۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'میپردازد' به 'میپردازد') |
جز (جایگزینی متن - 'یخ' به 'یخ') |
||
| خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
اهمیت نشر این اثر ازاینروست که شناساندن مکتب ماتریدیه (با تمام اهمیتی که در علم کلام دارد) در دوران حاضر، مهجور مانده؛ همان طور که در گذشته هم به اندازه اشاعره در شناساندن آن اهتمام نشده است. از نظر محقق کتاب، در مقایسه میان دو مکتب اشعری و ماتریدی، ممکن است بگوییم ماتریدیان در ابتکار حلول بر اشاعره برتری دارند. همچنین از میان دو مکتبی که در مقابل اشعریان قرار میگیرند، ماتریدیان ادلهای بهمراتب قویتر و اصیلتر از معتزله ارائه کردهاند. در این اثر (التبصرة...) آرای بسیاری از متکلمین و فرقههای کلامی پیشین و همدوره نویسنده آن، ارائه شده است. علت این امر آن است که سال وفات ابوالمعین نسفی 508ق، بوده که در آن زمان علم کلام مراحل تأسیس و تشکیل فرقههای متعدد را از سر گذرانده بود و در مرحله بلوغ به سر میبرد<ref>ر.ک: همان</ref>. | اهمیت نشر این اثر ازاینروست که شناساندن مکتب ماتریدیه (با تمام اهمیتی که در علم کلام دارد) در دوران حاضر، مهجور مانده؛ همان طور که در گذشته هم به اندازه اشاعره در شناساندن آن اهتمام نشده است. از نظر محقق کتاب، در مقایسه میان دو مکتب اشعری و ماتریدی، ممکن است بگوییم ماتریدیان در ابتکار حلول بر اشاعره برتری دارند. همچنین از میان دو مکتبی که در مقابل اشعریان قرار میگیرند، ماتریدیان ادلهای بهمراتب قویتر و اصیلتر از معتزله ارائه کردهاند. در این اثر (التبصرة...) آرای بسیاری از متکلمین و فرقههای کلامی پیشین و همدوره نویسنده آن، ارائه شده است. علت این امر آن است که سال وفات ابوالمعین نسفی 508ق، بوده که در آن زمان علم کلام مراحل تأسیس و تشکیل فرقههای متعدد را از سر گذرانده بود و در مرحله بلوغ به سر میبرد<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
با دقت در کتاب، مشاهده میکنیم که بخش زیادی از مطالب آن به مناظره و بحث با معتزله و رد مقولات آنان اختصاص دارد. در کتاب، قرائنی دال بر این هست که معتزلیان تا زمان حیات مؤلف وجود داشتهاند. از جمله این قرائن، عبارتهای «بعض المعتزلة في زماننا» یا «بعض المعتزلة في ديارنا»، در نوشتههای اوست. نویسنده، در بسیاری از مواضع نیز درگیر بحث با اشاعره است؛ وی گاهی در بحث با آنان موافق است و گاهی به مخالفت با آنان | با دقت در کتاب، مشاهده میکنیم که بخش زیادی از مطالب آن به مناظره و بحث با معتزله و رد مقولات آنان اختصاص دارد. در کتاب، قرائنی دال بر این هست که معتزلیان تا زمان حیات مؤلف وجود داشتهاند. از جمله این قرائن، عبارتهای «بعض المعتزلة في زماننا» یا «بعض المعتزلة في ديارنا»، در نوشتههای اوست. نویسنده، در بسیاری از مواضع نیز درگیر بحث با اشاعره است؛ وی گاهی در بحث با آنان موافق است و گاهی به مخالفت با آنان برمیخیزد و در بسیاری از موارد با عنوان «خصوم» از آنان یاد میکند. علاوه بر اشاعره و معتزله، نویسنده با بسیاری از فرقههای کلامی دیگر نیز درگیری دارد. در کل، گاهی حس میشود که نویسنده با برخی آرای معتزله توافق ضمنی دارد، هرچند عبارات و استدلالات وی در بیان آن مطلب با آنان متفاوت است.<ref>ر.ک: همان، صفحات ز و ح</ref>. | ||
معظم مطالب کتاب را مباحث جدلی تشکیل میدهد که هدف نویسنده بیشتر در آنها اثبات نظر خودش و رد دیدگاههای مخالفان است تا صِرف بیان حقیقت. شیوه او در گسترش دیدگاههایش و بیان مطالب کتاب چنین است: در ابتدای هر فصل، مختصری از گرایش و نظریه خودش در آن را بیان میکند، سپس به بیان آرا و نظریات فرقهها یا اشخاص (متکلمین) مخالف با این نظریه میپردازد، بعد از این امر، بحث را به شرح و تفصیل و پرسش و پاسخ میکشاند و در این میان به آرای مخالفانش مراجعه میکند. شیوه مراجعه او گاهی بهنحوی است که آرایی را که با هم تداخل و همپوشانی دارند با یکدیگر میآمیزد و این امر گاهی، فهم آن رأی و تشخیص اینکه این رأی از آنِ کدامیک از فرقههاست را دشوار میسازد<ref>ر.ک: همان، صفحه ح</ref>. | معظم مطالب کتاب را مباحث جدلی تشکیل میدهد که هدف نویسنده بیشتر در آنها اثبات نظر خودش و رد دیدگاههای مخالفان است تا صِرف بیان حقیقت. شیوه او در گسترش دیدگاههایش و بیان مطالب کتاب چنین است: در ابتدای هر فصل، مختصری از گرایش و نظریه خودش در آن را بیان میکند، سپس به بیان آرا و نظریات فرقهها یا اشخاص (متکلمین) مخالف با این نظریه میپردازد، بعد از این امر، بحث را به شرح و تفصیل و پرسش و پاسخ میکشاند و در این میان به آرای مخالفانش مراجعه میکند. شیوه مراجعه او گاهی بهنحوی است که آرایی را که با هم تداخل و همپوشانی دارند با یکدیگر میآمیزد و این امر گاهی، فهم آن رأی و تشخیص اینکه این رأی از آنِ کدامیک از فرقههاست را دشوار میسازد<ref>ر.ک: همان، صفحه ح</ref>. | ||
میمون بن محمد نسفی، در بحث ارزاق مینویسد: از نظر ما هرکسی روزی حلال یا حرام خودش را | میمون بن محمد نسفی، در بحث ارزاق مینویسد: از نظر ما هرکسی روزی حلال یا حرام خودش را میخورد و اینکه انسان، چیزی را که بهعنوان رزق وی قرار داده شده، نخورد، یا اینکه دیگری رزق او را بخورد، امری است غیر قابل تصور. معتزله معتقدند: این امر (که انسان رزقش را نخورد یا رزق دیگری را بخورد یا دیگری رزق او را بخورد) ممکن است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ج2، ص688</ref>. | ||
رزق در لغت، اسم است برای قوت مقدّر؛ ازاینرو مرزدارانی را که هر ماه چیزی مقدر را از سلطان دریافت میکنند، مرتزقة نامیدهاند. گاهی لفظ رزق بهکار رفته و «ملک مطلق» از آن اراده شده است و گاهی منظور از این لفظ در کلمه، غذاء است؛ قال الله تعالی '''مَا مِن دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّـهِ رِزْقُهَا''' ﴿هود: ٦﴾» و از آنجایی که جنبندگان (حیوانات) بهلحاظ اسباب شرعی ملکیتی ندارند، منظور از کلمه رزق در آیه شریفه امری خواهد بود که غذا از آن حاصل میشود. اگر رزق در این آیه را به معنی ملک بگیریم، امر حرام رزق نخواهد بود؛ درحالیکه گاهی انسان رزق غیرش، یعنی ملک او را | رزق در لغت، اسم است برای قوت مقدّر؛ ازاینرو مرزدارانی را که هر ماه چیزی مقدر را از سلطان دریافت میکنند، مرتزقة نامیدهاند. گاهی لفظ رزق بهکار رفته و «ملک مطلق» از آن اراده شده است و گاهی منظور از این لفظ در کلمه، غذاء است؛ قال الله تعالی '''مَا مِن دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّـهِ رِزْقُهَا''' ﴿هود: ٦﴾» و از آنجایی که جنبندگان (حیوانات) بهلحاظ اسباب شرعی ملکیتی ندارند، منظور از کلمه رزق در آیه شریفه امری خواهد بود که غذا از آن حاصل میشود. اگر رزق در این آیه را به معنی ملک بگیریم، امر حرام رزق نخواهد بود؛ درحالیکه گاهی انسان رزق غیرش، یعنی ملک او را میخورد و گاهی دیگری، رزق او را. اگر رزق را بر غذا حمل کنیم، حرام نیز داخل محدوده رزق خواهد بود؛ زیرا خدای متعال ما را تغذیه میکند؛ به این معنی که تغذّی و نمو را در بدنهای ما خلق کرده است و خدای متعال در خلقتش متفرّد است و بندگانش را به این وادی راهی نیست. پس محال است که اسم رزق را تنها بر ملک (بدون غذا) حمل کنیم، بلکه رزق بر هر دوی آنها واقع میشود. در کل، قبیح است بگوییم: «فلانی صد سال عمر کرد و هیچگاه از رزق الهی نخورد»..<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== | ||
ویرایش