۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'یش' به 'یش') |
جز (جایگزینی متن - 'یر' به 'یر') |
||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
مترجم کتاب ([[فروغی، محمدعلی|محمدعلی فروغی]]) در مقدمه، انگیزه خود در ترجمه کتاب [[الشفاء|شفا]] را اینگونه توضیح میدهد: «اینجانب که همه عمر گرفتار مشاغل دولتی بودم، از آنجا که به علم و معرفت عشق داشتم و نیز اشتیاق به اینکه تا بتوانم کار تحصیل علم را بر دانشپژوهان آسان کنم، تفنّن و تفریح خود را در تألیف و ترجمه کتب یافتم و از جمله هوسها که در دل پروردم این بود که حکمت قدیم و جدید را به دسترس طالبان علم بگذارم و چون در حکمت مشّاء کتابی معتبرتر از [[الشفاء|شفا]] نیست، با بال شکسته اندیشه بلندپروازی به سرم زد و بر آن شدم که هر اندازه از آن کتاب گرانبها را بتوانم به فارسی درآورم»<ref>ر.ک: دیباچه مترجم، ص2</ref>. | مترجم کتاب ([[فروغی، محمدعلی|محمدعلی فروغی]]) در مقدمه، انگیزه خود در ترجمه کتاب [[الشفاء|شفا]] را اینگونه توضیح میدهد: «اینجانب که همه عمر گرفتار مشاغل دولتی بودم، از آنجا که به علم و معرفت عشق داشتم و نیز اشتیاق به اینکه تا بتوانم کار تحصیل علم را بر دانشپژوهان آسان کنم، تفنّن و تفریح خود را در تألیف و ترجمه کتب یافتم و از جمله هوسها که در دل پروردم این بود که حکمت قدیم و جدید را به دسترس طالبان علم بگذارم و چون در حکمت مشّاء کتابی معتبرتر از [[الشفاء|شفا]] نیست، با بال شکسته اندیشه بلندپروازی به سرم زد و بر آن شدم که هر اندازه از آن کتاب گرانبها را بتوانم به فارسی درآورم»<ref>ر.ک: دیباچه مترجم، ص2</ref>. | ||
وی همچنین در گزینش بخش طبیعیات از کتاب [[الشفاء|شفا]] و فن سماع طبیعی مینویسد: «[[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابوعلی سینا]] در کتاب [[الشفاء|شفا]] پیروی تمام از ارسطو در نظر داشته و خواسته است فلسفه آن حکیم بزرگ را بشناساند و آن کتاب مشتمل بر منطق و طبیعیات و ریاضیات و الهیات است؛ یعنی مجموع معلوماتی که آن زمان حکمت نظری خوانده میشد. اینجانب منطق شفا را منظور نظر نساختم؛ زیرا فرورفتن در آن فن را با پهنایی که شیخ بزرگوار به آن داده بیضرورت میپندارم و از این فن همان اندازه که در مقدمات تحصیل میشود، کافی میدانم. از منطق که گذشتیم به طبیعیات | وی همچنین در گزینش بخش طبیعیات از کتاب [[الشفاء|شفا]] و فن سماع طبیعی مینویسد: «[[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابوعلی سینا]] در کتاب [[الشفاء|شفا]] پیروی تمام از ارسطو در نظر داشته و خواسته است فلسفه آن حکیم بزرگ را بشناساند و آن کتاب مشتمل بر منطق و طبیعیات و ریاضیات و الهیات است؛ یعنی مجموع معلوماتی که آن زمان حکمت نظری خوانده میشد. اینجانب منطق شفا را منظور نظر نساختم؛ زیرا فرورفتن در آن فن را با پهنایی که شیخ بزرگوار به آن داده بیضرورت میپندارم و از این فن همان اندازه که در مقدمات تحصیل میشود، کافی میدانم. از منطق که گذشتیم به طبیعیات میرسیم و در صدر آن فن سماع طبیعی است که در کلیات آن علم است و مطابق است با یکی از تصنیفهای معتبر [[ارسطو]] که معروف به فیزیک میباشد. پس در ترجمه [[الشفاء|شفا]] از سماع طبیعی آغاز کردم و اینک که آن قسمت به پایان رسیده، بهصورت کتابی مستقل به چاپ میرسد»<ref>ر.ک: همان، ص3</ref>. | ||
او همچنین در ترجمه کتاب، شیوه ترجمه تحتاللفظی و درعینحال سلیس و روان را برگزیده، مینویسد: «سلیقه اینجانب در ترجمه مخصوصاً در کتاب علمی چنین است که عین کتاب به فارسی درآورده شود و در این مورد نیز بر همین روش رفتم؛ چنانکه میتوان گفت ترجمه تحت لفظی است؛ زیرا منظورم این بود که کتاب شفا عیناً بیکموزیاد به فارسی درآید و اگر بنا بود حاصل معنی را بگویم، کتابی مستقل مینگاشتم و زحمت ترجمه را بر خود هموار نمیساختم؛ جز اینکه هرچند در سلاست عبارت فارسی کوشیدهام، چون تجاوز از اصل و دخل و تصرف در عبارات مصنف را روا نمیدانستم، گمانم این است که فهم آن آسان نباشد؛ زیرا که شفا از کتابهای مشکل علمی است؛ چون گذشته از اینکه مطالب خود دقیق و محتاج به تأمّل است، چنین مینماید و پیشینیان هم تصریح کردهاند که شیخ اجلّ در امر تصنیف اهتمام نداشته، بسیار بهسرعت مینگاشته و مراجعه و حک و اصلاح هم نمیکرده است. به این واسطه اطناب مملّ و ایجاز مخلّ و پیچیدگی عبارت و مطلب در آن بسیار است»<ref>ر.ک: همان، ص4-3</ref>. | او همچنین در ترجمه کتاب، شیوه ترجمه تحتاللفظی و درعینحال سلیس و روان را برگزیده، مینویسد: «سلیقه اینجانب در ترجمه مخصوصاً در کتاب علمی چنین است که عین کتاب به فارسی درآورده شود و در این مورد نیز بر همین روش رفتم؛ چنانکه میتوان گفت ترجمه تحت لفظی است؛ زیرا منظورم این بود که کتاب شفا عیناً بیکموزیاد به فارسی درآید و اگر بنا بود حاصل معنی را بگویم، کتابی مستقل مینگاشتم و زحمت ترجمه را بر خود هموار نمیساختم؛ جز اینکه هرچند در سلاست عبارت فارسی کوشیدهام، چون تجاوز از اصل و دخل و تصرف در عبارات مصنف را روا نمیدانستم، گمانم این است که فهم آن آسان نباشد؛ زیرا که شفا از کتابهای مشکل علمی است؛ چون گذشته از اینکه مطالب خود دقیق و محتاج به تأمّل است، چنین مینماید و پیشینیان هم تصریح کردهاند که شیخ اجلّ در امر تصنیف اهتمام نداشته، بسیار بهسرعت مینگاشته و مراجعه و حک و اصلاح هم نمیکرده است. به این واسطه اطناب مملّ و ایجاز مخلّ و پیچیدگی عبارت و مطلب در آن بسیار است»<ref>ر.ک: همان، ص4-3</ref>. |
ویرایش