پرش به محتوا

النبوات: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۲ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ی‎ت' به 'ی‌ت'
جز (جایگزینی متن - 'ی‎خ' به 'ی‌خ')
جز (جایگزینی متن - 'ی‎ت' به 'ی‌ت')
خط ۴۳: خط ۴۳:
نویسنده در ابتدا، به بیان مفهوم «خارق‎العاده» پرداخته است. سخن در این بخش، بیان مفهوم و مقصود از خرق عادت است. [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]] از به‎کارگیری لفظ معجزه برای اعمال خارق‎العاده‌ای که از پیامبران صادر می‎شود ابا داشت؛ ازاین‎رو در ابتدای کتابش به نقد بحث عادت بشر و خرق عادت می‌پردازد. او می‌گوید: آیتی که پیامبر ارائه می‎کند باید خارق عادت باشد؛ به این معنا که نباید امری عادی و معمولی برای بشر باشد. این آیه نباید اختصاص به پیامبر داشته باشد و هر خارق‎العاده‌ای آیت نیست؛ به این معنا که برخی کارها برای برخی افراد معتاد و طبیعی است، اگرچه برای برخی دیگر غیر معمولی و غیر عادت است. همان گونه که کارهای پزشکان، فقیهان و ادیبان برای صنف خودشان معتاد است و خارق‎العاده به حساب نمی‎آید<ref>ر.ک: نوری، محمدجعفر</ref>.
نویسنده در ابتدا، به بیان مفهوم «خارق‎العاده» پرداخته است. سخن در این بخش، بیان مفهوم و مقصود از خرق عادت است. [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]] از به‎کارگیری لفظ معجزه برای اعمال خارق‎العاده‌ای که از پیامبران صادر می‎شود ابا داشت؛ ازاین‎رو در ابتدای کتابش به نقد بحث عادت بشر و خرق عادت می‌پردازد. او می‌گوید: آیتی که پیامبر ارائه می‎کند باید خارق عادت باشد؛ به این معنا که نباید امری عادی و معمولی برای بشر باشد. این آیه نباید اختصاص به پیامبر داشته باشد و هر خارق‎العاده‌ای آیت نیست؛ به این معنا که برخی کارها برای برخی افراد معتاد و طبیعی است، اگرچه برای برخی دیگر غیر معمولی و غیر عادت است. همان گونه که کارهای پزشکان، فقیهان و ادیبان برای صنف خودشان معتاد است و خارق‎العاده به حساب نمی‎آید<ref>ر.ک: نوری، محمدجعفر</ref>.


در فصل دوم، استعمال کلمه خارق‎العاده در قرآن کریم و روایات بررسی شده است. نویسنده، معتقد است که در قرآن ذکری از خارق‎العاده نیامده است و حتی کلمه معجزه هم نیامده است و تنها سخن از آیات به میان می‎آید. همچنین در شرط معجزات گفته است که تنها کسی که قادر به انجام آن است خدا است و حتی جن و انس و ملائکه هم نباید قادر به انجام آن باشند؛ مانند زنده کردن مردگان و تبدیل عصا به مار و امثال ذلک. اما اگر این دسته از کارها از کارهایی باشد که بشر مثل آن را انجام می‎دهد، مانند اینکه کسی از شرق به غرب طی ‎الارض کند، در این خصوص دو نظر وجود دارد: برخی معتقدند که این کارها می‎توانند در جرگه معجزات درآیند و قول دیگر این است که خداوند به انجام این‎گونه کارها قدرت داده است؛ به اینکه به او قدرت بیش از اندازه بشر بدهد<ref>ر.ک: همان</ref>.
در فصل دوم، استعمال کلمه خارق‎العاده در قرآن کریم و روایات بررسی شده است. نویسنده، معتقد است که در قرآن ذکری از خارق‎العاده نیامده است و حتی کلمه معجزه هم نیامده است و تنها سخن از آیات به میان می‎آید. همچنین در شرط معجزات گفته است که تنها کسی که قادر به انجام آن است خدا است و حتی جن و انس و ملائکه هم نباید قادر به انجام آن باشند؛ مانند زنده کردن مردگان و تبدیل عصا به مار و امثال ذلک. اما اگر این دسته از کارها از کارهایی باشد که بشر مثل آن را انجام می‎دهد، مانند اینکه کسی از شرق به غرب طی ‎الارض کند، در این خصوص دو نظر وجود دارد: برخی معتقدند که این کارها می‌توانند در جرگه معجزات درآیند و قول دیگر این است که خداوند به انجام این‎گونه کارها قدرت داده است؛ به اینکه به او قدرت بیش از اندازه بشر بدهد<ref>ر.ک: همان</ref>.


