پرش به محتوا

لسان الميزان (8 جلد): تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۳ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ی‎گ' به 'ی‌گ'
جز (جایگزینی متن - 'ه‎ا' به 'ه‌ا')
جز (جایگزینی متن - 'ی‎گ' به 'ی‌گ')
خط ۴۹: خط ۴۹:
نویسنده، معتقد است که بهترین کارها و فعالیت‎ها، فعالیت در علم دین است و افضل و اعظم این دانش از جهت برکت، تشخیص احادیث صحیح رسول خدا، از مدخول آن و منقطع آن از موصولش و سالم آن از معلولش می‎باشد. در این‎باره با رجوع به احادیث پیامبر می‎بینیم که پیامبر خود توصیه به اخذ روایاتش و تبلیغ و انتشار آنها نموده است و احادیث پیامبر، مدار شریعت، توضیح، تبیین و مفسر آیات قرآن است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/28173/1/11 ر.ک: مقدمه نویسنده، ج1، ص11]</ref>.
نویسنده، معتقد است که بهترین کارها و فعالیت‎ها، فعالیت در علم دین است و افضل و اعظم این دانش از جهت برکت، تشخیص احادیث صحیح رسول خدا، از مدخول آن و منقطع آن از موصولش و سالم آن از معلولش می‎باشد. در این‎باره با رجوع به احادیث پیامبر می‎بینیم که پیامبر خود توصیه به اخذ روایاتش و تبلیغ و انتشار آنها نموده است و احادیث پیامبر، مدار شریعت، توضیح، تبیین و مفسر آیات قرآن است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/28173/1/11 ر.ک: مقدمه نویسنده، ج1، ص11]</ref>.


ایشان در ادامه به بیان شیوه کار خود می‌پردازد و می‎گوید: هرگاه خواسته‌ام مطلبی را به متن «ميزان الاعتدال» [[ذهبی، محمد بن احمد|ذهبی]] اضافه کنم، کلام او را به‎وسیله لفظ «انتهی» پایان برده، سپس کلام خود را بعد از آن آورده‌ام<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/28173/1/13 ر.ک: همان، ص13]</ref>.
ایشان در ادامه به بیان شیوه کار خود می‌پردازد و می‌گوید: هرگاه خواسته‌ام مطلبی را به متن «ميزان الاعتدال» [[ذهبی، محمد بن احمد|ذهبی]] اضافه کنم، کلام او را به‎وسیله لفظ «انتهی» پایان برده، سپس کلام خود را بعد از آن آورده‌ام<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/28173/1/13 ر.ک: همان، ص13]</ref>.


نویسنده بعد از آوردن مقدمه [[ذهبی، محمد بن احمد|ذهبی]] بر کتاب «ميزان الاعتدال» [[ذهبی، محمد بن احمد|ذهبی]]، مطالبی را از برخی علما، همچون [[دارمی، عثمان بن سعید|عثمان بن سعید دارمی]]، ابومصعب زبیری، [[ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم|ابن قتیبه]]، ابن ابی‌خیثمه، [[ابن حبان، محمد بن حبان|ابن حبان]]، خطیب، ابن مبارک، [[شافعی، محمد بن ادریس|شافعی]] و... طی فصولی آورده است؛ مثلا در یک فصل از قول [[دارمی، عثمان بن سعید|عثمان بن سعید دارمی]]، آورده که: از یحیی بن معین درباره مردی که شخصی ضعیف را بین دو ثقه می‎بیند و می‎گوید از سند می‌کاهم و به‎صورت نقل ثقه از ثقه روایت می‌کنم، پرسیده شد و او گفت این کار را نکن...<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/28173/1/23 ر.ک: همان، ص23]</ref>.
نویسنده بعد از آوردن مقدمه [[ذهبی، محمد بن احمد|ذهبی]] بر کتاب «ميزان الاعتدال» [[ذهبی، محمد بن احمد|ذهبی]]، مطالبی را از برخی علما، همچون [[دارمی، عثمان بن سعید|عثمان بن سعید دارمی]]، ابومصعب زبیری، [[ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم|ابن قتیبه]]، ابن ابی‌خیثمه، [[ابن حبان، محمد بن حبان|ابن حبان]]، خطیب، ابن مبارک، [[شافعی، محمد بن ادریس|شافعی]] و... طی فصولی آورده است؛ مثلا در یک فصل از قول [[دارمی، عثمان بن سعید|عثمان بن سعید دارمی]]، آورده که: از یحیی بن معین درباره مردی که شخصی ضعیف را بین دو ثقه می‎بیند و می‌گوید از سند می‌کاهم و به‎صورت نقل ثقه از ثقه روایت می‌کنم، پرسیده شد و او گفت این کار را نکن...<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/28173/1/23 ر.ک: همان، ص23]</ref>.


