۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'یخ' به 'یخ') |
جز (جایگزینی متن - 'یگ' به 'یگ') |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
شعر ایرج، ویژگیهایی دارد که نظام زبانی او را از نظامهای زبانی معاصرانش متمایز میکند. شعر او نه فقط از حیث تنوع معنایی، که از حیث ساختار جمله، کاربرد دستور زبان، کنش و واکنش واژهها، تصویرسازی و گاه نمادپردازی و کاربرد زیباییشناختی زبان در بین همعصرانش برجسته است<ref>ر.ک: صارمی، سهیلا، ص84-83</ref>. | شعر ایرج، ویژگیهایی دارد که نظام زبانی او را از نظامهای زبانی معاصرانش متمایز میکند. شعر او نه فقط از حیث تنوع معنایی، که از حیث ساختار جمله، کاربرد دستور زبان، کنش و واکنش واژهها، تصویرسازی و گاه نمادپردازی و کاربرد زیباییشناختی زبان در بین همعصرانش برجسته است<ref>ر.ک: صارمی، سهیلا، ص84-83</ref>. | ||
کاربرد زبان عامیانه در شعر ایرج در سطح وسیعی صورت | کاربرد زبان عامیانه در شعر ایرج در سطح وسیعی صورت میگیرد که غالباً ً آن را با نوعی طنز و شوخی درمیآمیزد: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|'' هی بتابد سبیل و سازدُ پز''|2='' در کند پیش این و آن قنپُز''}}{{پایان شعر}} | {{ب|'' هی بتابد سبیل و سازدُ پز''|2='' در کند پیش این و آن قنپُز''}}{{پایان شعر}} | ||
ایرج بااینکه زبان محاوره او در اطراف طنز دور میزد، اما در درون آشفتگی خاطر و خیال دارد. در مقدمه عارفنامه | ایرج بااینکه زبان محاوره او در اطراف طنز دور میزد، اما در درون آشفتگی خاطر و خیال دارد. در مقدمه عارفنامه میگوید: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|'' دلم زین عمر بیحاصل سرآمد''|2='' که ریش عمر هم کمکم درآمد''}} | {{ب|'' دلم زین عمر بیحاصل سرآمد''|2='' که ریش عمر هم کمکم درآمد''}} | ||
{{ب|'' گهی دندان به درد آید گهی چشم''|2='' زمانی معده میآید سر خشم''<ref>ر.ک: گلبن، محمد، ص514</ref>}}{{پایان شعر}} | {{ب|'' گهی دندان به درد آید گهی چشم''|2='' زمانی معده میآید سر خشم''<ref>ر.ک: گلبن، محمد، ص514</ref>}}{{پایان شعر}} | ||
گاه هنجارهای تربیتی عصر و در نتیجه، هنجارهای کلام عادی را در هم میشکند و آن را با کلمات رکیک درمیآمیزد. گاهی نیز این هنجارشکنی و دور شدن از ادب مرسوم، در سطح معنایی صورت | گاه هنجارهای تربیتی عصر و در نتیجه، هنجارهای کلام عادی را در هم میشکند و آن را با کلمات رکیک درمیآمیزد. گاهی نیز این هنجارشکنی و دور شدن از ادب مرسوم، در سطح معنایی صورت میگیرد؛ مانند طعنهای که در این بیتها به عارف قزوینی - موسیقیدان و شاعر ملی - میزند: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|'' گروهی بچه ژاندارمند در وی''|2='' که اللهم احفظهم من الغی''}} | {{ب|'' گروهی بچه ژاندارمند در وی''|2='' که اللهم احفظهم من الغی''}} | ||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
{{ب|'' بوسه دیگر سر آن مینهم''|2='' لحظه دیگر به تو پس میدهم''<ref>ر.ک: صارمی، سهیلا، ص88؛ متن کتاب، ص103</ref>}}{{پایان شعر}} | {{ب|'' بوسه دیگر سر آن مینهم''|2='' لحظه دیگر به تو پس میدهم''<ref>ر.ک: صارمی، سهیلا، ص88؛ متن کتاب، ص103</ref>}}{{پایان شعر}} | ||
ایرج با همه علقههای عاطفی و دلبستگی به سرنوشت خاندان قاجار که منبع اشرافیت او نیز بود، هم به درجه تباهی و فرسودگی آن آگاه بود و هم سقوط قریبالوقوع آن را بهروشنی میدید. فساد و تباهی نظام استبدادی که خاندان او بر این کشور حاکم ساخته بود، چنان نبود که کسی با اندک مایه آگاهی اجتماعی و شرف انسانی بتواند از آن دفاع کند. از سوی دیگر این نظام که نهضت مشروطیت آن را بهشدت تضعیف کرد و در لبه پرتگاه سقوط قرار داد، درعینحال سقوط و اضمحلال اشرافیت و شوکت و شکوه شاعر نیز بود. این وضعیت بحرانی، در روح شاعرانه او انعکاس مییافت و آن را با یأس و تردید و تناقض آکنده میساخت و حاصل و نتیجه این وضعیت بحرانی روحی از جهت فلسفی، نوعی نهیلیسم بود و از حیث اجتماعی، انفعال و بیعملی، بدبینی و در مواردی کینهجویی مستور. نهیلیسم او را به جبراندیشی، دمغنیمتشماری و لاقیدی میکشاند و انفعال، به کنارهگیری از مهمترین حادثه روزگار خویش؛ گرچه این انفعال نیز در اصل از همان نهیلیسم ریشه | ایرج با همه علقههای عاطفی و دلبستگی به سرنوشت خاندان قاجار که منبع اشرافیت او نیز بود، هم به درجه تباهی و فرسودگی آن آگاه بود و هم سقوط قریبالوقوع آن را بهروشنی میدید. فساد و تباهی نظام استبدادی که خاندان او بر این کشور حاکم ساخته بود، چنان نبود که کسی با اندک مایه آگاهی اجتماعی و شرف انسانی بتواند از آن دفاع کند. از سوی دیگر این نظام که نهضت مشروطیت آن را بهشدت تضعیف کرد و در لبه پرتگاه سقوط قرار داد، درعینحال سقوط و اضمحلال اشرافیت و شوکت و شکوه شاعر نیز بود. این وضعیت بحرانی، در روح شاعرانه او انعکاس مییافت و آن را با یأس و تردید و تناقض آکنده میساخت و حاصل و نتیجه این وضعیت بحرانی روحی از جهت فلسفی، نوعی نهیلیسم بود و از حیث اجتماعی، انفعال و بیعملی، بدبینی و در مواردی کینهجویی مستور. نهیلیسم او را به جبراندیشی، دمغنیمتشماری و لاقیدی میکشاند و انفعال، به کنارهگیری از مهمترین حادثه روزگار خویش؛ گرچه این انفعال نیز در اصل از همان نهیلیسم ریشه میگرفت. دمغنیمتشماری و عشرتجویی در جاهای متعدد دیوان او انعکاس یافته است. ایرج معتقد است که: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|'' کار این چرخ فلک تودرتوست''|2='' کس نداند که چه در باطن اوست''}} | {{ب|'' کار این چرخ فلک تودرتوست''|2='' کس نداند که چه در باطن اوست''}} |
ویرایش