در فصل سوم، به بررسی امکان ظهور معجزات به دست دروغ‎گو پرداخته شده و دلایل نفی آن توسط اشاعره بیان گردیده است. مؤلف برای نمونه از اشعری نقل می‎کند که آنها می‌گویند: «بر خدا جایز است که معجزات را از دست دروغ‎گویان صادر کند». این سخن متناقض است؛ چراکه قدرت دادن خدا به این‎گونه افراد به معنای راست‎گو دانسته شدن آنها توسط مردم و از لوازم آن است؛ مثل این می‎ماند که خداوند افعالی که نشانگر عالم بودن کسی است، از انسانی صادر کند که جاهل است و صدور این‎گونه افعال اگر باعث اغرای به جهل باشد بر خداوند لازم است که آن قدرت را ندهد و همچنین محال است که این‎گونه افعال از خداوند صادر شود. [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]] می‌گوید: این سخن صحیح است که اگر نشانه صدق باشد، محال است که وجود داشته باشد و آنچه ممتنع است، غیر مقدور است و واجب است که بر دست دروغ‎گویان ظاهر نشود؛ چراکه نشانه صدق آنها خواهد بود. اما باید سؤال شود که چگونه این مسئله، دلیل صدق می‎شود؟ درحالی‎که امری حادث و مقدور است و هر مقدوری در نزد شما امکان وقوع دارد، هرچند که فسادی در آن باشد<ref>ر.ک: همان</ref>.
در فصل سوم، به بررسی امکان ظهور معجزات به دست دروغ‎گو پرداخته شده و دلایل نفی آن توسط اشاعره بیان گردیده است. مؤلف برای نمونه از اشعری نقل می‎کند که آنها می‌گویند: «بر خدا جایز است که معجزات را از دست دروغ‎گویان صادر کند». این سخن متناقض است؛ چراکه قدرت دادن خدا به این‎گونه افراد به معنای راست‎گو دانسته شدن آنها توسط مردم و از لوازم آن است؛ مثل این می‎ماند که خداوند افعالی که نشانگر عالم بودن کسی است، از انسانی صادر کند که جاهل است و صدور این‎گونه افعال اگر باعث اغرای به جهل باشد بر خداوند لازم است که آن قدرت را ندهد و همچنین محال است که این‎گونه افعال از خداوند صادر شود. [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]] می‌گوید: این سخن صحیح است که اگر نشانه صدق باشد، محال است که وجود داشته باشد و آنچه ممتنع است، غیر مقدور است و واجب است که بر دست دروغ‎گویان ظاهر نشود؛ چراکه نشانه صدق آنها خواهد بود. اما باید سؤال شود که چگونه این مسئله، دلیل صدق می‎شود؟ درحالی‎که امری حادث و مقدور است و هر مقدوری در نزد شما امکان وقوع دارد، هرچند که فسادی در آن باشد<ref>ر.ک: همان</ref>.
خط ۵۷: خط ۵۷:
# باید امر واقعی در حین تحدی نبوت باشد و اینکه آن را آیه‎‎ای برای صدق دعوی خود بداند و مدعی باشد که دیگران قادر به آوردن آن نیستند<ref>ر.ک: همان</ref>.
# باید امر واقعی در حین تحدی نبوت باشد و اینکه آن را آیه‎‎ای برای صدق دعوی خود بداند و مدعی باشد که دیگران قادر به آوردن آن نیستند<ref>ر.ک: همان</ref>.


از جمله نقدهایی که [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]] بر نظرات فوق وارد کرده، مربوط به مورد دوم است که سخن از خارق‎العاده بودن، بود که به نظر وی چنین چیزی اصلا حقیقتی ندارد و بسیاری از طرف‎داران این نظریه نیز دیگر به آن ملتزم نیستند؛ چراکه آنها تفاوتی بین امری که خارق‎العاده است با غیر آن ارائه نکرده‌اند. بر این اساس آنها می‌گویند که معجزه لازم نیست خرق عادت تمام بشر باشد، بلکه آنچه اموری عادی برای ساحران و کاهنان است و معارضی ندارد، می‎تواند خارق‎العاده برای غیر آن باشد. همچنین اموری که برای انسان‎های شجاع و صاحبان حرفه معمولی است، می‎تواند برای دیگران خرق عادت باشد. این افراد، اموری را که خداوند به برخی از افراد داده است، جزو امور خارق‎العاده قرار نمی‎دهند و اموری مانند کهانت و سحر را به شرط نداشتن هماورد در زمره امور خارق‎العاده قرار می‎دهند<ref>ر.ک: همان</ref>.
از جمله نقدهایی که [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]] بر نظرات فوق وارد کرده، مربوط به مورد دوم است که سخن از خارق‎العاده بودن، بود که به نظر وی چنین چیزی اصلا حقیقتی ندارد و بسیاری از طرف‎داران این نظریه نیز دیگر به آن ملتزم نیستند؛ چراکه آنها تفاوتی بین امری که خارق‎العاده است با غیر آن ارائه نکرده‌اند. بر این اساس آنها می‌گویند که معجزه لازم نیست خرق عادت تمام بشر باشد، بلکه آنچه اموری عادی برای ساحران و کاهنان است و معارضی ندارد، می‌تواند خارق‎العاده برای غیر آن باشد. همچنین اموری که برای انسان‎های شجاع و صاحبان حرفه معمولی است، می‌تواند برای دیگران خرق عادت باشد. این افراد، اموری را که خداوند به برخی از افراد داده است، جزو امور خارق‎العاده قرار نمی‎دهند و اموری مانند کهانت و سحر را به شرط نداشتن هماورد در زمره امور خارق‎العاده قرار می‎دهند<ref>ر.ک: همان</ref>.


اما اینکه می‌گوید: باید دعوی نبوت نیز داشته باشد، امری نادرست است. آنها با این قول می‌خواهند تفاوت معجزه را با کرامت مشخص کنند؛ اما این شرطی باطل است؛ آنچه صحیح است این است که آیات پیامبران، آیات (معجزه) است، حتی اگر سخنی از تحدی به میان نیاورده باشند و آنها دلایلی بر صدق نبوت و صدق مخبر است..<ref>ر.ک: همان</ref>.
اما اینکه می‌گوید: باید دعوی نبوت نیز داشته باشد، امری نادرست است. آنها با این قول می‌خواهند تفاوت معجزه را با کرامت مشخص کنند؛ اما این شرطی باطل است؛ آنچه صحیح است این است که آیات پیامبران، آیات (معجزه) است، حتی اگر سخنی از تحدی به میان نیاورده باشند و آنها دلایلی بر صدق نبوت و صدق مخبر است..<ref>ر.ک: همان</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش