۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'یخ' به 'یخ') |
جز (جایگزینی متن - 'یت' به 'یت') |
||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
نویسنده در ابتدا، به بیان مفهوم «خارقالعاده» پرداخته است. سخن در این بخش، بیان مفهوم و مقصود از خرق عادت است. [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]] از بهکارگیری لفظ معجزه برای اعمال خارقالعادهای که از پیامبران صادر میشود ابا داشت؛ ازاینرو در ابتدای کتابش به نقد بحث عادت بشر و خرق عادت میپردازد. او میگوید: آیتی که پیامبر ارائه میکند باید خارق عادت باشد؛ به این معنا که نباید امری عادی و معمولی برای بشر باشد. این آیه نباید اختصاص به پیامبر داشته باشد و هر خارقالعادهای آیت نیست؛ به این معنا که برخی کارها برای برخی افراد معتاد و طبیعی است، اگرچه برای برخی دیگر غیر معمولی و غیر عادت است. همان گونه که کارهای پزشکان، فقیهان و ادیبان برای صنف خودشان معتاد است و خارقالعاده به حساب نمیآید<ref>ر.ک: نوری، محمدجعفر</ref>. | نویسنده در ابتدا، به بیان مفهوم «خارقالعاده» پرداخته است. سخن در این بخش، بیان مفهوم و مقصود از خرق عادت است. [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]] از بهکارگیری لفظ معجزه برای اعمال خارقالعادهای که از پیامبران صادر میشود ابا داشت؛ ازاینرو در ابتدای کتابش به نقد بحث عادت بشر و خرق عادت میپردازد. او میگوید: آیتی که پیامبر ارائه میکند باید خارق عادت باشد؛ به این معنا که نباید امری عادی و معمولی برای بشر باشد. این آیه نباید اختصاص به پیامبر داشته باشد و هر خارقالعادهای آیت نیست؛ به این معنا که برخی کارها برای برخی افراد معتاد و طبیعی است، اگرچه برای برخی دیگر غیر معمولی و غیر عادت است. همان گونه که کارهای پزشکان، فقیهان و ادیبان برای صنف خودشان معتاد است و خارقالعاده به حساب نمیآید<ref>ر.ک: نوری، محمدجعفر</ref>. | ||
در فصل دوم، استعمال کلمه خارقالعاده در قرآن کریم و روایات بررسی شده است. نویسنده، معتقد است که در قرآن ذکری از خارقالعاده نیامده است و حتی کلمه معجزه هم نیامده است و تنها سخن از آیات به میان میآید. همچنین در شرط معجزات گفته است که تنها کسی که قادر به انجام آن است خدا است و حتی جن و انس و ملائکه هم نباید قادر به انجام آن باشند؛ مانند زنده کردن مردگان و تبدیل عصا به مار و امثال ذلک. اما اگر این دسته از کارها از کارهایی باشد که بشر مثل آن را انجام میدهد، مانند اینکه کسی از شرق به غرب طی الارض کند، در این خصوص دو نظر وجود دارد: برخی معتقدند که این کارها | در فصل دوم، استعمال کلمه خارقالعاده در قرآن کریم و روایات بررسی شده است. نویسنده، معتقد است که در قرآن ذکری از خارقالعاده نیامده است و حتی کلمه معجزه هم نیامده است و تنها سخن از آیات به میان میآید. همچنین در شرط معجزات گفته است که تنها کسی که قادر به انجام آن است خدا است و حتی جن و انس و ملائکه هم نباید قادر به انجام آن باشند؛ مانند زنده کردن مردگان و تبدیل عصا به مار و امثال ذلک. اما اگر این دسته از کارها از کارهایی باشد که بشر مثل آن را انجام میدهد، مانند اینکه کسی از شرق به غرب طی الارض کند، در این خصوص دو نظر وجود دارد: برخی معتقدند که این کارها میتوانند در جرگه معجزات درآیند و قول دیگر این است که خداوند به انجام اینگونه کارها قدرت داده است؛ به اینکه به او قدرت بیش از اندازه بشر بدهد<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
در فصل سوم، به بررسی امکان ظهور معجزات به دست دروغگو پرداخته شده و دلایل نفی آن توسط اشاعره بیان گردیده است. مؤلف برای نمونه از اشعری نقل میکند که آنها میگویند: «بر خدا جایز است که معجزات را از دست دروغگویان صادر کند». این سخن متناقض است؛ چراکه قدرت دادن خدا به اینگونه افراد به معنای راستگو دانسته شدن آنها توسط مردم و از لوازم آن است؛ مثل این میماند که خداوند افعالی که نشانگر عالم بودن کسی است، از انسانی صادر کند که جاهل است و صدور اینگونه افعال اگر باعث اغرای به جهل باشد بر خداوند لازم است که آن قدرت را ندهد و همچنین محال است که اینگونه افعال از خداوند صادر شود. [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]] میگوید: این سخن صحیح است که اگر نشانه صدق باشد، محال است که وجود داشته باشد و آنچه ممتنع است، غیر مقدور است و واجب است که بر دست دروغگویان ظاهر نشود؛ چراکه نشانه صدق آنها خواهد بود. اما باید سؤال شود که چگونه این مسئله، دلیل صدق میشود؟ درحالیکه امری حادث و مقدور است و هر مقدوری در نزد شما امکان وقوع دارد، هرچند که فسادی در آن باشد<ref>ر.ک: همان</ref>. | در فصل سوم، به بررسی امکان ظهور معجزات به دست دروغگو پرداخته شده و دلایل نفی آن توسط اشاعره بیان گردیده است. مؤلف برای نمونه از اشعری نقل میکند که آنها میگویند: «بر خدا جایز است که معجزات را از دست دروغگویان صادر کند». این سخن متناقض است؛ چراکه قدرت دادن خدا به اینگونه افراد به معنای راستگو دانسته شدن آنها توسط مردم و از لوازم آن است؛ مثل این میماند که خداوند افعالی که نشانگر عالم بودن کسی است، از انسانی صادر کند که جاهل است و صدور اینگونه افعال اگر باعث اغرای به جهل باشد بر خداوند لازم است که آن قدرت را ندهد و همچنین محال است که اینگونه افعال از خداوند صادر شود. [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]] میگوید: این سخن صحیح است که اگر نشانه صدق باشد، محال است که وجود داشته باشد و آنچه ممتنع است، غیر مقدور است و واجب است که بر دست دروغگویان ظاهر نشود؛ چراکه نشانه صدق آنها خواهد بود. اما باید سؤال شود که چگونه این مسئله، دلیل صدق میشود؟ درحالیکه امری حادث و مقدور است و هر مقدوری در نزد شما امکان وقوع دارد، هرچند که فسادی در آن باشد<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
# باید امر واقعی در حین تحدی نبوت باشد و اینکه آن را آیهای برای صدق دعوی خود بداند و مدعی باشد که دیگران قادر به آوردن آن نیستند<ref>ر.ک: همان</ref>. | # باید امر واقعی در حین تحدی نبوت باشد و اینکه آن را آیهای برای صدق دعوی خود بداند و مدعی باشد که دیگران قادر به آوردن آن نیستند<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
از جمله نقدهایی که [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]] بر نظرات فوق وارد کرده، مربوط به مورد دوم است که سخن از خارقالعاده بودن، بود که به نظر وی چنین چیزی اصلا حقیقتی ندارد و بسیاری از طرفداران این نظریه نیز دیگر به آن ملتزم نیستند؛ چراکه آنها تفاوتی بین امری که خارقالعاده است با غیر آن ارائه نکردهاند. بر این اساس آنها میگویند که معجزه لازم نیست خرق عادت تمام بشر باشد، بلکه آنچه اموری عادی برای ساحران و کاهنان است و معارضی ندارد، | از جمله نقدهایی که [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]] بر نظرات فوق وارد کرده، مربوط به مورد دوم است که سخن از خارقالعاده بودن، بود که به نظر وی چنین چیزی اصلا حقیقتی ندارد و بسیاری از طرفداران این نظریه نیز دیگر به آن ملتزم نیستند؛ چراکه آنها تفاوتی بین امری که خارقالعاده است با غیر آن ارائه نکردهاند. بر این اساس آنها میگویند که معجزه لازم نیست خرق عادت تمام بشر باشد، بلکه آنچه اموری عادی برای ساحران و کاهنان است و معارضی ندارد، میتواند خارقالعاده برای غیر آن باشد. همچنین اموری که برای انسانهای شجاع و صاحبان حرفه معمولی است، میتواند برای دیگران خرق عادت باشد. این افراد، اموری را که خداوند به برخی از افراد داده است، جزو امور خارقالعاده قرار نمیدهند و اموری مانند کهانت و سحر را به شرط نداشتن هماورد در زمره امور خارقالعاده قرار میدهند<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
اما اینکه میگوید: باید دعوی نبوت نیز داشته باشد، امری نادرست است. آنها با این قول میخواهند تفاوت معجزه را با کرامت مشخص کنند؛ اما این شرطی باطل است؛ آنچه صحیح است این است که آیات پیامبران، آیات (معجزه) است، حتی اگر سخنی از تحدی به میان نیاورده باشند و آنها دلایلی بر صدق نبوت و صدق مخبر است..<ref>ر.ک: همان</ref>. | اما اینکه میگوید: باید دعوی نبوت نیز داشته باشد، امری نادرست است. آنها با این قول میخواهند تفاوت معجزه را با کرامت مشخص کنند؛ اما این شرطی باطل است؛ آنچه صحیح است این است که آیات پیامبران، آیات (معجزه) است، حتی اگر سخنی از تحدی به میان نیاورده باشند و آنها دلایلی بر صدق نبوت و صدق مخبر است..<ref>ر.ک: همان</ref>. |
ویرایش