۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'یپ' به 'یپ') |
جز (جایگزینی متن - 'میک' به 'میک') |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
در ابتدای کتاب، بعد از مقدمه انتشارات، مقدمه محقق آمده که در انتهای آن نام حسین درگاهی قید شده است. سپس مقدمه مؤلف و متن کتاب ذکر شده است. | در ابتدای کتاب، بعد از مقدمه انتشارات، مقدمه محقق آمده که در انتهای آن نام حسین درگاهی قید شده است. سپس مقدمه مؤلف و متن کتاب ذکر شده است. | ||
[[حاکم جشمی، محسن بن محمد|حاکم جشمی]] در این کتاب شریف، یکصدودو آیه از پنجاهوپنج سوره قرآن کریم را که همه بهگونهای با امیرالمؤمنین و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) مرتبطند، آورده است و در ذیل هرکدام، نخست وجوه و احتمالاتی را که مفسرین و محدثین و مورخین و فقها و متکلمان درباره آن آیه آوردهاند، ذکر | [[حاکم جشمی، محسن بن محمد|حاکم جشمی]] در این کتاب شریف، یکصدودو آیه از پنجاهوپنج سوره قرآن کریم را که همه بهگونهای با امیرالمؤمنین و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) مرتبطند، آورده است و در ذیل هرکدام، نخست وجوه و احتمالاتی را که مفسرین و محدثین و مورخین و فقها و متکلمان درباره آن آیه آوردهاند، ذکر میکند. آنگاه برای تأیید نظر خویش، به حدیث یا احادیثی استشهاد مینماید. مؤلف، در سراسر کتاب به بیش از 250 حدیث استدلال میکند که همگی آنها را با سلسله سند خود از ائمه حدیث اهل سنت و زیدیه و محدثین شیعه روایات کرده که بخش بزرگی از آنها، از روایات و احادیث متواتره و مشهوری است که در تمام منابع مورد اعتماد محدثین آمده و همگی بر صحت و علو اسناد و وثاقت راویان و قوت متن و وضوح دلالت آنها تصریح و تأکید دارند. متواتر و مشهور بودن برخی از این احادیث بهگونهای است که [[حاکم جشمی، محسن بن محمد|حاکم جشمی]] را مستغنی و بینیاز از ذکر سلسله اسناد خویش بدان حدیث نموده و آن را از باب ارسال مسلمات به پیامبر یا امامان معصوم نسبت داده است. ازاینرو فقدان سلسله سند، خدشه و آسیبی به صحت روایات او نمیزند<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/33412/%D8%AA%D9%86%D8%A8%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%BA%D8%A7%D9%81%D9%84%DB%8C%D9%86-%D8%B9%D9%86-%D9%81%D8%B6%D8%A7%D8%A6%D9%84-%D8%A7%D9%84%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%A8%DB%8C%DB%8C%D9%86 انصاری قمی، ناصرالدین، ص32]</ref>. | ||
وی در این کتاب، به نقل گفتار تعدادی از مفسرین مشهور و معتبر اهل سنت (مانند سدی، شعبی، حسن بصری و مجاهد) در فضل اهلبیت اعتماد کرده است و نیز در چندین مورد از تفسیر ابوالقاسم بلخی یاد کرده است<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/33412/%D8%AA%D9%86%D8%A8%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%BA%D8%A7%D9%81%D9%84%DB%8C%D9%86-%D8%B9%D9%86-%D9%81%D8%B6%D8%A7%D8%A6%D9%84-%D8%A7%D9%84%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%A8%DB%8C%DB%8C%D9%86 ر.ک: همان]</ref>. | وی در این کتاب، به نقل گفتار تعدادی از مفسرین مشهور و معتبر اهل سنت (مانند سدی، شعبی، حسن بصری و مجاهد) در فضل اهلبیت اعتماد کرده است و نیز در چندین مورد از تفسیر ابوالقاسم بلخی یاد کرده است<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/33412/%D8%AA%D9%86%D8%A8%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%BA%D8%A7%D9%81%D9%84%DB%8C%D9%86-%D8%B9%D9%86-%D9%81%D8%B6%D8%A7%D8%A6%D9%84-%D8%A7%D9%84%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%A8%DB%8C%DB%8C%D9%86 ر.ک: همان]</ref>. | ||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
