۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'به' به 'به') |
جز (جایگزینی متن - 'ها' به 'ها') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
محقق کتاب، در | محقق کتاب، در تقدیمیهای که بر آن نوشته به معرفی شخصیت [[ابن مقري، محمد بن ابراهيم|ابن مقری]] و توضیح درباره کتاب پرداخته است. در ابتدای نسخه خطی اثر، نام کتاب اینگونه ذکر شده؛ «باب الرخصة فی تقبیل الید» ولی نام این اثر به صورتهای، کتاب تقبیل الید، الرخصة فی تقبیل الید، کتاب الرخصة فی تقبیل الید(عراقی در مغنی) و... ذکر شده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39643/1/11 ر.ک: تقدیمیه کتاب، ص11]</ref> | ||
راویان کتاب، در سند اول نسخه، از [[ابن مقري، محمد بن ابراهيم|ابن مقری]] اینچنین ذکر | راویان کتاب، در سند اول نسخه، از [[ابن مقري، محمد بن ابراهيم|ابن مقری]] اینچنین ذکر شدهاند: | ||
ابومنصور عبدالرزاق بن احمد بن عبدالرحمن خطیب | ابومنصور عبدالرزاق بن احمد بن عبدالرحمن خطیب | ||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
[[منذری، عمر بن مسعود|منذری]] در مختصرش در سنن درباره تصنیف این اثر به دست ابوبکر مقری نوشته: [[ابن مقري، محمد بن ابراهيم|حافظ ابوبکر اصفهانی]] معروف به [[ابن مقري، محمد بن ابراهيم|ابن مقری]] کتاب مختصری را در رخصت در تقبیل دست ذکر کرده است که در آن احادیث و آثار از صحابه و تابعین را ذکر کرده است. | [[منذری، عمر بن مسعود|منذری]] در مختصرش در سنن درباره تصنیف این اثر به دست ابوبکر مقری نوشته: [[ابن مقري، محمد بن ابراهيم|حافظ ابوبکر اصفهانی]] معروف به [[ابن مقري، محمد بن ابراهيم|ابن مقری]] کتاب مختصری را در رخصت در تقبیل دست ذکر کرده است که در آن احادیث و آثار از صحابه و تابعین را ذکر کرده است. | ||
عبدالله بن محمد غماری هم در «إعلام النبيل بجواز التقبيل» روایاتی را از این کتاب [[ابن مقري، محمد بن ابراهيم|ابن مقری]] ذکر کرده(مثل مطالب صفحه 19 در باب اینکه ابولبابه پس از قبول شدن | عبدالله بن محمد غماری هم در «إعلام النبيل بجواز التقبيل» روایاتی را از این کتاب [[ابن مقري، محمد بن ابراهيم|ابن مقری]] ذکر کرده(مثل مطالب صفحه 19 در باب اینکه ابولبابه پس از قبول شدن توبهاش دست پیامبر(ص) را بوسید یا انجام همین عمل توسط مرارة بن ربیع و هلال بن امیه. یا مثل مطلب صفحه 30 در باب بوسیدن دست عمر توسط ابوعبیده) که البته محقق این اثر میگوید: آن روایات را از وی در این اثر نیافتیم؛ پس یا وی توهم نقل از این کتاب [[ابن مقري، محمد بن ابراهيم|ابن مقری]] کرده یا نسخه دیگری در دست بوده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39643/1/11 ر.ک: همان، ص11-12]</ref> | ||
مصنف در بخش اول کتاب به بحث از کسانی پرداخته که بوسیدن دستشان بهصورت مطلق مکروه است، در بخش دوم همین بحث را(کراهت بوسیدن دست) به سبب یا عارضی ذکر کرده است، در سومین بخش به بحث از استحباب تقبیل ید با شروطش پرداخته است، در بخش چهارم استحباب بوسیدن در غیر دست و شرایط آن را بیان کرده است؛ و در بخش پنجم درباره بوسیدن غیر انسان را بیان کرده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39643/1/7 ر.ک: همان، ص7]</ref> البته نویسنده در این کتاب، روایات را تهذیب نکرده و در برخی موارد مباحث دیگری غیر از بوسیدن دست را آورده مثل ذکر بوسیدن پا و صورت و... در شمارههای 14، 21، 22، 26، 28 و 29 از بخش باب الرخصة فی تقبیل الید. او همچنین روایات ضعیف و گاهی واهی مانند شماره 21 را هم ذکر کرده است که شاید منظورش از این کار، ذکر همه روایات بوده باشد نه صرفاً روایاتی که ثابت شده. او همچنین بحثش را بهصورت جامع مطرح نکرده و برخی روایاتی که استادش ابن اعرابی در کتابش «القبل و المعانقة و المصافحة» ذکر کرده را جا انداخته و ذکر نکرده است. نظم و ترتیبی در ذکر روایات ارائه نشده است و در برخی موارد مانند احادیث شمارههای 6 و 9 و 20 در حدیث عبدالقیس یا شمارههای 10 و 16 در حدیث سفیان ثوری، 7 و 18 و 19 در انس و 13 و 15 در علی و عباس با تکرار روایت مواجه میشویم.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39643/1/12 ر.ک: همان، ص12]</ref> | مصنف در بخش اول کتاب به بحث از کسانی پرداخته که بوسیدن دستشان بهصورت مطلق مکروه است، در بخش دوم همین بحث را(کراهت بوسیدن دست) به سبب یا عارضی ذکر کرده است، در سومین بخش به بحث از استحباب تقبیل ید با شروطش پرداخته است، در بخش چهارم استحباب بوسیدن در غیر دست و شرایط آن را بیان کرده است؛ و در بخش پنجم درباره بوسیدن غیر انسان را بیان کرده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39643/1/7 ر.ک: همان، ص7]</ref> البته نویسنده در این کتاب، روایات را تهذیب نکرده و در برخی موارد مباحث دیگری غیر از بوسیدن دست را آورده مثل ذکر بوسیدن پا و صورت و... در شمارههای 14، 21، 22، 26، 28 و 29 از بخش باب الرخصة فی تقبیل الید. او همچنین روایات ضعیف و گاهی واهی مانند شماره 21 را هم ذکر کرده است که شاید منظورش از این کار، ذکر همه روایات بوده باشد نه صرفاً روایاتی که ثابت شده. او همچنین بحثش را بهصورت جامع مطرح نکرده و برخی روایاتی که استادش ابن اعرابی در کتابش «القبل و المعانقة و المصافحة» ذکر کرده را جا انداخته و ذکر نکرده است. نظم و ترتیبی در ذکر روایات ارائه نشده است و در برخی موارد مانند احادیث شمارههای 6 و 9 و 20 در حدیث عبدالقیس یا شمارههای 10 و 16 در حدیث سفیان ثوری، 7 و 18 و 19 در انس و 13 و 15 در علی و عباس با تکرار روایت مواجه میشویم.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39643/1/12 ر.ک: همان، ص12]</ref> | ||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
در بخشی از مطالب کتاب(حدیثهای 7 و 8) میخوانیم: «حدثنا ابویعلی قال نا محمد بن مرزوق قال نا محمد بن عبدالله الانصای قال نا ابی عن جمیلة ام ولد انس بن مالک قالت: کان ثابت اذا اتی انساً، قال یا جاریة هاتی طیبا امسه بیدی فان ثابتا اذا جاء لم یرضی حتی یقبل یدی».<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39643/1/68 ر.ک: متن کتاب، ص68]</ref> ابوعلی به سندی که به جمیله کنیز(ام ولد) انس بن مالک میرسد روایت میکند: جمیله میگفت هنگامیکه ثابت به انس میرسید میگفت ای جاریه! بیا و دستان من را بمال و ثابت هنگامیکه میآمد به مالیدن رضایت نمیداد و دستم را میبوسید. | در بخشی از مطالب کتاب(حدیثهای 7 و 8) میخوانیم: «حدثنا ابویعلی قال نا محمد بن مرزوق قال نا محمد بن عبدالله الانصای قال نا ابی عن جمیلة ام ولد انس بن مالک قالت: کان ثابت اذا اتی انساً، قال یا جاریة هاتی طیبا امسه بیدی فان ثابتا اذا جاء لم یرضی حتی یقبل یدی».<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39643/1/68 ر.ک: متن کتاب، ص68]</ref> ابوعلی به سندی که به جمیله کنیز(ام ولد) انس بن مالک میرسد روایت میکند: جمیله میگفت هنگامیکه ثابت به انس میرسید میگفت ای جاریه! بیا و دستان من را بمال و ثابت هنگامیکه میآمد به مالیدن رضایت نمیداد و دستم را میبوسید. | ||
«حدثنا محمد بن محمد بن بدر الباهلی بمصر قال نا محمد بن الوزیر الدمشقی قال نا مروان بن محمد قال نا ابوعبدالملک القاری قال سمعت یحیی بن الحارث یقول: قال لنا واثلة بن الاسقع: ترون کفی هذه بایعت بها رسول الله(ص) قال: و قلت ناولنی یدک فناولینها فاخذتها فقبّلها».<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39643/1/69 ر.ک: همان، ص69]</ref> محمد بن بدر باهلی با سندی که به یحیی بن حارث میرسد نقل کرده که واثلة بن اسقع به آنها گفته این همان دستی است که با آن با رسول خدا(ص) بیعت | «حدثنا محمد بن محمد بن بدر الباهلی بمصر قال نا محمد بن الوزیر الدمشقی قال نا مروان بن محمد قال نا ابوعبدالملک القاری قال سمعت یحیی بن الحارث یقول: قال لنا واثلة بن الاسقع: ترون کفی هذه بایعت بها رسول الله(ص) قال: و قلت ناولنی یدک فناولینها فاخذتها فقبّلها».<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39643/1/69 ر.ک: همان، ص69]</ref> محمد بن بدر باهلی با سندی که به یحیی بن حارث میرسد نقل کرده که واثلة بن اسقع به آنها گفته این همان دستی است که با آن با رسول خدا(ص) بیعت کردهام. یحیی میگوید به او گفتم دستت را به من بده. وقتی دستش را آورد آن را گرفته و بوسیدم. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== |
ویرایش