پرش به محتوا

أصول‌الدين (جمال‌الدین غزنوی): تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۲ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ی‎ش' به 'ی‌ش'
جز (جایگزینی متن - 'ی‎ن' به 'ی‌ن')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'ی‎ش' به 'ی‌ش')
خط ۳۸: خط ۳۸:
مطالب کتاب با بحث صفات خداوند آغاز شده است. نویسنده در این بخش از کتاب به توضیح برخی از صفات ثبوتیه و سلبیه پرداخته و در ضمن آن دست به تأویل برخی از مفاهیم همچون «استواء»، «نزول»، «ید» و «وجه» زده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38961/1/75 ر.ک: متن کتاب، ص75-79]</ref>.
مطالب کتاب با بحث صفات خداوند آغاز شده است. نویسنده در این بخش از کتاب به توضیح برخی از صفات ثبوتیه و سلبیه پرداخته و در ضمن آن دست به تأویل برخی از مفاهیم همچون «استواء»، «نزول»، «ید» و «وجه» زده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38961/1/75 ر.ک: متن کتاب، ص75-79]</ref>.


ایشان در این فصل با نفی برخی از صفات به نام صفات سلبیه، به اثبات صفاتی، همچون: حیات، علم، قدرت و... برای خداوند پرداخته است. او در این‎باره می‌گوید: زمانی که ثابت شد که خداوند حی، عالم، قادر، مرید، سمیع، بصیر و متکلم است، ثابت می‎شود که برای خداوند حیات، علم، قدرت، اراده، شنیدن، دیدن و تکلم وجود دارد؛ زیرا عالم، بدون علم و قادر بدون قدرت، همچون متحرک بدون حرکت و ساکن بدون سکون است و نیز مثل این است که گفته شود خداوند هیچ علمی و قدرتی بر ما ندارد و این محال است.<ref>ر.ک: همان، ص105</ref>.
ایشان در این فصل با نفی برخی از صفات به نام صفات سلبیه، به اثبات صفاتی، همچون: حیات، علم، قدرت و... برای خداوند پرداخته است. او در این‎باره می‌گوید: زمانی که ثابت شد که خداوند حی، عالم، قادر، مرید، سمیع، بصیر و متکلم است، ثابت می‌شود که برای خداوند حیات، علم، قدرت، اراده، شنیدن، دیدن و تکلم وجود دارد؛ زیرا عالم، بدون علم و قادر بدون قدرت، همچون متحرک بدون حرکت و ساکن بدون سکون است و نیز مثل این است که گفته شود خداوند هیچ علمی و قدرتی بر ما ندارد و این محال است.<ref>ر.ک: همان، ص105</ref>.


درباره علم خداوند نیز این مطلب گفتنی است که علم او نه کسبی و نه ضروری است؛ زیرا این دو قسم از نشانه‌های حدوث است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38961/1/106 ر.ک: همان، ص‎106]</ref>.
درباره علم خداوند نیز این مطلب گفتنی است که علم او نه کسبی و نه ضروری است؛ زیرا این دو قسم از نشانه‌های حدوث است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38961/1/106 ر.ک: همان، ص‎106]</ref>.
خط ۵۰: خط ۵۰:
[[غزنوی، احمد بن محمد|احمد‎ غزنوی‎ حنفی]]، درباره ادخال جمیع خلایق‎ بدون معصیت در آتش‎ عذاب‎، پاسخ صریحی ارائه نمی‌دهد و به این سخن اکتفا می‌کند که بعضی از اهل سنت آن را نیکو دانسته‌اند و بعضی از مشایخ ما آن را نیکو ندانسته‌اند؛ زیرا در این صورت جمع بین دشمن و دوست خداوند در آتش جهنم اتفاق افتاده است.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/65223/40 ر.ک: سلیمانی کیاسری، جمال‎الدین، ص40]؛ [https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38961/1/195 متن کتاب، ص‎195-196]</ref>.
[[غزنوی، احمد بن محمد|احمد‎ غزنوی‎ حنفی]]، درباره ادخال جمیع خلایق‎ بدون معصیت در آتش‎ عذاب‎، پاسخ صریحی ارائه نمی‌دهد و به این سخن اکتفا می‌کند که بعضی از اهل سنت آن را نیکو دانسته‌اند و بعضی از مشایخ ما آن را نیکو ندانسته‌اند؛ زیرا در این صورت جمع بین دشمن و دوست خداوند در آتش جهنم اتفاق افتاده است.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/65223/40 ر.ک: سلیمانی کیاسری، جمال‎الدین، ص40]؛ [https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38961/1/195 متن کتاب، ص‎195-196]</ref>.


در تعلیقه همین بخش از کتاب نیز چنین می‌خوانیم: الله تعالی در افعال و اقوالش، به کمال حکمت متصف می‎شود و در ملکش به‎نحو کامل تصرف می‌کند‎. خلق‎ و امر و حکم از آن اوست و بازگشت به‎سوی اوست و اگر خلق را نیافریند، از حکمت خارج نمی‎شود... و اگر حق ‎تعالی کافران را خلق کند و مؤمنان را نیافریند، یا بالعکس‎، جایز‎ است... همه این چیزها برای او صواب و عدل و حکمت است.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/65223/40 ر.ک: همان]؛ [https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38961/1/195 همان]</ref>.
در تعلیقه همین بخش از کتاب نیز چنین می‌خوانیم: الله تعالی در افعال و اقوالش، به کمال حکمت متصف می‌شود و در ملکش به‎نحو کامل تصرف می‌کند‎. خلق‎ و امر و حکم از آن اوست و بازگشت به‎سوی اوست و اگر خلق را نیافریند، از حکمت خارج نمی‌شود... و اگر حق ‎تعالی کافران را خلق کند و مؤمنان را نیافریند، یا بالعکس‎، جایز‎ است... همه این چیزها برای او صواب و عدل و حکمت است.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/65223/40 ر.ک: همان]؛ [https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38961/1/195 همان]</ref>.


[[غزنوی، احمد بن محمد|غزنوی حنفی]] درباره ایمان و کفر می‌گوید: اعتقاد ما این است که ایمان در حقیقت همان تصدیق قلبی است و آن همان ایمانی است که بر بنده واجب است آن را بر زبان جاری کنند تا بر مردم نیت‎های قلبی او روشن شود و اگر چنین کرد، احکام اسلام بر او جاری می‎شود. پس اگر کسی قلباً ایمان آورد مؤمن است بین خود او و خداوند و اگر کسی ایمان آورد و بر زبان نیز جاری کرد، از دیدگاه خداوند و از دیدگاه مردم مؤمن است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38961/1/250 ر.ک: متن کتاب، ص250-252]</ref>.
[[غزنوی، احمد بن محمد|غزنوی حنفی]] درباره ایمان و کفر می‌گوید: اعتقاد ما این است که ایمان در حقیقت همان تصدیق قلبی است و آن همان ایمانی است که بر بنده واجب است آن را بر زبان جاری کنند تا بر مردم نیت‎های قلبی او روشن شود و اگر چنین کرد، احکام اسلام بر او جاری می‌شود. پس اگر کسی قلباً ایمان آورد مؤمن است بین خود او و خداوند و اگر کسی ایمان آورد و بر زبان نیز جاری کرد، از دیدگاه خداوند و از دیدگاه مردم مؤمن است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38961/1/250 ر.ک: متن کتاب، ص250-252]</ref>.


سپس می‌گوید: «لا نكفّر أحداً من أهل القبلة بذنب ما لم تستحّله و لا نُخرجُ العبدَ من الإيمان إلا بجحود ما أدخله فيه و الإيمان واحد و أهله في أصله سواء و التفاضل بينهم بالتقوی»؛ یعنی: «ما احدی از اهل قبله را که مرتکب گناهی شده، تا زمانی ‎که آن را حلال نشمرده است، تکفیر نمی‌کنیم و فردی را از دایره ایمان بیرون نمی‎بریم، مگر اینکه به انکار چیزی برخیزد که باعث ایمان او گشته است. ایمان حقیقت واحد است و مؤمنان در آن یکسانند؛ تفاوت آن‎ها در تقواست»<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38961/1/301 ر.ک: همان، ص‎301-304]</ref>.
سپس می‌گوید: «لا نكفّر أحداً من أهل القبلة بذنب ما لم تستحّله و لا نُخرجُ العبدَ من الإيمان إلا بجحود ما أدخله فيه و الإيمان واحد و أهله في أصله سواء و التفاضل بينهم بالتقوی»؛ یعنی: «ما احدی از اهل قبله را که مرتکب گناهی شده، تا زمانی ‎که آن را حلال نشمرده است، تکفیر نمی‌کنیم و فردی را از دایره ایمان بیرون نمی‎بریم، مگر اینکه به انکار چیزی برخیزد که باعث ایمان او گشته است. ایمان حقیقت واحد است و مؤمنان در آن یکسانند؛ تفاوت آن‎ها در تقواست»<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38961/1/301 ر.ک: همان، ص‎301-304]</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش