پرش به محتوا

سفينة النجاة (قمی): تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۲ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ی‎ش' به 'ی‌ش'
جز (جایگزینی متن - 'ی‎ا' به 'ی‌ا')
جز (جایگزینی متن - 'ی‎ش' به 'ی‌ش')
خط ۵۱: خط ۵۱:
ایشان در توضیح بیت دوم این رباعی می‎گوید: این بیت ناظر به حدیثی از اصحاب عصمت است؛ آنجا که فرمود: «من عرف نفسه فقد عرف ربه»؛ «هرکه شناخت خود را، شناخت پروردگار خود را». سپس چنین شرح می‌دهد: هرکه به مداومت، یاد مرگ نماید، مستی غفلت از سرش بیرون رود و چشم دلش وا شود و خود را بشناسد و بداند که قبل از این، چه بوده و در رحم به چه عنوان تربیت یافت و پروردگار چگونه اسباب ضروری از چشم و گوش و زبان و دست و پا و غیر آن به وی عنایت فرمود و از آن ظلماتش به چه عنوان صحیح و سالم بیرون آورد و در عرض این مدت، چه احسان‎ها نظر به وی کرد و... پس در این حال خود را بنده‌ای داند آزاد نکرده و مسافری شناسد قصد اقامت نکرده... و چون خویشتن را چنین شناسد، خدای خویش را بشناسد و حاضر و ناظرش بیند و مطلع بر باطن و ظاهرش داند...<ref>ر.ک: متن کتاب، ص5-7</ref>.
ایشان در توضیح بیت دوم این رباعی می‎گوید: این بیت ناظر به حدیثی از اصحاب عصمت است؛ آنجا که فرمود: «من عرف نفسه فقد عرف ربه»؛ «هرکه شناخت خود را، شناخت پروردگار خود را». سپس چنین شرح می‌دهد: هرکه به مداومت، یاد مرگ نماید، مستی غفلت از سرش بیرون رود و چشم دلش وا شود و خود را بشناسد و بداند که قبل از این، چه بوده و در رحم به چه عنوان تربیت یافت و پروردگار چگونه اسباب ضروری از چشم و گوش و زبان و دست و پا و غیر آن به وی عنایت فرمود و از آن ظلماتش به چه عنوان صحیح و سالم بیرون آورد و در عرض این مدت، چه احسان‎ها نظر به وی کرد و... پس در این حال خود را بنده‌ای داند آزاد نکرده و مسافری شناسد قصد اقامت نکرده... و چون خویشتن را چنین شناسد، خدای خویش را بشناسد و حاضر و ناظرش بیند و مطلع بر باطن و ظاهرش داند...<ref>ر.ک: متن کتاب، ص5-7</ref>.


[[قمي، محمدطاهر بن محمدحسين|محمدطاهر قمی]] می‎گوید: در ذات خداوند نباید تفکر نمود؛ زیرا موجب الحاد می‎شود<ref>ر.ک: همان، ص24</ref>. سپس به تقسیم صفات خداوند به ثبوتیه و سلبیه می‌پردازد و درباره صفات سلبیه می‎گوید: آیه کریمه '''ليس كمثله شيء'''، متضمن جمیع صفات سلبیه است؛ پس کسی که به‎ مقتضای آیه کریمه اعتقاد نماید که چیزی مثل و مانند حق‎ تعالی نیست، اعتقاد به جمیع صفات سلبیه نموده است و او را حاجت به دلیل دیگر نیست<ref>ر.ک: همان، ص26</ref>.
[[قمي، محمدطاهر بن محمدحسين|محمدطاهر قمی]] می‎گوید: در ذات خداوند نباید تفکر نمود؛ زیرا موجب الحاد می‌شود<ref>ر.ک: همان، ص24</ref>. سپس به تقسیم صفات خداوند به ثبوتیه و سلبیه می‌پردازد و درباره صفات سلبیه می‎گوید: آیه کریمه '''ليس كمثله شيء'''، متضمن جمیع صفات سلبیه است؛ پس کسی که به‎ مقتضای آیه کریمه اعتقاد نماید که چیزی مثل و مانند حق‎ تعالی نیست، اعتقاد به جمیع صفات سلبیه نموده است و او را حاجت به دلیل دیگر نیست<ref>ر.ک: همان، ص26</ref>.


چهار باب بعدی کتاب، درباره عدل، نبوت، امامت و معاد است که نویسنده هرکدام را به‎صورت مختصر توضیح می‌دهد.
چهار باب بعدی کتاب، درباره عدل، نبوت، امامت و معاد است که نویسنده هرکدام را به‎صورت مختصر توضیح می‌دهد.
خط ۶۰: خط ۶۰:
ایشان در معنا و شرح این رباعی می‎گوید: حضرت حق سبحانه و تعالی برای رفع تعجب در حشر و نشر، نوعی کرده که در هر روز و شب مردمان مشاهده حشر و نشر می‎کنند. چون شب شود، مردمان همه بمیرند و چون باد سحر که به‎منزله صور است بوزد، مردمان شروع در زنده شدن کنند تا طلوع آفتاب همگی زنده شوند<ref>ر.ک: همان، ص68</ref>.
ایشان در معنا و شرح این رباعی می‎گوید: حضرت حق سبحانه و تعالی برای رفع تعجب در حشر و نشر، نوعی کرده که در هر روز و شب مردمان مشاهده حشر و نشر می‎کنند. چون شب شود، مردمان همه بمیرند و چون باد سحر که به‎منزله صور است بوزد، مردمان شروع در زنده شدن کنند تا طلوع آفتاب همگی زنده شوند<ref>ر.ک: همان، ص68</ref>.


باب بعدی کتاب درباره جبر و اختیار است. نویسنده، معتقد است که کسانی چون جهمیه، اشعریه و معتزله درباره جبر و تفویض از سفینه نجات اهل‎بیت تخلف نموده‌اند و در دریای ضلالت غرق گشته‌اند. در این ‎بین جهمیه این اعتقاد دارند که بنده هیچ قدرت ندارد، بلکه هر فعلی از بنده ظاهر می‎شود فعل خداست. نویسنده درباره آنان می‎گوید: قبح این مذهب در مرتبه‌ای است که بر مجانین و صبیان پوشیده نیست و نقل است که علاف (ابوهذیل محمد بن هذیل علاف) که از فضلای معتزله است در حق بِشر که از فضلای جبریه است، می‎گفته که الاغ بِشر، عاقل‎تر است از بِشر؛ زیراکه الاغش هرگاه به جویی برسد و داند که مقدورش هست جستن، می‎جهد و اگر داند که مقدورش نیست، نمی‎جهد؛ پس الاغ بشر، فرق میان فعل مقدور و غیر مقدور خود کرده و بشر این فرق نکرده<ref>ر.ک: همان، ص71-72</ref>.
باب بعدی کتاب درباره جبر و اختیار است. نویسنده، معتقد است که کسانی چون جهمیه، اشعریه و معتزله درباره جبر و تفویض از سفینه نجات اهل‎بیت تخلف نموده‌اند و در دریای ضلالت غرق گشته‌اند. در این ‎بین جهمیه این اعتقاد دارند که بنده هیچ قدرت ندارد، بلکه هر فعلی از بنده ظاهر می‌شود فعل خداست. نویسنده درباره آنان می‎گوید: قبح این مذهب در مرتبه‌ای است که بر مجانین و صبیان پوشیده نیست و نقل است که علاف (ابوهذیل محمد بن هذیل علاف) که از فضلای معتزله است در حق بِشر که از فضلای جبریه است، می‎گفته که الاغ بِشر، عاقل‎تر است از بِشر؛ زیراکه الاغش هرگاه به جویی برسد و داند که مقدورش هست جستن، می‎جهد و اگر داند که مقدورش نیست، نمی‎جهد؛ پس الاغ بشر، فرق میان فعل مقدور و غیر مقدور خود کرده و بشر این فرق نکرده<ref>ر.ک: همان، ص71-72</ref>.


اهل تفویض نیز سه طایفه مفوضه، مصوبه و معتزله هستند و قول هر سه باطل است<ref>ر.ک: همان، ص84</ref> و مذهب حق این است که بنده، فاعل فعل خود است و آنچه می‎کند از خیر و شر، قضا و قدر اختیاری و مشیت و اراده غیر حتمی الهی بدان تعلق گرفته است و طاعت را به توفیق می‎کند و معصیت را به خذلان<ref>ر.ک: همان، ص89</ref>.
اهل تفویض نیز سه طایفه مفوضه، مصوبه و معتزله هستند و قول هر سه باطل است<ref>ر.ک: همان، ص84</ref> و مذهب حق این است که بنده، فاعل فعل خود است و آنچه می‎کند از خیر و شر، قضا و قدر اختیاری و مشیت و اراده غیر حتمی الهی بدان تعلق گرفته است و طاعت را به توفیق می‎کند و معصیت را به خذلان<ref>ر.ک: همان، ص89</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش