویرایش