۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هه' به 'هه') |
جز (جایگزینی متن - 'ید' به 'ید') |
||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
}} | }} | ||
'''التاج في أخلاق الملوك'''، منسوب به ادیب معتزلی، [[جاحظ، عمرو بن بحر|عمرو بن بحر]](متوفی 255 یا 256ق) معروف به [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]]، اثر مهمی است در باب سیاست و مُلکداری. این اثر تأثیر شگرف سنتها و آداب پادشاهی و نظام اداری ایرانِ روزگار ساسانی را در ادوار خلافت پس از اسلام نشان | '''التاج في أخلاق الملوك'''، منسوب به ادیب معتزلی، [[جاحظ، عمرو بن بحر|عمرو بن بحر]](متوفی 255 یا 256ق) معروف به [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]]، اثر مهمی است در باب سیاست و مُلکداری. این اثر تأثیر شگرف سنتها و آداب پادشاهی و نظام اداری ایرانِ روزگار ساسانی را در ادوار خلافت پس از اسلام نشان میدهد<ref>[https://www.cgie.org.ir/fa/publication/entryview/2427 بهرامیان، علی، ج 17، ص213]</ref>. | ||
==انگیزه تألیف== | ==انگیزه تألیف== | ||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
کتاب در چهار باب تنظیم و تبویب شده است. این ابواب با آیین ورود بر پادشاهان و رفتار پادشاه با مهمانان آغاز شده، سپس آیین همسفره شدن با پادشاه پیگیری شده است. در ادامه، از آیین همصحبتی و منادمت با پادشاهان، مراتب مختلف ندیمان، وظایف ندیمان و آداب رفتار شاهزادگان سخن به میان آمده است. | کتاب در چهار باب تنظیم و تبویب شده است. این ابواب با آیین ورود بر پادشاهان و رفتار پادشاه با مهمانان آغاز شده، سپس آیین همسفره شدن با پادشاه پیگیری شده است. در ادامه، از آیین همصحبتی و منادمت با پادشاهان، مراتب مختلف ندیمان، وظایف ندیمان و آداب رفتار شاهزادگان سخن به میان آمده است. | ||
در هریک از این ابواب، علاوه بر ذکر آداب و رسوم پادشاهان و تشریفات دربارها، داستانها و حکایاتی از شاهان ساسانی و خلفای اموی و عباسی نقل شده است. محققان، منبع موضوعات ایرانی این کتاب را کتاب التاج في سيرة انوشروان یا بهطور کلی آییننامهها و گاهنامهها و تاجنامهها | در هریک از این ابواب، علاوه بر ذکر آداب و رسوم پادشاهان و تشریفات دربارها، داستانها و حکایاتی از شاهان ساسانی و خلفای اموی و عباسی نقل شده است. محققان، منبع موضوعات ایرانی این کتاب را کتاب التاج في سيرة انوشروان یا بهطور کلی آییننامهها و گاهنامهها و تاجنامهها میدانند<ref>[http://rch.ac.ir/article/Details?id=7172&&searchText= رودگر، قنبرعلی، ج6، ص66]</ref>. | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
اگر کسی که بر پادشاه وارد میشود، از حیث فرمانروایی و ارجمندی و خاندان با او مساوی بود، در این صورت بر پادشاه لازم است به احترام او از جای برخیزد و چند گام به استقبال او رود و او را در بر گیرد و دستش را گرفته و بهجای خود نشاند و خود از او پایینتر نشیند. نویسنده در ادامه به دلیل این نوع برخورد پادشاه اشاره نموده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38343/1/2 ر.ک: همان، ص2]</ref>. | اگر کسی که بر پادشاه وارد میشود، از حیث فرمانروایی و ارجمندی و خاندان با او مساوی بود، در این صورت بر پادشاه لازم است به احترام او از جای برخیزد و چند گام به استقبال او رود و او را در بر گیرد و دستش را گرفته و بهجای خود نشاند و خود از او پایینتر نشیند. نویسنده در ادامه به دلیل این نوع برخورد پادشاه اشاره نموده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38343/1/2 ر.ک: همان، ص2]</ref>. | ||