وی در فصلی دیگر از ابن ابی‌خیثمه نقل می‌کند که به ابن معین می‎گوید: شما می‎گویی: «فلان ليس به بأس» و «فلان ضعيف». او در جواب گفت: درصورتی‎که بگویم: «ليس به بأس»، آن راوی ثقه است و اگر بگویم: «هو ضعيف»، او ثقه نیست و حدیثش نوشته نشود. حمزه سهمی نیز از [[دارقطنی، علی بن عمر|دارقطنی]] می‌پرسد: مقصود شما از راویی که درباره‌اش می‎گویی: «فلان لين، أيش تريد به»، چیست؟ در جواب گفت: این شخص ساقط و متروک الحدیث نمی‎باشد، ولی به سبب چیزی که وی را از عدالت ساقط نمی‌کند، جرح شده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/28173/1/24 ر.ک: همان، ص24-25]</ref>.
وی در فصلی دیگر از ابن ابی‌خیثمه نقل می‌کند که به ابن معین می‌گوید: شما می‌گویی: «فلان ليس به بأس» و «فلان ضعيف». او در جواب گفت: درصورتی‎که بگویم: «ليس به بأس»، آن راوی ثقه است و اگر بگویم: «هو ضعيف»، او ثقه نیست و حدیثش نوشته نشود. حمزه سهمی نیز از [[دارقطنی، علی بن عمر|دارقطنی]] می‌پرسد: مقصود شما از راویی که درباره‌اش می‌گویی: «فلان لين، أيش تريد به»، چیست؟ در جواب گفت: این شخص ساقط و متروک الحدیث نمی‎باشد، ولی به سبب چیزی که وی را از عدالت ساقط نمی‌کند، جرح شده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/28173/1/24 ر.ک: همان، ص24-25]</ref>.


این اثر هشت‎جلدی به‎ترتیب حروف الفبا تنظیم شده است که با «آدم» آغاز می‎شود و به «ام‎یونس» ختم می‎شود، سپس یک فصل درباره مادران برخی از راویان آمده که نام آنان مشخص نیست. نویسنده در این فصل نام چهارده راوی را آورده است که به عدد 5958 که نام والده ام‎حکیم است، ختم می‎شود<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/28601/1/544 ر.ک: متن کتاب، ج7، ص544]</ref>.
این اثر هشت‎جلدی به‎ترتیب حروف الفبا تنظیم شده است که با «آدم» آغاز می‎شود و به «ام‎یونس» ختم می‎شود، سپس یک فصل درباره مادران برخی از راویان آمده که نام آنان مشخص نیست. نویسنده در این فصل نام چهارده راوی را آورده است که به عدد 5958 که نام والده ام‎حکیم است، ختم می‎شود<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/28601/1/544 ر.ک: متن کتاب، ج7، ص544]</ref>.
خط ۵۹: خط ۵۹:
این اثر از آثار مهم [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر]] بشمار می‌رود که اختصار و تکمله‌ای است بر کتاب «ميزان الاعتدال» [[ذهبی، محمد بن احمد|ذهبى]] درباره رجالى که به قول اهل سنت از ضعفا و متروکین و مجهولین هستند. [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر]] در «لسان الميزان» نام راویان کتب سته را که مزی در «تهذيب الكمال» ذکر کرده، در کتاب خویش نیاورده است؛ زیرا حاجتى به تکرار آن‎ها احساس نمی‌کرده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/28173/1/12 ر.ک: مقدمه مؤلف، ج1، ص12]</ref>.
این اثر از آثار مهم [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر]] بشمار می‌رود که اختصار و تکمله‌ای است بر کتاب «ميزان الاعتدال» [[ذهبی، محمد بن احمد|ذهبى]] درباره رجالى که به قول اهل سنت از ضعفا و متروکین و مجهولین هستند. [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر]] در «لسان الميزان» نام راویان کتب سته را که مزی در «تهذيب الكمال» ذکر کرده، در کتاب خویش نیاورده است؛ زیرا حاجتى به تکرار آن‎ها احساس نمی‌کرده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/28173/1/12 ر.ک: مقدمه مؤلف، ج1، ص12]</ref>.


ذهبى در «ميزان الاعتدال»، غلو در تشییع و تشییع بدون غلو را جزء بدعت کوچک شمرده است و می‎گوید: این‎گونه بدعت در میان تابعین و اصحاب تابعین که دارای دین و ورع و صدق بوده‌اند، فراوان است و اگر حدیث آن‎ها رد شود، مقدار زیادی از احادیث نبوی از میان می‌رود؛ اما رفض را جزو بدعت کبری شمرده است و آن عبارت از رد ابوبکر و عمر است. وی می‎گوید: در میان اهل رفض آدم راستگو دیده نمی‎شود<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/28173/1/20 ر.ک: مقدمه ذهبی، ج1، ص20-21]</ref>.
ذهبى در «ميزان الاعتدال»، غلو در تشییع و تشییع بدون غلو را جزء بدعت کوچک شمرده است و می‌گوید: این‎گونه بدعت در میان تابعین و اصحاب تابعین که دارای دین و ورع و صدق بوده‌اند، فراوان است و اگر حدیث آن‎ها رد شود، مقدار زیادی از احادیث نبوی از میان می‌رود؛ اما رفض را جزو بدعت کبری شمرده است و آن عبارت از رد ابوبکر و عمر است. وی می‌گوید: در میان اهل رفض آدم راستگو دیده نمی‎شود<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/28173/1/20 ر.ک: مقدمه ذهبی، ج1، ص20-21]</ref>.


[[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر]] در مقدمه «لسان الميزان»، پس از نقل‎ قول [[ذهبی، محمد بن احمد|ذهبى]]، می‎گوید: مالک و اصحاب او و ابوبکر باقلانى، قول مبتدعه (مانند رافضه و خوارج) را مطلقاً منع می‌کنند. ابوحنیفه و ابویوسف، روایت آن‎ها را مطلقاً قبول کرده‌اند، مگر اینکه بدعت راوی موجب کفر باشد، یا اینکه راوی، کذب را حلال شمرد و از شافعى نیز چنین روایت شده است؛ اما بیشتر اهل حدیث قائل به‎ تفصیل شده‌اند؛ مثلاً برخى از ایشان گفته‌اند: اگر مبتدع راستگو باشد و مبلّغ (داعى) نباشد، حدیث او مقبول است و فقط حدیثى که در تأیید بدعت خود نقل کند، مقبول نیست... [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر]] و [[ذهبی، محمد بن احمد|ذهبى]] فراموش کرده‌اند که در میان اهل سنت هم راویانى هستند که دشمنان سرسخت شیعه بوده‌اند و احادیثى درباره شیعه و مذمت ایشان و نفى عقاید شیعه نقل کرده‌اند. اگر میزان رد حدیث، حدیثى باشد که مبلّغ یا داعى در تأیید قول خود می‎آورد، فرقى میان شیعه و اهل سنت نباید باشد<ref>ر.ک: فکرت، محمدآصف، ج3، ص330</ref>.
[[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر]] در مقدمه «لسان الميزان»، پس از نقل‎ قول [[ذهبی، محمد بن احمد|ذهبى]]، می‌گوید: مالک و اصحاب او و ابوبکر باقلانى، قول مبتدعه (مانند رافضه و خوارج) را مطلقاً منع می‌کنند. ابوحنیفه و ابویوسف، روایت آن‎ها را مطلقاً قبول کرده‌اند، مگر اینکه بدعت راوی موجب کفر باشد، یا اینکه راوی، کذب را حلال شمرد و از شافعى نیز چنین روایت شده است؛ اما بیشتر اهل حدیث قائل به‎ تفصیل شده‌اند؛ مثلاً برخى از ایشان گفته‌اند: اگر مبتدع راستگو باشد و مبلّغ (داعى) نباشد، حدیث او مقبول است و فقط حدیثى که در تأیید بدعت خود نقل کند، مقبول نیست... [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر]] و [[ذهبی، محمد بن احمد|ذهبى]] فراموش کرده‌اند که در میان اهل سنت هم راویانى هستند که دشمنان سرسخت شیعه بوده‌اند و احادیثى درباره شیعه و مذمت ایشان و نفى عقاید شیعه نقل کرده‌اند. اگر میزان رد حدیث، حدیثى باشد که مبلّغ یا داعى در تأیید قول خود می‎آورد، فرقى میان شیعه و اهل سنت نباید باشد<ref>ر.ک: فکرت، محمدآصف، ج3، ص330</ref>.


در پایان کتاب، دو فائده خیلی مختصر آمده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/28601/1/544 ر.ک: متن کتاب، ج7، ص544]</ref>.
در پایان کتاب، دو فائده خیلی مختصر آمده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/28601/1/544 ر.ک: متن کتاب، ج7، ص544]</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش