۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ها' به 'ها') |
جز (جایگزینی متن - 'یش' به 'یش') |
||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
'''الأفلاطونیة المحدثة عند العرب''' اثر جمعی از فلاسفه از جمله برقلس (پِرُکْلُس)، افلاطون و...، کتابی است به زبان عربی با موضوع فلسفه. عبدالرحمن بدوی، محقق و مقدمه نویس این اثر است. هدف اصلی وی در این کتاب، احیای آثار «برقلس» نزد عربزبانان است؛ او توجهش را به جمع تمام آثاری عربی وی تا زمان حاضر، معطوف داشته است تا بتواند اطلاعات جامعی از این فیلسوف به محققان عرب ارائه کند. | '''الأفلاطونیة المحدثة عند العرب''' اثر جمعی از فلاسفه از جمله برقلس (پِرُکْلُس)، افلاطون و...، کتابی است به زبان عربی با موضوع فلسفه. عبدالرحمن بدوی، محقق و مقدمه نویس این اثر است. هدف اصلی وی در این کتاب، احیای آثار «برقلس» نزد عربزبانان است؛ او توجهش را به جمع تمام آثاری عربی وی تا زمان حاضر، معطوف داشته است تا بتواند اطلاعات جامعی از این فیلسوف به محققان عرب ارائه کند. | ||
پِرُکْلُس (در منابع اسلامی: ابرقُلُس، برقلس، برقلیس، یا فورقلس)، مهمترین فیلسوف نوافلاطونی قرن 5 میلادی. وی پس از گذشت دُمْنینوس لاریسایی جانشین او در آکادمی آتن شد و به همین سبب، او را «دیادُخُس» (خلیفه یا عقیب) لقب دادهاند؛ در تاریخ فلسفه اسلامی او را | پِرُکْلُس (در منابع اسلامی: ابرقُلُس، برقلس، برقلیس، یا فورقلس)، مهمترین فیلسوف نوافلاطونی قرن 5 میلادی. وی پس از گذشت دُمْنینوس لاریسایی جانشین او در آکادمی آتن شد و به همین سبب، او را «دیادُخُس» (خلیفه یا عقیب) لقب دادهاند؛ در تاریخ فلسفه اسلامی او را میشناختند و پارهای از آثار او در قدیم به عربی ترجمه شده است.<ref>[https://www.cgie.org.ir/fa/publication/entryview/8425 پورجوادی، نصرالله، ج13، ص598]</ref> | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
از مقدمه دکتر بدوی، برمیآید که این کتاب را بعد از کتاب [[ارسطو عند العرب]] نوشته است. وی مینویسد: بر ما لازم است که صورت دیگری که در تضاد با [[ارسطو]] است و درعینحال در اهمیت پابهپای آن میآید، یعنی تصویر افلاطونی جدید در آن مدلی که عرب آن را (از روی آثار اصلی وی) | از مقدمه دکتر بدوی، برمیآید که این کتاب را بعد از کتاب [[ارسطو عند العرب]] نوشته است. وی مینویسد: بر ما لازم است که صورت دیگری که در تضاد با [[ارسطو]] است و درعینحال در اهمیت پابهپای آن میآید، یعنی تصویر افلاطونی جدید در آن مدلی که عرب آن را (از روی آثار اصلی وی) میشناسد را هم ارائه کنیم. هرچند اکثر این آثار غالباً ً به صاحبان حقیقی آنان نسبت داده نمیشود و آنها را هم از آن ارسطو میپندارند....<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19700/2/1 ر.ک: مقدمه کتاب، ص1]</ref> | ||
او در این کتاب، مجموعهای از متون را ارائه میکند که برخی از آنها از آن «ابرقلس» و برخی دیگر جعلی است؛ برخی از آنها به افلاطون نسبت داده شدهاند و برخی دیگر به هرمس ولی این امر الهام گرفته از افلاطونگرایی جدید (الافلاطونیة المحدثة) است. درباره نصو ص«ابرقلس» باید گفت که برخی از آنها صراحتاً به خود او نسبت داده شده است و برخی دیگر «بهاشتباه یا کذب» به ارسطو منسوب شده ولی در واقع از آن اوست. هدف اصلی نویسنده در این اثر، احیای آثار «برقلس» نزد عربزبانان است؛ او توجهش را به جمع تمام آثاری عربی وی تا زمان حاضر، معطوف داشته است تا بتواند اطلاعات جامعی از این فیلسوف به محققان عرب ارائه کند.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19700/2/1 ر.ک: همان]</ref> | او در این کتاب، مجموعهای از متون را ارائه میکند که برخی از آنها از آن «ابرقلس» و برخی دیگر جعلی است؛ برخی از آنها به افلاطون نسبت داده شدهاند و برخی دیگر به هرمس ولی این امر الهام گرفته از افلاطونگرایی جدید (الافلاطونیة المحدثة) است. درباره نصو ص«ابرقلس» باید گفت که برخی از آنها صراحتاً به خود او نسبت داده شده است و برخی دیگر «بهاشتباه یا کذب» به ارسطو منسوب شده ولی در واقع از آن اوست. هدف اصلی نویسنده در این اثر، احیای آثار «برقلس» نزد عربزبانان است؛ او توجهش را به جمع تمام آثاری عربی وی تا زمان حاضر، معطوف داشته است تا بتواند اطلاعات جامعی از این فیلسوف به محققان عرب ارائه کند.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19700/2/1 ر.ک: همان]</ref> | ||
اولین کتابی که وی از آثار «برقلس» | اولین کتابی که وی از آثار «برقلس» برمیشمارد «الإيضاح فى الخير المحض» است که از نظر نویسنده قصهاش طولانی است. ظاهراً منشأ این اشتباه فهرست ترجمه آثاری است که ژرار کرمونایی از عربی به لاتینی ترجمه کرده و توسط شاگردانش جمعآوری شده است. یکی از کتابهایی که در این فهرست، ذکر شده «كتاب أرسطوطاليس فى إيضاح الخير المحض» است. عادت ژرار این بوده که در کتاب، ذکر نمیکرده این ترجمه از آن اوست ازاینرو ترجمه لاتینی کتاب «الخیر المحض» از نام او خالی است و در نسخه دیگری که در بروخه بلژیک است ترجمه این اثر را به شخ صدیگری (گیلبرتس پوریتانوس) نسبت دادهاند اما محققان ترجیح میدهند این ترجمه را به ژرار نسبت دهند.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19700/2/1 ر.ک: همان، ص1-2]</ref> بدوی سپس بهصورت مشروح از این کتاب بحث میکند. | ||
تأثیر برقلس در عالم اسلام و فلسفه مدرسی بیشتر از طریق همین کتاب بوده است. بدوی از سرگذشت این اثر بهتفصیل سخن گفته است. ایضاح... در حقیقت از اصول الهیات برگرفته شده است و در منابع اسلامی آن را به ارسطو منتسب کردهاند. پیش از همه در قرن ششم، عبداللطیف بن یوسف بغدادی، از آن با عنوان ایضاح الخیر و پس از وی ابن ابی اصیبعه با عنوان ایضاح الخیر المحض و ابن سبعین (متوفی 668) با نام الخیرالمحض یاد کردهاند<ref>سلیمان حشمت، رضا، ج3، ص149</ref>. | تأثیر برقلس در عالم اسلام و فلسفه مدرسی بیشتر از طریق همین کتاب بوده است. بدوی از سرگذشت این اثر بهتفصیل سخن گفته است. ایضاح... در حقیقت از اصول الهیات برگرفته شده است و در منابع اسلامی آن را به ارسطو منتسب کردهاند. پیش از همه در قرن ششم، عبداللطیف بن یوسف بغدادی، از آن با عنوان ایضاح الخیر و پس از وی ابن ابی اصیبعه با عنوان ایضاح الخیر المحض و ابن سبعین (متوفی 668) با نام الخیرالمحض یاد کردهاند<ref>سلیمان حشمت، رضا، ج3، ص149</ref>. | ||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
این کتاب که لاتینیان آن را بهاختصار «کتاب خیر محض» میخواندند، بعدها ـ شاید به این جهت که بحثی است درباره علت اول و صدور موجودات از آن ـ به «کتاب علل» مشهور شد. | این کتاب که لاتینیان آن را بهاختصار «کتاب خیر محض» میخواندند، بعدها ـ شاید به این جهت که بحثی است درباره علت اول و صدور موجودات از آن ـ به «کتاب علل» مشهور شد. | ||
بدوی با نقل و ردّ آرای برخی از مستشرقان درباره مؤلف این کتاب، مینویسد که به اعتقاد وی، کتاب الخیر الاول که ابن ندیم آن را در شمار آثار برقلس ذکر کرده، ناظر به همین کتاب خیر محض بوده است؛ زیرا تعبیر «خیر اول» دو مرتبه در دو سطر متوالی در این کتاب آمده است. وی سپس با قیاس با آنچه در میان لاتینیان درباره عنوان این کتاب پیش آمده، میگوید که بعید نیست در عالم اسلام نیز ابتدا آن را «کتاب خیر اول» و سپس «خیر محض» نامیده باشند؛ و این تعویض عنوان احتمالاً، بر اثر استعمال عبارت «خیر محض» برای دلالت بر «اول» یا «الله»، در کتاب شفای بوعلی، روی نموده است. بر این اساس، بدوی قائل | بدوی با نقل و ردّ آرای برخی از مستشرقان درباره مؤلف این کتاب، مینویسد که به اعتقاد وی، کتاب الخیر الاول که ابن ندیم آن را در شمار آثار برقلس ذکر کرده، ناظر به همین کتاب خیر محض بوده است؛ زیرا تعبیر «خیر اول» دو مرتبه در دو سطر متوالی در این کتاب آمده است. وی سپس با قیاس با آنچه در میان لاتینیان درباره عنوان این کتاب پیش آمده، میگوید که بعید نیست در عالم اسلام نیز ابتدا آن را «کتاب خیر اول» و سپس «خیر محض» نامیده باشند؛ و این تعویض عنوان احتمالاً، بر اثر استعمال عبارت «خیر محض» برای دلالت بر «اول» یا «الله»، در کتاب شفای بوعلی، روی نموده است. بر این اساس، بدوی قائل میشود که این کتاب تلخی صیکی از شاگردان برقلس یا یکی از نوافلاطونیان از «اصول» بوده که آن را به برقلس نسبت داده است؛ و مترجم آن را به عربی، از مترجمان بزرگ و توانا باید دانست<ref>همان</ref>. | ||
وی درباره «حجج برقلس فى قدم العالم» هم مینویسد که این نص، دارای اهمیت فراوانی است زیرا اصل یونانی آن از بین رفته و فقط ترجمه عربی آن موجود است. متن این نص، با ن صحجت اول از حجج برقلس عینیت دارد؛ بااینکه اصل کتاب حجج برقلس هم از بین رفته است اما به (بهجز حجت اولی) سایر حجج در داخل کتاب رد یحیای نحوی بر برقلس موجود است. ازاینجهت میتوان از لابهلای کتاب یحیای نحوی، متن برقلس را زنده کرد.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19700/2/30 ر.ک: مقدمه، ص30]</ref> | وی درباره «حجج برقلس فى قدم العالم» هم مینویسد که این نص، دارای اهمیت فراوانی است زیرا اصل یونانی آن از بین رفته و فقط ترجمه عربی آن موجود است. متن این نص، با ن صحجت اول از حجج برقلس عینیت دارد؛ بااینکه اصل کتاب حجج برقلس هم از بین رفته است اما به (بهجز حجت اولی) سایر حجج در داخل کتاب رد یحیای نحوی بر برقلس موجود است. ازاینجهت میتوان از لابهلای کتاب یحیای نحوی، متن برقلس را زنده کرد.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19700/2/30 ر.ک: مقدمه، ص30]</ref> |
ویرایش