پرش به محتوا

دیوان ایرج‌میرزا: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۳ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ی‎گ' به 'ی‌گ'
جز (جایگزینی متن - 'ی‎خ' به 'ی‌خ')
جز (جایگزینی متن - 'ی‎گ' به 'ی‌گ')
خط ۳۸: خط ۳۸:
شعر ایرج، ویژگی‎هایی دارد که نظام‎ زبانی‎ او را از نظام‎های زبانی‎ معاصرانش متمایز می‌کند. شعر‎ او‎ نه فقط از حیث تنوع‎ معنایی‎، که از حیث ساختار جمله، کاربرد دستور زبان، کنش و واکنش واژه‌ها، تصویر‎سازی‎ و گاه نمادپردازی و کاربرد زیبایی‌شناختی زبان‎ در‎ بین‎ هم‎عصرانش برجسته‎ است‎<ref>ر.ک: صارمی، سهیلا، ص84-83</ref>.  
شعر ایرج، ویژگی‎هایی دارد که نظام‎ زبانی‎ او را از نظام‎های زبانی‎ معاصرانش متمایز می‌کند. شعر‎ او‎ نه فقط از حیث تنوع‎ معنایی‎، که از حیث ساختار جمله، کاربرد دستور زبان، کنش و واکنش واژه‌ها، تصویر‎سازی‎ و گاه نمادپردازی و کاربرد زیبایی‌شناختی زبان‎ در‎ بین‎ هم‎عصرانش برجسته‎ است‎<ref>ر.ک: صارمی، سهیلا، ص84-83</ref>.  


کاربرد زبان عامیانه در شعر ایرج در سطح وسیعی صورت می‎گیرد که غالباً ً‎ آن‎ را با نوعی طنز و شوخی‎ درمی‎آمیزد:
کاربرد زبان عامیانه در شعر ایرج در سطح وسیعی صورت می‌گیرد که غالباً ً‎ آن‎ را با نوعی طنز و شوخی‎ درمی‎آمیزد:
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|'' هی بتابد سبیل و سازدُ پز''|2='' در کند پیش این و آن قنپُز''}}{{پایان شعر}}
{{ب|'' هی بتابد سبیل و سازدُ پز''|2='' در کند پیش این و آن قنپُز''}}{{پایان شعر}}
ایرج بااینکه‎ زبان محاوره او در اطراف طنز دور می‎زد، اما در درون آشفتگی‎ خاطر‎ و خیال دارد. در مقدمه عارف‎نامه می‎گوید‎:
ایرج بااینکه‎ زبان محاوره او در اطراف طنز دور می‎زد، اما در درون آشفتگی‎ خاطر‎ و خیال دارد. در مقدمه عارف‎نامه می‌گوید‎:
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|'' دلم زین عمر بی‎حاصل‎ سرآمد‎''|2='' که ریش عمر هم کم‎کم‎ درآمد''}}
{{ب|'' دلم زین عمر بی‎حاصل‎ سرآمد‎''|2='' که ریش عمر هم کم‎کم‎ درآمد''}}
{{ب|'' گهی دندان به درد آید گهی چشم‎''|2='' زمانی معده می‎آید سر خشم‎''<ref>ر.ک: گلبن، محمد، ص514</ref>}}{{پایان شعر}}
{{ب|'' گهی دندان به درد آید گهی چشم‎''|2='' زمانی معده می‎آید سر خشم‎''<ref>ر.ک: گلبن، محمد، ص514</ref>}}{{پایان شعر}}


گاه هنجارهای تربیتی عصر و در نتیجه، هنجارهای کلام عادی را در‎ هم‎ می‌شکند‎ و آن را با کلمات رکیک درمی‎آمیزد. گاهی نیز این هنجارشکنی و دور شدن از ادب مرسوم، در سطح ‎‎معنایی‎ صورت می‎گیرد؛ مانند طعنه‎ای که در این بیت‎ها به عارف قزوینی‎ - موسیقی‌دان‎ و شاعر‎ ملی - می‎زند:
گاه هنجارهای تربیتی عصر و در نتیجه، هنجارهای کلام عادی را در‎ هم‎ می‌شکند‎ و آن را با کلمات رکیک درمی‎آمیزد. گاهی نیز این هنجارشکنی و دور شدن از ادب مرسوم، در سطح ‎‎معنایی‎ صورت می‌گیرد؛ مانند طعنه‎ای که در این بیت‎ها به عارف قزوینی‎ - موسیقی‌دان‎ و شاعر‎ ملی - می‎زند:
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|'' گروهی بچه ژاندارمند در وی''|2='' که اللهم احفظهم من الغی''}}
{{ب|'' گروهی بچه ژاندارمند در وی''|2='' که اللهم احفظهم من الغی''}}
خط ۵۵: خط ۵۵:
{{ب|'' بوسه دیگر سر آن می‌نهم''|2='' لحظه دیگر به تو پس می‌دهم''<ref>ر.ک: صارمی، سهیلا، ص88؛ متن کتاب، ص103</ref>‏}}{{پایان شعر}}  
{{ب|'' بوسه دیگر سر آن می‌نهم''|2='' لحظه دیگر به تو پس می‌دهم''<ref>ر.ک: صارمی، سهیلا، ص88؛ متن کتاب، ص103</ref>‏}}{{پایان شعر}}  


ایرج با همه علقه‌های‎ عاطفی و دلبستگی به سرنوشت خاندان قاجار که منبع اشرافیت‎ او نیز بود، هم به درجه‎ تباهی‎ و فرسودگی آن آگاه بود و هم سقوط‎ قریب‎‎الوقوع‎ آن‎ را‎ به‎روشنی می‌دید‎. فساد‎ و تباهی نظام استبدادی که خاندان او بر این کشور حاکم ساخته بود، چنان نبود که کسی‎ با‎ اندک‎ مایه آگاهی‎ اجتماعی و شرف انسانی بتواند از‎ آن‎ دفاع‎ کند‎. از‎ سوی‎‎ دیگر این نظام که نهضت مشروطیت آن را به‎شدت‎ تضعیف کرد و در لبه پرتگاه سقوط قرار داد، درعین‎حال سقوط و اضمحلال اشرافیت و شوکت و شکوه شاعر‎ نیز بود. این وضعیت بحرانی، در روح‎ شاعرانه او انعکاس می‎یافت و آن را با یأس و تردید و تناقض آکنده می‌ساخت و حاصل و نتیجه این‎ وضعیت بحرانی روحی از جهت فلسفی، نوعی‎ نهیلیسم‎ بود و از حیث اجتماعی، انفعال و بی‎عملی، بدبینی و در مواردی کینه‎جویی مستور. نهیلیسم او را به‎ جبراندیشی، دم‎غنیمت‎شماری و لاقیدی می‌کشاند و انفعال، به کناره‎گیری از مهم‎ترین حادثه روزگار خویش؛ گرچه‎ این‎ انفعال نیز در اصل از همان نهیلیسم‎ ریشه می‎گرفت. دم‎غنیمت‎شماری و عشرت‎جویی در جاهای‎ متعدد دیوان او انعکاس یافته است. ایرج معتقد است‎‎ که‎:
ایرج با همه علقه‌های‎ عاطفی و دلبستگی به سرنوشت خاندان قاجار که منبع اشرافیت‎ او نیز بود، هم به درجه‎ تباهی‎ و فرسودگی آن آگاه بود و هم سقوط‎ قریب‎‎الوقوع‎ آن‎ را‎ به‎روشنی می‌دید‎. فساد‎ و تباهی نظام استبدادی که خاندان او بر این کشور حاکم ساخته بود، چنان نبود که کسی‎ با‎ اندک‎ مایه آگاهی‎ اجتماعی و شرف انسانی بتواند از‎ آن‎ دفاع‎ کند‎. از‎ سوی‎‎ دیگر این نظام که نهضت مشروطیت آن را به‎شدت‎ تضعیف کرد و در لبه پرتگاه سقوط قرار داد، درعین‎حال سقوط و اضمحلال اشرافیت و شوکت و شکوه شاعر‎ نیز بود. این وضعیت بحرانی، در روح‎ شاعرانه او انعکاس می‎یافت و آن را با یأس و تردید و تناقض آکنده می‌ساخت و حاصل و نتیجه این‎ وضعیت بحرانی روحی از جهت فلسفی، نوعی‎ نهیلیسم‎ بود و از حیث اجتماعی، انفعال و بی‎عملی، بدبینی و در مواردی کینه‎جویی مستور. نهیلیسم او را به‎ جبراندیشی، دم‎غنیمت‎شماری و لاقیدی می‌کشاند و انفعال، به کناره‎گیری از مهم‎ترین حادثه روزگار خویش؛ گرچه‎ این‎ انفعال نیز در اصل از همان نهیلیسم‎ ریشه می‌گرفت. دم‎غنیمت‎شماری و عشرت‎جویی در جاهای‎ متعدد دیوان او انعکاس یافته است. ایرج معتقد است‎‎ که‎:
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|'' کار این چرخ فلک تودرتوست‎‎''|2='' کس‎ نداند که چه در باطن اوست‎''}}
{{ب|'' کار این چرخ فلک تودرتوست‎‎''|2='' کس‎ نداند که چه در باطن اوست‎''}}
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش