۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هه' به 'هه') |
جز (جایگزینی متن - 'یگ' به 'یگ') |
||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
==زیستنامه== | ==زیستنامه== | ||
===زادگاه و خاندان=== | ===زادگاه و خاندان=== | ||
او در روستای مطیرفی واقع در منطقه احساء در شرق عربستان به دنیا آمد. سابقه تشیع در نیاکان وی به جد چهارمش «داغر» باز | او در روستای مطیرفی واقع در منطقه احساء در شرق عربستان به دنیا آمد. سابقه تشیع در نیاکان وی به جد چهارمش «داغر» باز میگردد. خاندان او به دلیل دوری از شهر و نداشتن عالم در میان خودشان از معرفت احکام دین بهرهای نداشتند.<ref>ر.ک: همان</ref> | ||
===سفرها=== | ===سفرها=== | ||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
===عقاید و آرا=== | ===عقاید و آرا=== | ||
وصف کلی اندیشه احسایی را میتوان در این خلاصه کرد که وی علوم و حقایق را بهتمامی نزد پیامبر(ص) و امامان(ع) میداند و از دیدگاه او حکمت –که علم به حقایق اشیاء است- با باطن شریعت و نیز با ظاهر آن ازهرجهت سازگاری دارد. او معتقد است که عقل آنگاه میتواند به ادراک امور نائل شود که از انوار اهلبیت روشنی گیرد و این شرط در شناختهای نظری و عملی یکسان وجود دارد. درست است که تعقل در اصول و معارف دین واجب است اما ازآنجاکه حقیقت با اهلبیت(ع) همراهی دارد، صدق احکام عقل در گرو نوری است که از ایشان | وصف کلی اندیشه احسایی را میتوان در این خلاصه کرد که وی علوم و حقایق را بهتمامی نزد پیامبر(ص) و امامان(ع) میداند و از دیدگاه او حکمت –که علم به حقایق اشیاء است- با باطن شریعت و نیز با ظاهر آن ازهرجهت سازگاری دارد. او معتقد است که عقل آنگاه میتواند به ادراک امور نائل شود که از انوار اهلبیت روشنی گیرد و این شرط در شناختهای نظری و عملی یکسان وجود دارد. درست است که تعقل در اصول و معارف دین واجب است اما ازآنجاکه حقیقت با اهلبیت(ع) همراهی دارد، صدق احکام عقل در گرو نوری است که از ایشان میگیرد. | ||
احسایی ضمن آنکه موضع اهل ظاهر را در اکتفا بهظاهر شریعت نمیپذیرد، مسلک متصوفهای را که در پرداختن به باطن شریعت از پایبندی بهظاهر آن باز ماندهاند، مردود میشمارد. در آثار وی معارضههایی سخت با ابن عربی آمده است. وی در مقدمه شرح خود بر العرشیه صدرالدین شیرازی از او انتقاد میکند که به اقوال کسانی چون ابن عربی گراییده و بر پایه آن ناچار به تأویل سخن امامان شده است. او همین عیب را بر فیض کاشانی نیز | احسایی ضمن آنکه موضع اهل ظاهر را در اکتفا بهظاهر شریعت نمیپذیرد، مسلک متصوفهای را که در پرداختن به باطن شریعت از پایبندی بهظاهر آن باز ماندهاند، مردود میشمارد. در آثار وی معارضههایی سخت با ابن عربی آمده است. وی در مقدمه شرح خود بر العرشیه صدرالدین شیرازی از او انتقاد میکند که به اقوال کسانی چون ابن عربی گراییده و بر پایه آن ناچار به تأویل سخن امامان شده است. او همین عیب را بر فیض کاشانی نیز میگیرد... احسایی میگوید تمسکش به اهلبیت(ع) در دریافت حقایق سبب شده است که در برخی مسائل با بسیاری از حکما و متکلمان مخالفت کند. وی در عین احاطه بر آرای حکما، مبانی فلسفی را تا آنجا پذیرفته است که از دید او با باطن تعالیم شریعت در تعارض نباشد. در نتیجه اصطلاحاتی هم که بهکاربرده است در مواردی با آنچه از این اصطلاحات در حکمت رایج فهمیده میشود، تفاوت دارد و توجه به این نکته در فهم صحیح افکار وی سودمند است.<ref>همان، ص664</ref> | ||
===اساتید=== | ===اساتید=== |
ویرایش