۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'یت' به 'یت') |
جز (جایگزینی متن - 'یش' به 'یش') |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
این کتاب رساله کوچکی است درباره جوهر عقل و تشریح ماهیت و وظایف و فواید آن،که نویسنده آن را با تعریف آغاز میکند و با استفاده از آیات در تأیید سخنان خود، بحث را پیش میبرد. خود [[حارث محاسبی، حارث بن اسد|محاسبی]] در ابتدای رساله اذعان میکند که آنچه را درباره معنا و مفهوم عقل میگوید، از کتاب خدا و سنت رسول خدا برداشت کرده است. وی در همه آثارش از این منابع بهره برده است؛ اما در این کتاب به این موضوع تصریح میکند. میتوان این رساله را به سه بخش تقسیم نمود: نخست، بخشی که مربوط به تعریف عقل است؛ دوم، بخشی که مربوط به دستهبندی مردم بر اساس تعریف عقل است؛ سوم، هدایت عقل. | این کتاب رساله کوچکی است درباره جوهر عقل و تشریح ماهیت و وظایف و فواید آن،که نویسنده آن را با تعریف آغاز میکند و با استفاده از آیات در تأیید سخنان خود، بحث را پیش میبرد. خود [[حارث محاسبی، حارث بن اسد|محاسبی]] در ابتدای رساله اذعان میکند که آنچه را درباره معنا و مفهوم عقل میگوید، از کتاب خدا و سنت رسول خدا برداشت کرده است. وی در همه آثارش از این منابع بهره برده است؛ اما در این کتاب به این موضوع تصریح میکند. میتوان این رساله را به سه بخش تقسیم نمود: نخست، بخشی که مربوط به تعریف عقل است؛ دوم، بخشی که مربوط به دستهبندی مردم بر اساس تعریف عقل است؛ سوم، هدایت عقل. | ||
نخست، او سه معنا برای عقل در این رساله میآورد و تنها یک معنا را درست دانسته و دو معنای دیگر را برگرفته از همان معنای درست میداند. این سه معنا عبارتند از: اول، غریزهای که خداوند در غالب مردم نهاده است و انسان با آن خوبی را از بدی | نخست، او سه معنا برای عقل در این رساله میآورد و تنها یک معنا را درست دانسته و دو معنای دیگر را برگرفته از همان معنای درست میداند. این سه معنا عبارتند از: اول، غریزهای که خداوند در غالب مردم نهاده است و انسان با آن خوبی را از بدی میشناسد. خداوند خود را با میزان این عقل میشناساند و آنان نیز با این عقل او را میشناسند و به نظر او معنی و حقیقت عقل جز این نیست. عقل غریزی با اعمال ظاهری و نیات قلبی شناخته میشود، نه با شکل ظاهری و قد و قامت و... بهواسطه همین حس غریزی است که خداوند به بندگان وعده و وعید، پاداش یا جزا میدهد. [[حارث محاسبی، حارث بن اسد|محاسبی]] در اینجا نظر متکلمین درباره عقل را مبنی بر عصاره و چکیده روح بودن یا بخش ناب و پاکیزه روح بودن را به نام خودشان ذکر کرده است؛ دوم، معنای لغوی عقل، یعنی فهم و درک کردن درستی معنای چیزی که در این معنی عقل، بسیاری مشترکند و فهم و درک آشکار را عقل مینامند؛ سوم، همان بصیرت و شناخت چیزهای نافع و مضر در دنیا و آخرت و معرفت به خداوند و همچنین ارج نهادن به شناخت و معرفت عقل و سیر از آن در جهت بزرگداشت منزلت خداوند و ارج نهادن به نعمتها برای رهایی از عذاب و رسیدن به رستگاری است. این کار بنده نیز عقل نامیده میشود و وقتی از روی عقل به اینها بپردازد و با عقلش بفهمد و از انجام نواهی بپرهیزد، این همان معرفت الهی است<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/61663/114 ر.ک: قاسمی، اعظم، ص114-116]</ref>. | ||
سپس، [[حارث محاسبی، حارث بن اسد|محاسبی]] بر اساس همین تعریف از عقل که مربوط به اجرای دستورات الهی از سوی بندگان است، مردم را به چهار دسته تقسیم میکند: اول، گروهی که درباره عظمت و قدرت خدا و وعدههای او میاندیشند و اطاعت پیشه میکنند؛ دوم، گروهی که درباره آن میاندیشند، ولی به دلیل دنیاطلبی و از روی کبر و ستیزه آن را انکار میکنند؛ همان طور که خداوند درباره ابلیس گفته است؛ سوم، گروهی که طغیان کرده و غرور ورزیدند و از پدران ناآگاه خود تقلید کردند و از آشکار کردن حق خودداری کردند، خود را به نادانی زدند و بعد از اندیشیدن در ظاهر دنیا طالب آن شدند و گمان کردند که کارشان با عقل و شرع سازگار است؛ چهارم، گروهی که به جلال و عظمت خداوند و تدبیر و یگانگی او در آفرینش میاندیشند و با تمسک به ایمان، منزلت آن را در رسیدن به رستگاری میدانند و از کبر دوری میکنند و به آن ایمان میآورند. به بزرگی ثواب و عقاب نمیاندیشند که در غیر این صورت، فرد عصیان میکند و دچار ریا | سپس، [[حارث محاسبی، حارث بن اسد|محاسبی]] بر اساس همین تعریف از عقل که مربوط به اجرای دستورات الهی از سوی بندگان است، مردم را به چهار دسته تقسیم میکند: اول، گروهی که درباره عظمت و قدرت خدا و وعدههای او میاندیشند و اطاعت پیشه میکنند؛ دوم، گروهی که درباره آن میاندیشند، ولی به دلیل دنیاطلبی و از روی کبر و ستیزه آن را انکار میکنند؛ همان طور که خداوند درباره ابلیس گفته است؛ سوم، گروهی که طغیان کرده و غرور ورزیدند و از پدران ناآگاه خود تقلید کردند و از آشکار کردن حق خودداری کردند، خود را به نادانی زدند و بعد از اندیشیدن در ظاهر دنیا طالب آن شدند و گمان کردند که کارشان با عقل و شرع سازگار است؛ چهارم، گروهی که به جلال و عظمت خداوند و تدبیر و یگانگی او در آفرینش میاندیشند و با تمسک به ایمان، منزلت آن را در رسیدن به رستگاری میدانند و از کبر دوری میکنند و به آن ایمان میآورند. به بزرگی ثواب و عقاب نمیاندیشند که در غیر این صورت، فرد عصیان میکند و دچار ریا میشود. در مرحله بعد [[حارث محاسبی، حارث بن اسد|محاسبی]] از اینکه چگونه میتوان با دوری از محرمات و بهواسطه عقل، به معرفت الهی دست یافت، سخن میگوید<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/61663/116 ر.ک: همان، ص116]</ref>. | ||
===فصل چهارم: فهم القرآن و حقيقة معناه=== | ===فصل چهارم: فهم القرآن و حقيقة معناه=== | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
کتاب «فهم القرآن و حقيقة معناه» را گو اینکه مهمترین کتاب در تاریخ تصوف دانستهاند که در جهت تبیین و تشیید تصوف نگاشته شده است، ولی باید توجه داشت که در علوم قرآنی نیز اثری اسـت فـخیم و با توجه به پیشینه زمان و شیوه نگارش، [[حارث محاسبی، حارث بن اسد|محاسبی]] و جایگاه فکری او، در شناخت جریانهای فکری آن روزگار بسی سودمند. او در این کتاب از جایگاه و فضائل قرآن، قاریان، فقه قـرآن، اعـجاز قرآن، نسخ در قرآن، خلق قـرآن و... سـخن گفته است<ref>ر[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/592/95.ک: مهدوی راد، محمدعلی، ص95]</ref>. | کتاب «فهم القرآن و حقيقة معناه» را گو اینکه مهمترین کتاب در تاریخ تصوف دانستهاند که در جهت تبیین و تشیید تصوف نگاشته شده است، ولی باید توجه داشت که در علوم قرآنی نیز اثری اسـت فـخیم و با توجه به پیشینه زمان و شیوه نگارش، [[حارث محاسبی، حارث بن اسد|محاسبی]] و جایگاه فکری او، در شناخت جریانهای فکری آن روزگار بسی سودمند. او در این کتاب از جایگاه و فضائل قرآن، قاریان، فقه قـرآن، اعـجاز قرآن، نسخ در قرآن، خلق قـرآن و... سـخن گفته است<ref>ر[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/592/95.ک: مهدوی راد، محمدعلی، ص95]</ref>. | ||
آغاز کتاب او که درباره تنزیه خداوند است، ردیهای بر جهمیه، معتزله، مشبهه و حشویه است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29003/1/245 ر.ک: متن کتاب، ص245]</ref>. نویسنده، قاریان قرآن و متفکران در آن را از اولیای خداوند برشمرده و در فضل حاملین قرآن روایاتی را آورده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29003/1/247 ر.ک: همان، ص247]</ref>. ایشان معتقد است که قاری قرآن باید شناخت خوبی درباره ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، عام و خاص، مقدمه و مؤخره، موصوله و مفصوله، غرایب الفاظ قرآن و آن الفاظی که معنایش فقط با لغت یا سنت یا اجماع استخراج | آغاز کتاب او که درباره تنزیه خداوند است، ردیهای بر جهمیه، معتزله، مشبهه و حشویه است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29003/1/245 ر.ک: متن کتاب، ص245]</ref>. نویسنده، قاریان قرآن و متفکران در آن را از اولیای خداوند برشمرده و در فضل حاملین قرآن روایاتی را آورده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29003/1/247 ر.ک: همان، ص247]</ref>. ایشان معتقد است که قاری قرآن باید شناخت خوبی درباره ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، عام و خاص، مقدمه و مؤخره، موصوله و مفصوله، غرایب الفاظ قرآن و آن الفاظی که معنایش فقط با لغت یا سنت یا اجماع استخراج میشود، داشته باشد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29003/1/248 ر.ک: همان، ص248]</ref>. سپس به توضیح هریک از این موارد میپردازد. | ||
[[حارث محاسبی، حارث بن اسد|حـارث بن اسد محاسبی]]، در کتاب «العقل و فهم القرآن» فراوان، «العقل عن الله» را بهکار برده و ویژگیهای «عـاقل عـن الله» را بیان کرده است. نکته جالب توجه ایـنکه اوصـاف ذکـرشده از سوی مـحاسبی، بـرای «عاقل عن الله» بسیار نزدیک به اوصاف عاقل در تعبیر دینی، در بعضی از فقرات حدیث امام موسی کاظم(ع) سلام اسـت؛ بهعنوان نمونه، در بخشی از فقره بیستوهفتم روایـت هـشام، امـام مـوسی کـاظم(ع) فرمودهاند: «إنه لم يخف الله من لم يعقل عن الله». همین تعبیر، در کتاب [[حارث محاسبی، حارث بن اسد|محاسبی]] نیز ذکر شده است: «العاقل عن الله أنه المؤمن الخائف من الله». در بخشی از فقره بیستوهشتم روایت هـشام، امام(ع)، عاقل در تعبیر دینی را اینگونه توصیف کردهاند: «الذل أحب إليه مع الله من العز مع غيره و التواضع أحب إليه من الشرف». تقریباً همین تعابیر را [[حارث محاسبی، حارث بن اسد|محاسبی]] در توصیف «عاقل عن الله»، در کتاب «العقل و فـهم القـرآن»، بهکار برده است: «فلما عقل عن ربه...كان التواضع أحب إليه من الشرف فيها (الدنيا) و كان الذل أحب إليه من العز بها»<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1241/35 ر.ک: مهدیزاده، حسین، ص35-36]</ref>. | [[حارث محاسبی، حارث بن اسد|حـارث بن اسد محاسبی]]، در کتاب «العقل و فهم القرآن» فراوان، «العقل عن الله» را بهکار برده و ویژگیهای «عـاقل عـن الله» را بیان کرده است. نکته جالب توجه ایـنکه اوصـاف ذکـرشده از سوی مـحاسبی، بـرای «عاقل عن الله» بسیار نزدیک به اوصاف عاقل در تعبیر دینی، در بعضی از فقرات حدیث امام موسی کاظم(ع) سلام اسـت؛ بهعنوان نمونه، در بخشی از فقره بیستوهفتم روایـت هـشام، امـام مـوسی کـاظم(ع) فرمودهاند: «إنه لم يخف الله من لم يعقل عن الله». همین تعبیر، در کتاب [[حارث محاسبی، حارث بن اسد|محاسبی]] نیز ذکر شده است: «العاقل عن الله أنه المؤمن الخائف من الله». در بخشی از فقره بیستوهشتم روایت هـشام، امام(ع)، عاقل در تعبیر دینی را اینگونه توصیف کردهاند: «الذل أحب إليه مع الله من العز مع غيره و التواضع أحب إليه من الشرف». تقریباً همین تعابیر را [[حارث محاسبی، حارث بن اسد|محاسبی]] در توصیف «عاقل عن الله»، در کتاب «العقل و فـهم القـرآن»، بهکار برده است: «فلما عقل عن ربه...كان التواضع أحب إليه من الشرف فيها (الدنيا) و كان الذل أحب إليه من العز بها»<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1241/35 ر.ک: مهدیزاده، حسین، ص35-36]</ref>. |
ویرایش