۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'زندگاني' به 'زندگانی') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - ' (ره)' به '(ره)') |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
'''سيّد هاشم رسولى محلّاتى'''، از نويسندگان و مترجمين معاصر است كه خود در شرح زندگانیش چنين مىگويد: «در رمضان سال در محلات متولد شدم. دوران كودكى تا دوازده سالگى را در محلّات سپرى كردم و تحصيلات ابتدايى را در آن جا نزد برادران مجد كه هر دو معلّم بودند، فرا گرفتم. پس از آن به همراه مرحوم پدرم كه از عالمان محلّات و از شاگردان حاج شيخ [[حائری یزدی، عبدالکریم|عبدالكريم حائرى]](ره) بود، به قم آمدم و تا كلاس ششم ابتدايى در مدرسه باقريّه كه در جنوب مدرسه فيضيّه قرار داشت و تحت نظر مرحوم برقعى اداره مىشد، تحصيل كردم. | '''سيّد هاشم رسولى محلّاتى'''، از نويسندگان و مترجمين معاصر است كه خود در شرح زندگانیش چنين مىگويد: «در رمضان سال در محلات متولد شدم. دوران كودكى تا دوازده سالگى را در محلّات سپرى كردم و تحصيلات ابتدايى را در آن جا نزد برادران مجد كه هر دو معلّم بودند، فرا گرفتم. پس از آن به همراه مرحوم پدرم كه از عالمان محلّات و از شاگردان حاج شيخ [[حائری یزدی، عبدالکریم|عبدالكريم حائرى]](ره) بود، به قم آمدم و تا كلاس ششم ابتدايى در مدرسه باقريّه كه در جنوب مدرسه فيضيّه قرار داشت و تحت نظر مرحوم برقعى اداره مىشد، تحصيل كردم. | ||
سپس در اثر تشويق مرحوم پدرش به تحصيل علوم اسلامى پرداختم. قسمتهاى زيادى از دو جلد شرح لمعه را نزد حضرات آيةاللّه شهيد صدوقى و حجّة الاسلام شيخ اسداللّه نوراللّهى اصفهانى خواندم. قسمت عمده معالمالاصول را نيز نزد پدرم خواندم و بخشى از مطوّل را نزد آيةاللّه [[مطهری، مرتضی|شهيد مطهّرى]] فرا گرفتم و نيز قسمتهايى از قوانين را از آيةاللّه شيخ عبدالجواد اصفهانى و قسمتى از كفايۀالاصول را از آيةاللّه مجاهدى تبريزى و قسمت ديگر آن را نزد حضرت آيةاللّه سيّد محمدباقرطباطبائى بروجردى بهره بردم. سپس در درس خارج فقه و اصول [[خمینی، سید روحالله|حضرت امام]] (ره) حاضر شدم و بيشترين استفاده درس خارج من، از ايشان بود؛ به طورى كه اغلب درسهاى ايشان را مىنوشتم كه الآن نسخههاى دستنويس آنها موجود است. | سپس در اثر تشويق مرحوم پدرش به تحصيل علوم اسلامى پرداختم. قسمتهاى زيادى از دو جلد شرح لمعه را نزد حضرات آيةاللّه شهيد صدوقى و حجّة الاسلام شيخ اسداللّه نوراللّهى اصفهانى خواندم. قسمت عمده معالمالاصول را نيز نزد پدرم خواندم و بخشى از مطوّل را نزد آيةاللّه [[مطهری، مرتضی|شهيد مطهّرى]] فرا گرفتم و نيز قسمتهايى از قوانين را از آيةاللّه شيخ عبدالجواد اصفهانى و قسمتى از كفايۀالاصول را از آيةاللّه مجاهدى تبريزى و قسمت ديگر آن را نزد حضرت آيةاللّه سيّد محمدباقرطباطبائى بروجردى بهره بردم. سپس در درس خارج فقه و اصول [[خمینی، سید روحالله|حضرت امام]](ره) حاضر شدم و بيشترين استفاده درس خارج من، از ايشان بود؛ به طورى كه اغلب درسهاى ايشان را مىنوشتم كه الآن نسخههاى دستنويس آنها موجود است. | ||
همچنين حدود هفت سال در درس خارج آيۀاللّه بروجردى(ره) حاضر شدم. در اين بين مدّتى در درس تفسير مرحوم استاد علّامه طباطبائى هم حاضر شدم و به كمك جمعى از دوستان در استنساخ [[الميزان في تفسير القرآن|تفسير الميزان]] نيز شركت داشتم. همين مسئله سبب شد تا گاهگاهى برخى از مسائل پيچيده و غامض تفسيرى را در جلسات خصوصى از ايشان پرسيده، استفادههايى ببرم. تا سالى كه امام(ره) به تركيه تبعيد شد، در جلسات درس فقه و اصول ايشان حضور مىيافتم و از آن پس در سال 1344ش و پس از تبعيد [[خمینی، سید روحالله|حضرت امام]] به تركيه، ناچار به تهران هجرت كردم و در محلّه درخونگاه تهران اقامت گزيدم و در مسجد امام صادق(ع) كه تازه بنا شده بود، به اقامه نماز جماعت و بيان احكام الهى و تشكيل كلاسهاى درس براى برادران و خواهران و دانشجويان پرداختم. متأسّفانه اين برنامهها با اينكه بسيار سودمند و مورد علاقه اهالى محلّ بود، بيش از حدود چهار ماه ادامه نداشت و با فوت پدرم پايان يافت. در اين سالها، سفرهاى مكرّرى هم به كشور عراق داشتم و چند ماهى هم در نجف اشرف از درسهاى خارج آيةاللّه حكيم و آيةاللّه سيّد محمود شاهرودى و اساتيد ديگر استفاده كردم. | همچنين حدود هفت سال در درس خارج آيۀاللّه بروجردى(ره) حاضر شدم. در اين بين مدّتى در درس تفسير مرحوم استاد علّامه طباطبائى هم حاضر شدم و به كمك جمعى از دوستان در استنساخ [[الميزان في تفسير القرآن|تفسير الميزان]] نيز شركت داشتم. همين مسئله سبب شد تا گاهگاهى برخى از مسائل پيچيده و غامض تفسيرى را در جلسات خصوصى از ايشان پرسيده، استفادههايى ببرم. تا سالى كه امام(ره) به تركيه تبعيد شد، در جلسات درس فقه و اصول ايشان حضور مىيافتم و از آن پس در سال 1344ش و پس از تبعيد [[خمینی، سید روحالله|حضرت امام]] به تركيه، ناچار به تهران هجرت كردم و در محلّه درخونگاه تهران اقامت گزيدم و در مسجد امام صادق(ع) كه تازه بنا شده بود، به اقامه نماز جماعت و بيان احكام الهى و تشكيل كلاسهاى درس براى برادران و خواهران و دانشجويان پرداختم. متأسّفانه اين برنامهها با اينكه بسيار سودمند و مورد علاقه اهالى محلّ بود، بيش از حدود چهار ماه ادامه نداشت و با فوت پدرم پايان يافت. در اين سالها، سفرهاى مكرّرى هم به كشور عراق داشتم و چند ماهى هم در نجف اشرف از درسهاى خارج آيةاللّه حكيم و آيةاللّه سيّد محمود شاهرودى و اساتيد ديگر استفاده كردم. | ||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
پدرم سالها در محلّات و قم سكونت داشت. او ايّام تحصيل را در قم و ايّام تعطيل را در محلّات به ارشاد و تبليغ مىپرداخت. | پدرم سالها در محلّات و قم سكونت داشت. او ايّام تحصيل را در قم و ايّام تعطيل را در محلّات به ارشاد و تبليغ مىپرداخت. | ||
حدود سالهاى 1330ش بود كه جمعى از اهالى امامزاده قاسم شميران خدمت [[بروجردی، حسین|آيةاللّه بروجردى]] آمده، درخواست اعزام عالمى به امامزاده شميران كردند و اتّفاقاً پدرم نيز همان روز براى انجام كارى خدمت وى رفته بود و اين تقارن موجب شد كه مهاجرت به امامزاده قاسم شميران به ايشان پيشنهاد شود كه با اصرار [[بروجردی، حسین|آيةاللّه بروجردى]] و پس از استخاره، مرحوم پدرم موافقت كرد و سرانجام به تهران مهاجرت كرد و در امامزاده قاسم سكونت يافت. من نيز تا زمانى كه در قم بودم، در ايّام تعطيل و بهخصوص در تابستان به جاى مرحوم پدرم به محلّات مىرفتم؛ امّا وقتى كه [[خمینی، سید روحالله|حضرت امام]] (ره) را به تركيه تبعيد كردند، بنده نيز به سبب گرفتارىهاى داخلى و محدوديّتى كه از سوى ساواک برایم فراهم شده بود، نتوانستم در قم بمانم و ناچار به تهران هجرت كردم و در مسجد امام صادق(ع) - واقع در محلّه درخونگاه - به اقامه نماز و نشر احكام مشغول شدم. هنوز برنامههاى تبليغىام سر و سامانى نيافته بود كه متأسّفانه فوت پدرم پيش آمد و اين برنامه ناتمام ماند. | حدود سالهاى 1330ش بود كه جمعى از اهالى امامزاده قاسم شميران خدمت [[بروجردی، حسین|آيةاللّه بروجردى]] آمده، درخواست اعزام عالمى به امامزاده شميران كردند و اتّفاقاً پدرم نيز همان روز براى انجام كارى خدمت وى رفته بود و اين تقارن موجب شد كه مهاجرت به امامزاده قاسم شميران به ايشان پيشنهاد شود كه با اصرار [[بروجردی، حسین|آيةاللّه بروجردى]] و پس از استخاره، مرحوم پدرم موافقت كرد و سرانجام به تهران مهاجرت كرد و در امامزاده قاسم سكونت يافت. من نيز تا زمانى كه در قم بودم، در ايّام تعطيل و بهخصوص در تابستان به جاى مرحوم پدرم به محلّات مىرفتم؛ امّا وقتى كه [[خمینی، سید روحالله|حضرت امام]](ره) را به تركيه تبعيد كردند، بنده نيز به سبب گرفتارىهاى داخلى و محدوديّتى كه از سوى ساواک برایم فراهم شده بود، نتوانستم در قم بمانم و ناچار به تهران هجرت كردم و در مسجد امام صادق(ع) - واقع در محلّه درخونگاه - به اقامه نماز و نشر احكام مشغول شدم. هنوز برنامههاى تبليغىام سر و سامانى نيافته بود كه متأسّفانه فوت پدرم پيش آمد و اين برنامه ناتمام ماند. | ||
پس از فوت وى، اهالى امامزاده قاسم نزد آيةاللّه سيّد احمد خوانسارى(ره) رفتند و از ايشان خواستند كه مرا به جاى پدرم به آن جا بفرستد. من نيز به سبب سرپرستى مادر و خواهرانم ناچار به پذيرش اين پيشنهاد شدم و به همان برنامههايى كه داشتم، ادامه دادم. قبل از پيروزى انقلاب، توفيق بسيارى در تأليف، ترجمه و ساير امور علمى داشتم؛ زيرا اين جا محيطى آرام و بىسر و صدا است و براى تحقيقات علمى، مطالعه، تأليف و ترجمه جاى بسيار مناسبى است. | پس از فوت وى، اهالى امامزاده قاسم نزد آيةاللّه سيّد احمد خوانسارى(ره) رفتند و از ايشان خواستند كه مرا به جاى پدرم به آن جا بفرستد. من نيز به سبب سرپرستى مادر و خواهرانم ناچار به پذيرش اين پيشنهاد شدم و به همان برنامههايى كه داشتم، ادامه دادم. قبل از پيروزى انقلاب، توفيق بسيارى در تأليف، ترجمه و ساير امور علمى داشتم؛ زيرا اين جا محيطى آرام و بىسر و صدا است و براى تحقيقات علمى، مطالعه، تأليف و ترجمه جاى بسيار مناسبى است. |
ویرایش