۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'میپ' به 'میپ') |
جز (جایگزینی متن - 'ین' به 'ین') |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
سپس منطق طبیعی و صناعی، تعریف منطق، موضوع آن، تصور و تصدیق و ضروری و نظری توضیح داده شده است.<ref>ر.ک: همان، ص17-26</ref>. نویسنده در ابواب کتاب، به بیان مباحث مربوط به تصورات پرداخته و در آن مباحث دلالات و نسب اربعه و ذاتی و عرضی و حدود و تعریفات و... را بیان کرده است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص28-60</ref>. سپس مباحث مربوط به قضایا را بررسی نموده و پس از آن مباحث مربوط به موجهات، عکس مستوی و نقیض، قیاس و صناعات خمس را مشروحا توضیح داده است و در پایان بخش اصلی اول کتاب (بخش منطق) بحث از زمان کرده است.<ref>ر.ک: همان، ص61-137</ref>. | سپس منطق طبیعی و صناعی، تعریف منطق، موضوع آن، تصور و تصدیق و ضروری و نظری توضیح داده شده است.<ref>ر.ک: همان، ص17-26</ref>. نویسنده در ابواب کتاب، به بیان مباحث مربوط به تصورات پرداخته و در آن مباحث دلالات و نسب اربعه و ذاتی و عرضی و حدود و تعریفات و... را بیان کرده است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص28-60</ref>. سپس مباحث مربوط به قضایا را بررسی نموده و پس از آن مباحث مربوط به موجهات، عکس مستوی و نقیض، قیاس و صناعات خمس را مشروحا توضیح داده است و در پایان بخش اصلی اول کتاب (بخش منطق) بحث از زمان کرده است.<ref>ر.ک: همان، ص61-137</ref>. | ||
نویسنده درباره عکس مستوی و عکس نقیض | نویسنده درباره عکس مستوی و عکس نقیض مینویسد: «عکس مستوى و مستقیم، عبارت است از قرار دادن محمول را موضوع و موضوع را محمول، به شرط آنکه صدق و کیف قضیه باقى بماند و لازم نیست بقاء کذب؛ چه، آنکه «كل حيوان إنسان»، کاذب است، درصورتىکه عکسش صادق است. | ||
بنابراین، عکس «موجبه کلیه» و «موجبه جزئیه»، «موجبه جزئیه» مىباشد؛ پس عکس «كل إنسان حيوان» مىشود: «بعض الحيوان إنسان» و عکس «بعض الحيوان إنسان» مىشود: «بعض الإنسان حيوان» و عکس «سالبه کلیه»، مانند خودش «سالبه کلیه» است؛ مثلا «لا شيء من الإنسان بحجر»، عکسش سالبه کلیه «لا شيء من الحجر بإنسان» خواهد بود؛ چه، هرگاه این عکس صادق نباشد، ناچار نقیضش که «بعض الحجر إنسان» [است] صادق خواهد بود؛ پس این نقیض با اصل قضیه چون به یکدیگر منضم شوند، قیاس شکل اوّل حاصل شده و نتیجه مىدهد: «بعض الحجر ليس بحجر» و این محال است. | بنابراین، عکس «موجبه کلیه» و «موجبه جزئیه»، «موجبه جزئیه» مىباشد؛ پس عکس «كل إنسان حيوان» مىشود: «بعض الحيوان إنسان» و عکس «بعض الحيوان إنسان» مىشود: «بعض الإنسان حيوان» و عکس «سالبه کلیه»، مانند خودش «سالبه کلیه» است؛ مثلا «لا شيء من الإنسان بحجر»، عکسش سالبه کلیه «لا شيء من الحجر بإنسان» خواهد بود؛ چه، هرگاه این عکس صادق نباشد، ناچار نقیضش که «بعض الحجر إنسان» [است] صادق خواهد بود؛ پس این نقیض با اصل قضیه چون به یکدیگر منضم شوند، قیاس شکل اوّل حاصل شده و نتیجه مىدهد: «بعض الحجر ليس بحجر» و این محال است. | ||
و سالبه جزئیه بنا بر مشهور داراى عکس نیست؛ چه، آنکه ممکن است موضوع، اعم باشد از محمول، پس صحیح است: «بعض الحيوان ليس بإنسان»، ولى عکس آن «بعض الإنسان ليس بحيوان»، صحیح نیست، ولى این مطلب، خالى از اشکال نیست. | و سالبه جزئیه بنا بر مشهور داراى عکس نیست؛ چه، آنکه ممکن است موضوع، اعم باشد از محمول، پس صحیح است: «بعض الحيوان ليس بإنسان»، ولى عکس آن «بعض الإنسان ليس بحيوان»، صحیح نیست، ولى این مطلب، خالى از اشکال نیست. |
ویرایش