۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هه' به 'هه') |
جز (جایگزینی متن - 'ین' به 'ین') |
||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
نویسنده مقدمه در ابتدا درباره تقسیم اسلام به عقاید و احکام و اخلاق و عبادات و معاملات سخن میگوید. وی در میان بیان این مباحث، سخن جالبی هم درباره روزه دارد: «روزه آن نیست که مردم گمان کردهاند که روزهدار گرسنگی بکشد تا از حال گرسنگان خبردار شود. اگر فلسفه روزه این بود باید تنها بر اغنیا واجب میبود، نه فقرا. فایده یا فلسفه روزه در خود قرآن بیان شده است؛ '''لعلكم تتقون''' (البقره: 183)؛ یعنی حکمت وجوب روزه این است که آدمی قدرت اراده پیدا کند و دست به حقوق مردم دراز نکند...»<ref>مقدمه کتاب، صفحه ب</ref>. | نویسنده مقدمه در ابتدا درباره تقسیم اسلام به عقاید و احکام و اخلاق و عبادات و معاملات سخن میگوید. وی در میان بیان این مباحث، سخن جالبی هم درباره روزه دارد: «روزه آن نیست که مردم گمان کردهاند که روزهدار گرسنگی بکشد تا از حال گرسنگان خبردار شود. اگر فلسفه روزه این بود باید تنها بر اغنیا واجب میبود، نه فقرا. فایده یا فلسفه روزه در خود قرآن بیان شده است؛ '''لعلكم تتقون''' (البقره: 183)؛ یعنی حکمت وجوب روزه این است که آدمی قدرت اراده پیدا کند و دست به حقوق مردم دراز نکند...»<ref>مقدمه کتاب، صفحه ب</ref>. | ||
وی سپس عدم امکان علم به حقیقت و واقع احکام را توضیح میدهد و | وی سپس عدم امکان علم به حقیقت و واقع احکام را توضیح میدهد و مینویسد: «فلسفهبافی به معنی تعلیل حکم شرع، خلاف عقل است و از طرف دیگر تعطیل عقل نیز خلاف شرع است و ازاینرو یکی از ادله چهارگانه علم فقه، عقل است»<ref>همان، صفحه ج</ref>. | ||
او ادامه میدهد: ارباب تأویل دو قسم هستند: گروهی بافته و جماعتی یافتهاند. بافندگان نیز دو نوع هستند: برخی واقعبینی کرده و حقیقت را گفتهاند که خوب بافتهاند. «بافتهها تا در این حدود است قابل چشمپوشی است، ولی گاه در محروسه الوهیت پیش میروند و این دستگاه بافندگی را به پایگاه قدس رسانده و بدان جایگاه نیز میبرند»<ref>ر.ک: همان، صفحه ح - ط</ref>. | او ادامه میدهد: ارباب تأویل دو قسم هستند: گروهی بافته و جماعتی یافتهاند. بافندگان نیز دو نوع هستند: برخی واقعبینی کرده و حقیقت را گفتهاند که خوب بافتهاند. «بافتهها تا در این حدود است قابل چشمپوشی است، ولی گاه در محروسه الوهیت پیش میروند و این دستگاه بافندگی را به پایگاه قدس رسانده و بدان جایگاه نیز میبرند»<ref>ر.ک: همان، صفحه ح - ط</ref>. | ||
در ادامه | در ادامه مینویسد: «بیان اسرار عبادات را که کتب بسیاری است. بزرگترین حکیم شرق [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|حسین بن سینا]] در اسرار نماز، [[شهید ثانی، زینالدین بن علی|شهید ثانی]] و دیگر دانشمندان نامی و بزرگواران سامی که ذکر اسامی آنان در کتاب تراجم است نیز کتابی به این نام و یا بهطور کلی چون حکیم بزرگ عمر الخیامی در اسرار تکالیف و رموز عبادات نوشتهاند. | ||
[[سبزواری، هادی|حاج ملا هادی سبزواری]] در جلد دوم أسرار الحكم و نبراس بیان اسرار شرع فرمود، [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] در [[ترجمه فارسی إحياء علومالدين|إحياء العلوم]]، [[فیض کاشانی، محمد بن شاهمرتضی|فیض]] در [[المحجة البيضاء في تهذيب الإحياء|محجة البيضاء]] و کتاب حقایق و بهویژه اسرار نماز نوشته و اساسا جمع میان فلسفه و دین و تألیف شریعت و تصوف از قرون پیشین هجری بهوسیله اخوان الصفا شروع شد و در قرون وسطی اسلامی آثار [[راغب اصفهانی، حسین بن محمد|راغب اصفهانی]] و نگارشهای [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] و نوشتههای عینالقضات همدانی گسترش یافت. کسان بسیاری این روش را پسندیده و برای تحکیم مبانی دین، مفید دانستهاند. در زمان صفویه که فلاسفه عموما در علوم دینی دست داشتند، این مسلک رواجی گرفت؛ بهویژه به دست [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|میرداماد]] و [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهین]] و [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شیخ بهایی]] و [[فیض کاشانی، محمد بن شاهمرتضی|فیض کاشانی]] به حد کمال رسید. یکی از کسانی که جامع معقول و منقول و مجمع فروع و اصول بود و در صدد تطبیق شریعت و طریقت برآمد - باشد که نقش حقیقتی نیز در این میان پیدا شود - [[قاضی سعید قمی، محمدسعید بن محمدمفید|قاضی سعید قمی]] است. اخبار و روایات خاندان رسالت را برحسب ذوق فلسفی و مشرب تصوف شرح کرده؛ افکار عارفانه و اذکار صوفیانه او پوشیده نیست، ولی باید گفت بعضی افکار علمی او به صوف تصوف نزدیکتر بود تا سوف فیلسوف...»<ref>همان، صفحه کو</ref>. | [[سبزواری، هادی|حاج ملا هادی سبزواری]] در جلد دوم أسرار الحكم و نبراس بیان اسرار شرع فرمود، [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] در [[ترجمه فارسی إحياء علومالدين|إحياء العلوم]]، [[فیض کاشانی، محمد بن شاهمرتضی|فیض]] در [[المحجة البيضاء في تهذيب الإحياء|محجة البيضاء]] و کتاب حقایق و بهویژه اسرار نماز نوشته و اساسا جمع میان فلسفه و دین و تألیف شریعت و تصوف از قرون پیشین هجری بهوسیله اخوان الصفا شروع شد و در قرون وسطی اسلامی آثار [[راغب اصفهانی، حسین بن محمد|راغب اصفهانی]] و نگارشهای [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] و نوشتههای عینالقضات همدانی گسترش یافت. کسان بسیاری این روش را پسندیده و برای تحکیم مبانی دین، مفید دانستهاند. در زمان صفویه که فلاسفه عموما در علوم دینی دست داشتند، این مسلک رواجی گرفت؛ بهویژه به دست [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|میرداماد]] و [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهین]] و [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شیخ بهایی]] و [[فیض کاشانی، محمد بن شاهمرتضی|فیض کاشانی]] به حد کمال رسید. یکی از کسانی که جامع معقول و منقول و مجمع فروع و اصول بود و در صدد تطبیق شریعت و طریقت برآمد - باشد که نقش حقیقتی نیز در این میان پیدا شود - [[قاضی سعید قمی، محمدسعید بن محمدمفید|قاضی سعید قمی]] است. اخبار و روایات خاندان رسالت را برحسب ذوق فلسفی و مشرب تصوف شرح کرده؛ افکار عارفانه و اذکار صوفیانه او پوشیده نیست، ولی باید گفت بعضی افکار علمی او به صوف تصوف نزدیکتر بود تا سوف فیلسوف...»<ref>همان، صفحه کو</ref>. | ||
شارح درباره این اثر چنین توضیح میدهد: «بهطوریکه عموم صاحبان تذکرهها متذکر شدهاند، مهمترین اثر قلمی [[قاضی سعید قمی، محمدسعید بن محمدمفید|قاضی سعید]]، شرح توحید صدوق است و همه مؤلفات دیگر او فرع آن اصل و برگ آن شاخ است... این کتاب شاهکارش که در چهار جلد نوشته و سه جلد آن در غالب کتابخانههای شخصی و ملی و خصوصی و عمومی موجود است و این خود دلیل عنایت دانشمندان است که استنساخ کرده و کتاب حاضر را که در آخر جلد اول بهعنوان فصلی در اسرار عبادات آورده و پایان جلد اول قرار داده است، سپس [[قاضی سعید قمی، محمدسعید بن محمدمفید|قاضی سعید]] این قسمت را جدا کرده و به خط خود نوشته است؛ بی آنکه خطبهای بدان متصل کند، ولی در ضمن مطالب دیگری بر آن افزوده و گاه بهصورت بیان و ایضاح افادهای فرمودهاند و چنانکه ملاحظه میفرمایند پس از پایان تفسیر سوره فاتحه، گوید: چنان به نظر میرسید که به تفسیر سوره توحید میپردازیم؛ چه، قرائت توحید به حکم اخبار وارده در یکی از دو رکعت لازم | شارح درباره این اثر چنین توضیح میدهد: «بهطوریکه عموم صاحبان تذکرهها متذکر شدهاند، مهمترین اثر قلمی [[قاضی سعید قمی، محمدسعید بن محمدمفید|قاضی سعید]]، شرح توحید صدوق است و همه مؤلفات دیگر او فرع آن اصل و برگ آن شاخ است... این کتاب شاهکارش که در چهار جلد نوشته و سه جلد آن در غالب کتابخانههای شخصی و ملی و خصوصی و عمومی موجود است و این خود دلیل عنایت دانشمندان است که استنساخ کرده و کتاب حاضر را که در آخر جلد اول بهعنوان فصلی در اسرار عبادات آورده و پایان جلد اول قرار داده است، سپس [[قاضی سعید قمی، محمدسعید بن محمدمفید|قاضی سعید]] این قسمت را جدا کرده و به خط خود نوشته است؛ بی آنکه خطبهای بدان متصل کند، ولی در ضمن مطالب دیگری بر آن افزوده و گاه بهصورت بیان و ایضاح افادهای فرمودهاند و چنانکه ملاحظه میفرمایند پس از پایان تفسیر سوره فاتحه، گوید: چنان به نظر میرسید که به تفسیر سوره توحید میپردازیم؛ چه، قرائت توحید به حکم اخبار وارده در یکی از دو رکعت لازم مینمود، ولی ازآنجاکه ما در شرح توحید، باب مخصوص باز و فصل معینی جدا کردیم و سپس در رساله جداگانه قرار دادیم، ازاینرو دیگر به شرح و تفسیر آن سوره نپرداختیم و در این کتاب بیان سوره قدر را برعهده شناختیم. | ||
نظر به آنکه این بخش اسرار عبادات را جدا کرده، پیداست که بدان عنایت و نظر خاص میداشته. اینجانب چنان دیدم که این قسمت ویژه را به چاپ برسانم»<ref>همان، صفحههای لط - م</ref>. | نظر به آنکه این بخش اسرار عبادات را جدا کرده، پیداست که بدان عنایت و نظر خاص میداشته. اینجانب چنان دیدم که این قسمت ویژه را به چاپ برسانم»<ref>همان، صفحههای لط - م</ref>. | ||
[[قاضی سعید قمی، محمدسعید بن محمدمفید|قاضی سعید]] درباره سلام نماز از قول برخی از اعلام | [[قاضی سعید قمی، محمدسعید بن محمدمفید|قاضی سعید]] درباره سلام نماز از قول برخی از اعلام مینویسد: هنگامی که نماز تمام شود، نمازگزار باید سلام بدهد و علت این امر این است که نمازگزار در پایان سیر و معراجش بهسوی حق در نماز، یعنی مرتبه بقاء بعد از فناء، داخل در محضر انبیا و اولیا میگردد؛ چنانکه گویی آنان را با چشم میبیند؛ ازاینروست که باید سلام دهد؛ یعنی نماز را با سلام پایان دهد<ref>ر.ک: همان، صفحه مط</ref>. | ||
پایانبخش مطالب کتاب این عبارات است: «قد اتضح وجه نيابة التسبيحات عن سورة الحمد. فأما تسمیتها بالباقيات الصالحات، فإما لأجل هذه الدلالة؛ أعني بها دلالتها علی التوحيدات الثلاثة التي مضی شرحها؛ لأنها يدل علی بقاء الله في جمیع المراتب و هلاك كل الأرواح و القوالب؛ لأنها حين ما يقولها القائل المؤمن يصير أصولا مغروسة في عين الحياة الباقية له إلی ما بعد الممات، كما في الخبر؛ بل وجه تسمیة الصلوة بالسبحة بالضم هو هذه الدلالة...»<ref>ر.ک: متن کتاب، ص286</ref>. یعنی وجه نیابت تسبیحات از سوره حمد را سابقا شرح دادیم و اما درباره نامیدن آن به باقیات الصالحات وجه آن این است که تسبیحات اربعه دلالت بر توحیدات ثلاثه دارند که شرح آن گذشت و علت این دلالت هم این است که تسبیحات دلالت بر بقای الله تعالی در جمیع مراتب و هلاک تمام ارواح و قوالب دارد. بنا بر روایت، هرگاه مؤمن تسبیحات گوید، این تسبیح او نهالی میگردد کاشتهشده در چشمه حیات که برای او تا بعد از مرگ باقی خواهد بود؛ بلکه وجه نامگذاری نماز به سُبحه همین دلالت (دلالت بر توحیدات ثلاث) است... | پایانبخش مطالب کتاب این عبارات است: «قد اتضح وجه نيابة التسبيحات عن سورة الحمد. فأما تسمیتها بالباقيات الصالحات، فإما لأجل هذه الدلالة؛ أعني بها دلالتها علی التوحيدات الثلاثة التي مضی شرحها؛ لأنها يدل علی بقاء الله في جمیع المراتب و هلاك كل الأرواح و القوالب؛ لأنها حين ما يقولها القائل المؤمن يصير أصولا مغروسة في عين الحياة الباقية له إلی ما بعد الممات، كما في الخبر؛ بل وجه تسمیة الصلوة بالسبحة بالضم هو هذه الدلالة...»<ref>ر.ک: متن کتاب، ص286</ref>. یعنی وجه نیابت تسبیحات از سوره حمد را سابقا شرح دادیم و اما درباره نامیدن آن به باقیات الصالحات وجه آن این است که تسبیحات اربعه دلالت بر توحیدات ثلاثه دارند که شرح آن گذشت و علت این دلالت هم این است که تسبیحات دلالت بر بقای الله تعالی در جمیع مراتب و هلاک تمام ارواح و قوالب دارد. بنا بر روایت، هرگاه مؤمن تسبیحات گوید، این تسبیح او نهالی میگردد کاشتهشده در چشمه حیات که برای او تا بعد از مرگ باقی خواهد بود؛ بلکه وجه نامگذاری نماز به سُبحه همین دلالت (دلالت بر توحیدات ثلاث) است... |
ویرایش