۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'یا' به 'یا') |
جز (جایگزینی متن - 'ید' به 'ید') |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
شرح حال او را برادرش، رضا، ملقب به حضورعلى نعمتاللهى، در رسالهاى به نام «تعرفة الأولياء»، از قول خود صفیعلیشاه، به نظم درآورده است. گزارشى از این رساله را مسعود همایونى در کتاب «تاریخ سلسلههاى طریقه نعمةاللهية در ایران» به نثر نوشته است<ref>ر.ک: اسفندیار، محمدرضا</ref>. | شرح حال او را برادرش، رضا، ملقب به حضورعلى نعمتاللهى، در رسالهاى به نام «تعرفة الأولياء»، از قول خود صفیعلیشاه، به نظم درآورده است. گزارشى از این رساله را مسعود همایونى در کتاب «تاریخ سلسلههاى طریقه نعمةاللهية در ایران» به نثر نوشته است<ref>ر.ک: اسفندیار، محمدرضا</ref>. | ||
صفى همراه با رحمتعلیشاه به کرمان رفت و به اشاره وی سرودن کتاب «زبدة الأسرار» را آغاز کرد. پس از وفات رحمتعلیشاه، وی دست ارادت به منورعلیشاه داد که عموى رحمتعلیشاه و مدعى جانشینی او بود. صفی در حمایت از او و نفى مخالفانش کوشید؛ از جمله گویا مقالاتى نوشت در برترى وی بر سعادتعلیشاه، که ارادتمندانش وی را جانشین برحق رحمتعلیشاه | صفى همراه با رحمتعلیشاه به کرمان رفت و به اشاره وی سرودن کتاب «زبدة الأسرار» را آغاز کرد. پس از وفات رحمتعلیشاه، وی دست ارادت به منورعلیشاه داد که عموى رحمتعلیشاه و مدعى جانشینی او بود. صفی در حمایت از او و نفى مخالفانش کوشید؛ از جمله گویا مقالاتى نوشت در برترى وی بر سعادتعلیشاه، که ارادتمندانش وی را جانشین برحق رحمتعلیشاه میدانستند. همچنین در «زبدة الأسرار» اشعارى دارد که متضمن تعریضات تند نسبت به سعادتعلیشاه و دفاع از منورعلیشاه است<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
صفى تا 1280 در یزد ماند و آنگاه، برای دومینبار، به هندوستان رفت و علیشاه آقاخان دوم، رهبر اسماعیلیه، از او استقبال کرد. گویا علت سفر او به هندوستان، درخواست علیشاه از منورعلیشاه بود مبنی بر فرستادن شیخ مؤتمنى از طریقت نعمتاللهى. صفی از هند به زیارت خانه خدا رفت و سپس به هندوستان بازگشت و تألیف «زبدة الأسرار» را به پایان برد و آن را در بمبئى، با حمایت علیشاه، به چاپ رساند. در این سفر وی با بسیارى از مرتاضان و جوکیان ملاقات و گفتگو کرد. پس از چهار سال اقامت در هند، به زیارت عتبات عالیات رفت و در نجف به دیدار [[انصاری، مرتضی بن محمدامین|شیخ مرتضى انصارى]]، از بزرگترین عالمان شیعه و مهمترین مرجع شیعیان عصر، رفت. قصد او از این دیدار، تحویل هدایاى علیشاه، رهبر اسماعیلیان و ابلاغ پیامى از سوى وى بود. گفتهاند که [[انصاری، مرتضی بن محمدامین|شیخ مرتضی انصاری]] از او بهگرمی استقبال و تلویحاً از «زبدة الأسرار» تمجید کرد<ref>ر.ک: همان</ref>. | صفى تا 1280 در یزد ماند و آنگاه، برای دومینبار، به هندوستان رفت و علیشاه آقاخان دوم، رهبر اسماعیلیه، از او استقبال کرد. گویا علت سفر او به هندوستان، درخواست علیشاه از منورعلیشاه بود مبنی بر فرستادن شیخ مؤتمنى از طریقت نعمتاللهى. صفی از هند به زیارت خانه خدا رفت و سپس به هندوستان بازگشت و تألیف «زبدة الأسرار» را به پایان برد و آن را در بمبئى، با حمایت علیشاه، به چاپ رساند. در این سفر وی با بسیارى از مرتاضان و جوکیان ملاقات و گفتگو کرد. پس از چهار سال اقامت در هند، به زیارت عتبات عالیات رفت و در نجف به دیدار [[انصاری، مرتضی بن محمدامین|شیخ مرتضى انصارى]]، از بزرگترین عالمان شیعه و مهمترین مرجع شیعیان عصر، رفت. قصد او از این دیدار، تحویل هدایاى علیشاه، رهبر اسماعیلیان و ابلاغ پیامى از سوى وى بود. گفتهاند که [[انصاری، مرتضی بن محمدامین|شیخ مرتضی انصاری]] از او بهگرمی استقبال و تلویحاً از «زبدة الأسرار» تمجید کرد<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
صفی سپس به ایران آمد و به یزد رفت. در این ایام بر سر جانشینى رحمتعلیشاه، میان سعادتعلیشاه و منورعلیشاه نزاع بالا گرفته بود. صفى بااینکه قبلاً دست ارادت به منورعلیشاه داده بود، براى دورى از منازعات، عزم هندوستان کرد تا باقى عمر را در دکن بماند، اما پس از دو سال اقامت، مشکلاتی پیش آمد که موجب شد به عزم مشهد رهسپار ایران شود. گویا این سال مصادف با وقوع قحطى بود و صفى موفق به سفر مشهد نشد و ناچار در تهران اقامت گزید<ref>ر.ک: همان</ref>. | صفی سپس به ایران آمد و به یزد رفت. در این ایام بر سر جانشینى رحمتعلیشاه، میان سعادتعلیشاه و منورعلیشاه نزاع بالا گرفته بود. صفى بااینکه قبلاً دست ارادت به منورعلیشاه داده بود، براى دورى از منازعات، عزم هندوستان کرد تا باقى عمر را در دکن بماند، اما پس از دو سال اقامت، مشکلاتی پیش آمد که موجب شد به عزم مشهد رهسپار ایران شود. گویا این سال مصادف با وقوع قحطى بود و صفى موفق به سفر مشهد نشد و ناچار در تهران اقامت گزید<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
در تهران عبدعلیشاه کاشانى، از مشایخ منورعلیشاه، با صفی بناى مخالفت گذاشت و چنین استدلال کرد که چون صفی، شیخ سیار است، توقف بیش از شش ماه او در تهران جایز نیست. گویا اقبال اهالى تهران و صاحبمنصبان دربارى به صفیعلیشاه در بالاگرفتن این مخالفتها بیتأثیر نبوده است. صفیعلیشاه نیز که از مدتها پیش خود را مستقل از منورعلیشاه | در تهران عبدعلیشاه کاشانى، از مشایخ منورعلیشاه، با صفی بناى مخالفت گذاشت و چنین استدلال کرد که چون صفی، شیخ سیار است، توقف بیش از شش ماه او در تهران جایز نیست. گویا اقبال اهالى تهران و صاحبمنصبان دربارى به صفیعلیشاه در بالاگرفتن این مخالفتها بیتأثیر نبوده است. صفیعلیشاه نیز که از مدتها پیش خود را مستقل از منورعلیشاه میدانست، پیوند روحانى خود را به رحمتعلیشاه پشتوانه معنوى و سلوکى خود دانست و بلاواسطه خود را به رحمتعلیشاه متصل کرد. یکی از دلایل استقلال صفیعلیشاه از منورعلیشاه آن بود که به اعتقاد وی، اعتبار اجازهنامه سعادتعلیشاه بیش از اجازهنامه مورد ادعاى منورعلیشاه است. درعینحال، صفى به سعادتعلیشاه نیز انتقاداتی داشت و او را شایسته جانشینی نمیدانست. صفى با طرح این موضوع که «سند فقر، ترک هنگامه است نه کاغذ ارشادنامه»، مناط اعتبار ادعاى شیخی را به تهذیب اخلاق، زهد از دنیا و انقطاع از ماسویالله، توکل بر خدا و ذخیره نکردن مال، پوشیدن عیب مردم، حفظ زبان از لغو، بهخصوص دروغ و غیبت و تهمت و پاک داشتن دل از کینه و خصومت میدانست<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
صفى بهواسطه برخوردارى از دانش وسیع عرفانى و کمالات معنوى و همچنین بیان گرم و گیرا، در اواخر دوره ناصرى شمارى از ارباب حرف و صاحبمنصبان دربارى را مجذوب خود کرد؛ از آن جملهاند: سلطان محمدمیرزا نوه فتحعلی شاه، میرزا نصرالله خان دبیرالملک و ظهیرالدوله که وزیر تشریفات و داماد ناصرالدین شاه بود. کیوان قزوینی نیز مدتی مرید صفیعلیشاه بود، ولی بعد به سلطانعلیشاه گنابادی پیوست. | صفى بهواسطه برخوردارى از دانش وسیع عرفانى و کمالات معنوى و همچنین بیان گرم و گیرا، در اواخر دوره ناصرى شمارى از ارباب حرف و صاحبمنصبان دربارى را مجذوب خود کرد؛ از آن جملهاند: سلطان محمدمیرزا نوه فتحعلی شاه، میرزا نصرالله خان دبیرالملک و ظهیرالدوله که وزیر تشریفات و داماد ناصرالدین شاه بود. کیوان قزوینی نیز مدتی مرید صفیعلیشاه بود، ولی بعد به سلطانعلیشاه گنابادی پیوست. |
ویرایش