باب دوم کتاب به آیین غذا خوردن با شاهان اختصاص یافته است. نویسنده در ابتدا از آداب نکوهیدهای که در همسفره بودن با پادشاه باید ترک شود، سخن به میان آورده است. او زیادهروی، زیاد حرکت کردن شخص و دست دراز کردن متعدد بهسوی اغذیه و پرخوری را از جمله آنها | باب دوم کتاب به آیین غذا خوردن با شاهان اختصاص یافته است. نویسنده در ابتدا از آداب نکوهیدهای که در همسفره بودن با پادشاه باید ترک شود، سخن به میان آورده است. او زیادهروی، زیاد حرکت کردن شخص و دست دراز کردن متعدد بهسوی اغذیه و پرخوری را از جمله آنها میداند. سپس با بازگویی حکایتی از خلیفه عباسی، مطلب را پی میگیرد. | ||
در آن حکایت چنین آمده است که ابراهیم بن سندی بن شاهک به نقل از پدر خویش میگوید: روزی جوانی از بنیهاشم بر منصور عباسی وارد شد. در یکی از روزها منصور او را دعوت به نشستن کرد و صبحانه خود را خواست و چون صبحانه حاضر شد، آن جوان هاشمی را به خوردن صبحانه تعارف کرد، ولی آن جوان پاسخ رد داد. ربیع متعرض او نشد و اینچنین تصور شد که به خطای آن جوان پی نبرده است؛ اما چون آن جوان برخاست تا خارج شود، ربیع، او را نگه داشت و وقتی به پشت پرده رسید، بر پشت گردن او کوبید. دربانان وقتی این را دیدند، آنان نیز بر پشت گردن او کوبیدند و به همین ترتیب او را بیرون راندند. پس عدهای از عموهای آن جوان بر منصور وارد شدند و شکایت ربیع را به منصور نمودند. منصور عباسی به آنها گفت: ربیع چنین عملی انجام | در آن حکایت چنین آمده است که ابراهیم بن سندی بن شاهک به نقل از پدر خویش میگوید: روزی جوانی از بنیهاشم بر منصور عباسی وارد شد. در یکی از روزها منصور او را دعوت به نشستن کرد و صبحانه خود را خواست و چون صبحانه حاضر شد، آن جوان هاشمی را به خوردن صبحانه تعارف کرد، ولی آن جوان پاسخ رد داد. ربیع متعرض او نشد و اینچنین تصور شد که به خطای آن جوان پی نبرده است؛ اما چون آن جوان برخاست تا خارج شود، ربیع، او را نگه داشت و وقتی به پشت پرده رسید، بر پشت گردن او کوبید. دربانان وقتی این را دیدند، آنان نیز بر پشت گردن او کوبیدند و به همین ترتیب او را بیرون راندند. پس عدهای از عموهای آن جوان بر منصور وارد شدند و شکایت ربیع را به منصور نمودند. منصور عباسی به آنها گفت: ربیع چنین عملی انجام نمیدهد، مگر اینکه دلیل داشته باشد. اگر مایل باشید از او میپرسم. بعد از احضار ربیع از او دلیل واقعه را جویا شد. او گفت: این جوان از دور سلام میکرد و میرفت، ولی [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین]] او را به نزدیک شدن فراخواند تا از نزدیک سلام کند. سپس او را به نشستن فرمان داد... پادشاه او را به غذا خوردن با خود فراخواند، اما او پاسخ داد که غذا خوردهام. از نظر این جوان همسفره شدن با پادشاه افتخاری جز رفع گرسنگی ندارد و چنین شخصی را قول بدون فعل (کتک زدن) اصلاح نمیکند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38343/1/3 ر.ک: همان، ص3]</ref>. | ||
باب سوم کتاب در آیین منادمت (ندیمان) است. نویسنده در این باب ندیمان را به گروههای مختلفی تقسیم نموده است. پادشاهان چنین عادت دارند که برخی از ندیمان را برای مجالس خاص و عدهای را برای مجالس عام در نظر مییرند، عدهای را دورتر از خود و دستهای را نزدیک به خود اختیار میکنند. همان طور که پادشاه به پارسایی که او را پند و اندرز دهد نیازمند است، به دلقکان نیز احساس نیاز میکند تا از آنها لذت ببرد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38343/1/7 ر.ک: همان، ص7]</ref>. | باب سوم کتاب در آیین منادمت (ندیمان) است. نویسنده در این باب ندیمان را به گروههای مختلفی تقسیم نموده است. پادشاهان چنین عادت دارند که برخی از ندیمان را برای مجالس خاص و عدهای را برای مجالس عام در نظر مییرند، عدهای را دورتر از خود و دستهای را نزدیک به خود اختیار میکنند. همان طور که پادشاه به پارسایی که او را پند و اندرز دهد نیازمند است، به دلقکان نیز احساس نیاز میکند تا از آنها لذت ببرد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38343/1/7 ر.ک: همان، ص7]</ref>. | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
نویسنده میگوید: پادشاه ایران اردشیر چنین میگفت که برای تسریع در دستبهدست گشتن فرمانروایی و ویرانی کشور هیچ عاملی بهاندازه جابهجا کردن این طبقات و برهم زدن این ترتیب و بالا بردن مردم پست بهمراتب بلند و فرود آوردن اشخاص بلندمرتبه و شریف، تأثیر ندارد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38343/1/9 ر.ک: همان، ص9]</ref>. | نویسنده میگوید: پادشاه ایران اردشیر چنین میگفت که برای تسریع در دستبهدست گشتن فرمانروایی و ویرانی کشور هیچ عاملی بهاندازه جابهجا کردن این طبقات و برهم زدن این ترتیب و بالا بردن مردم پست بهمراتب بلند و فرود آوردن اشخاص بلندمرتبه و شریف، تأثیر ندارد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38343/1/9 ر.ک: همان، ص9]</ref>. | ||
نویسنده درباره چگونگی جای گرفتن ندیمان در مجلس شاه میگوید: دستهای که مقابل شاهزادگان، یعنی دسته اول قرار میگرفتند، عبارت بودند از: نوازندگان و | نویسنده درباره چگونگی جای گرفتن ندیمان در مجلس شاه میگوید: دستهای که مقابل شاهزادگان، یعنی دسته اول قرار میگرفتند، عبارت بودند از: نوازندگان و موسیقیدانان حرفهای و افرادی که در برابر طبقه دوم از ندمای پادشاه قرار میگرفتند، عبارت بودند از: طبقه دوم از موسیقیدانان و..<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38343/1/9 ر.ک: همان]</ref>. | ||
نویسنده در ادامه از آداب و رسوم پادشاهان، ایران از جمله انوشیروان و بهرام گور سخن به میان میآورد. سپس از انتقال این آداب و رسوم به دولت امویان میگوید. وی از برهم خوردن این آداب توسط یزید بن عبدالملک چنین مینویسد: خلفای عرب از پادشاهان ایران در باب آداب و رسوم تبعیت نمودند؛ تا آنگاه که یزید بن عبدالملک بر مسند حکومت نشست و طبقات بالا و پایین را با هم یکسان نمود و آیین کشورداری را سبک کرد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38343/1/10 ر.ک: همان ص10 و 11]</ref>. | نویسنده در ادامه از آداب و رسوم پادشاهان، ایران از جمله انوشیروان و بهرام گور سخن به میان میآورد. سپس از انتقال این آداب و رسوم به دولت امویان میگوید. وی از برهم خوردن این آداب توسط یزید بن عبدالملک چنین مینویسد: خلفای عرب از پادشاهان ایران در باب آداب و رسوم تبعیت نمودند؛ تا آنگاه که یزید بن عبدالملک بر مسند حکومت نشست و طبقات بالا و پایین را با هم یکسان نمود و آیین کشورداری را سبک کرد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38343/1/10 ر.ک: همان ص10 و 11]</ref>. |
ویرایش