در مقدمه محقق، ترجمه و آثار مؤلف بههمراه معرفی این اثر آمده؛ سپس محقق از شیوه تحقیق خود سخن به میان آورده است. | در مقدمه محقق، ترجمه و آثار مؤلف بههمراه معرفی این اثر آمده؛ سپس محقق از شیوه تحقیق خود سخن به میان آورده است. | ||
روایاتی که [[حاکم جشمی، محسن بن محمد|حاکم جشمی]] در این کتاب آورده، اغلب از متواترات (معنوی) و مشهورات است و آیاتی را که بهنحوی به علی(ع) ربط پیدا | روایاتی که [[حاکم جشمی، محسن بن محمد|حاکم جشمی]] در این کتاب آورده، اغلب از متواترات (معنوی) و مشهورات است و آیاتی را که بهنحوی به علی(ع) ربط پیدا میکند، با احادیث تفسیری و نکات تفسیری موجزاً بهترتیب سورهها آورده است<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/30778/%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%D8%A2%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D9%81%D8%B6%D8%A7%D8%A6%D9%84-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%B9-%D8%A8%D9%87-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%B2%DB%8C%D8%AF%DB%8C%D9%87 ر.ک: ذکاوتی قراگزلو، علیرضا، ص167]</ref>. | ||
ازآنجاکه مؤلف یکی از علمای زیدیمذهب است، در جایجای کتاب به هر مناسبتی اشاره به اعتقاد خویش و دفاع از مذهب زیدیه و بیان اصول عقاید ایشان (عدم انحصار امامت در اولاد امام حسین و تعمیم آن به اولاد حسن(ع) و حسین(ع)، لزوم خروج امام به جهاد با منحرفین، اقامه امر به معروف و نهی از منکر، عدم اعتبار عصمت امام) پرداخته است<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/33412/%D8%AA%D9%86%D8%A8%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%BA%D8%A7%D9%81%D9%84%DB%8C%D9%86-%D8%B9%D9%86-%D9%81%D8%B6%D8%A7%D8%A6%D9%84-%D8%A7%D9%84%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%A8%DB%8C%DB%8C%D9%86 ر.ک: انصاری قمی، ناصرالدین، ص32]</ref>. | ازآنجاکه مؤلف یکی از علمای زیدیمذهب است، در جایجای کتاب به هر مناسبتی اشاره به اعتقاد خویش و دفاع از مذهب زیدیه و بیان اصول عقاید ایشان (عدم انحصار امامت در اولاد امام حسین و تعمیم آن به اولاد حسن(ع) و حسین(ع)، لزوم خروج امام به جهاد با منحرفین، اقامه امر به معروف و نهی از منکر، عدم اعتبار عصمت امام) پرداخته است<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/33412/%D8%AA%D9%86%D8%A8%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%BA%D8%A7%D9%81%D9%84%DB%8C%D9%86-%D8%B9%D9%86-%D9%81%D8%B6%D8%A7%D8%A6%D9%84-%D8%A7%D9%84%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%A8%DB%8C%DB%8C%D9%86 ر.ک: انصاری قمی، ناصرالدین، ص32]</ref>. | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
# ذیل آیه '''فَتَلَقٰى آدَمُ مِنْ رَبهِ كلِمٰاتٍ فَتٰابَ عَلَيهِ''' (بقره: 37)؛ «پس آدم کلماتی را از سوی پروردگارش دریافت کرد...»، آورده است که کلمات، پنجتنند و میگوید گناه آدم کبیره نبود و بیان مطلب را به «تنزيه الأنبياء»، تألیف خودش حواله میدهد. مصحح در حاشیه، این عنوان را از مصنفات گمشده مؤلف میداند (تنزیه الانبیای موجود از سید مرتضی است)<ref>ر.ک: همان، ص168</ref>. | # ذیل آیه '''فَتَلَقٰى آدَمُ مِنْ رَبهِ كلِمٰاتٍ فَتٰابَ عَلَيهِ''' (بقره: 37)؛ «پس آدم کلماتی را از سوی پروردگارش دریافت کرد...»، آورده است که کلمات، پنجتنند و میگوید گناه آدم کبیره نبود و بیان مطلب را به «تنزيه الأنبياء»، تألیف خودش حواله میدهد. مصحح در حاشیه، این عنوان را از مصنفات گمشده مؤلف میداند (تنزیه الانبیای موجود از سید مرتضی است)<ref>ر.ک: همان، ص168</ref>. | ||
# آیه '''وَ مِنَ اَلنٰاسِ مَنْ يشْرِی نَفْسَهُ اِبْتِغٰاءَ مَرْضٰاتِ اَللّهِ''' (بقره: 207)؛ «و از مردم کسی است که جانش را برای خشنودی خدا میفروشد»، در شأن علی(ع) است، بهمناسبت خوابیدن در جای پیغمبر(ص) در شبی که حضرت، مکه را به قصد مدینه ترک کرد. طبق این روایت، ابوطالب، علی(ع) را در جای پیغمبر خوابانید؛ حال آنکه ابوطالب خیلی پیش از آن درگذشته بود<ref>ر.ک: همان</ref>. | # آیه '''وَ مِنَ اَلنٰاسِ مَنْ يشْرِی نَفْسَهُ اِبْتِغٰاءَ مَرْضٰاتِ اَللّهِ''' (بقره: 207)؛ «و از مردم کسی است که جانش را برای خشنودی خدا میفروشد»، در شأن علی(ع) است، بهمناسبت خوابیدن در جای پیغمبر(ص) در شبی که حضرت، مکه را به قصد مدینه ترک کرد. طبق این روایت، ابوطالب، علی(ع) را در جای پیغمبر خوابانید؛ حال آنکه ابوطالب خیلی پیش از آن درگذشته بود<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
# آیه '''اَلذِينَ ينْفِقُونَ أَمْوٰالَهُمْ بِالليلِ وَ النهٰارِ سِرّا وَ عَلاٰنِيةً''' (بقره: 274)؛ «کسانی که اموالشان را در شب و روز و پنهان و آشکار انفاق | # آیه '''اَلذِينَ ينْفِقُونَ أَمْوٰالَهُمْ بِالليلِ وَ النهٰارِ سِرّا وَ عَلاٰنِيةً''' (بقره: 274)؛ «کسانی که اموالشان را در شب و روز و پنهان و آشکار انفاق میکنند»، درباره علی(ع) نازل شده که چهار درهم داشت و در شب و روز و آشکار و نهان انفاق کرد<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
#ذیل کلمه '''وَ اَلرٰاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ''' (آلعمران: 7)؛ «و استواران در دانش»، گفته است که مراد [[امام على(ع)|علی(ع)]] است و حدیث «أنا مدينة العلم و علي بابها» را شاهد آورده و از عمر نقل کرده که: «لولا علي لهلك عمر» و از ابودرداء روایت کرده که عالمی در شام هست (یعنی خودش) و عالمی در کوفه (یعنی [[ابن مسعود، احمد بن علی|ابن مسعود]]) و عالمی در مدینه (یعنی علی)؛ آنکه در شام است از آنکه در کوفه است میپرسد و آنکه در کوفه است از آنکه در مدینه است میپرسد، اما آنکه در مدینه است، از احدی سؤال | #ذیل کلمه '''وَ اَلرٰاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ''' (آلعمران: 7)؛ «و استواران در دانش»، گفته است که مراد [[امام على(ع)|علی(ع)]] است و حدیث «أنا مدينة العلم و علي بابها» را شاهد آورده و از عمر نقل کرده که: «لولا علي لهلك عمر» و از ابودرداء روایت کرده که عالمی در شام هست (یعنی خودش) و عالمی در کوفه (یعنی [[ابن مسعود، احمد بن علی|ابن مسعود]]) و عالمی در مدینه (یعنی علی)؛ آنکه در شام است از آنکه در کوفه است میپرسد و آنکه در کوفه است از آنکه در مدینه است میپرسد، اما آنکه در مدینه است، از احدی سؤال نمیکند. از خود [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] نیز روایت کرده که اگر مسند برای من آماده میشد، میان اهل تورات طبق تورات و میان اهل انجیل طبق انجیل و میان اهل زبور طبق زبور و میان اهل فرقان طبق فرقان حکم میکردم. به خدا هیچ آیهای نیست که در تری و خشکی، آسمان و زمین، دشت و کوه، شب و روز نازل شده باشد، مگر آنکه میدانم در شأن چیست و کیست...<ref>ر.ک: همان، ص168</ref>. | ||
# ذیل آیه '''فَقُلْ تَعٰالَوْا نَدْعُ أَبْنٰاءَنٰا وَ أَبْنٰاءَكمْ وَ نِسٰاءَنٰا وَ نِسٰاءَكمْ وَ أَنْفُسَنٰا وَ أَنْفُسَكمْ ثُم نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اَللٰهِ عَلَى اَلْكٰاذِبِينَ''' (آلعمران: 61)؛ «بگو: بیایید ما پسرانمان را و شما پسرانتان را و ما زنانمان را و شما زنانتان را و ما نفوسمان را و شما نفوستان را دعوت کنیم، سپس یکدیگر را نفرین نماییم، پس لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم»، آورده است که در قضیه مباهله منظور از «أبناءنا»، حسنین(ع) و منظور از «نساءنا»، فاطمه(ع) و منظور از «أنفسنا»، [[امام على(ع)|علی(ع)]] است. در همین قسمت روایتی از پیغمبر(ص) میآورد که: «خُلقت أنا و علي من شجرة واحده» و نیز از پیغمبر درباره علی روایت آورده که: «إنه مني و أنت منه» و نیز آورده: «يا علي... أنت رفيقي في الجنة» و «يا علي أنت أخي في الدنيا و الآخرة» و از [[امام على(ع)|علی(ع)]] روایت کرده که: «أنا عبدالله و أخو رسولالله، لم يقلها أحد قبلي و لا يقولها أحد بعدي إلا كذاب» و نیز در همین جا حدیث منزلت را آورده که چون پیغمبر(ص) میان اصحاب مؤاخات برقرار کرد، علی(ع) از اینکه او را با کسی برادر قرار نداد، نگران بود. پیغمبر(ص) فرمود: «ما أخرتك إلا لنفسي، فأنت مني بمنزلة هارون من موسی إلا أنه لا نبي بعدي». میدانیم که حدیث منزلت، داستان دیگری هم دارد و ممکن است هر دو واقع شده باشد. مؤلف در همین قسمت روایت «سد رسولالله الأبواب إلا باب علي» را نیز آورده و از ابن عمر هم مضمون آن را نقل کرده است<ref>ر.ک: همان</ref>. | # ذیل آیه '''فَقُلْ تَعٰالَوْا نَدْعُ أَبْنٰاءَنٰا وَ أَبْنٰاءَكمْ وَ نِسٰاءَنٰا وَ نِسٰاءَكمْ وَ أَنْفُسَنٰا وَ أَنْفُسَكمْ ثُم نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اَللٰهِ عَلَى اَلْكٰاذِبِينَ''' (آلعمران: 61)؛ «بگو: بیایید ما پسرانمان را و شما پسرانتان را و ما زنانمان را و شما زنانتان را و ما نفوسمان را و شما نفوستان را دعوت کنیم، سپس یکدیگر را نفرین نماییم، پس لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم»، آورده است که در قضیه مباهله منظور از «أبناءنا»، حسنین(ع) و منظور از «نساءنا»، فاطمه(ع) و منظور از «أنفسنا»، [[امام على(ع)|علی(ع)]] است. در همین قسمت روایتی از پیغمبر(ص) میآورد که: «خُلقت أنا و علي من شجرة واحده» و نیز از پیغمبر درباره علی روایت آورده که: «إنه مني و أنت منه» و نیز آورده: «يا علي... أنت رفيقي في الجنة» و «يا علي أنت أخي في الدنيا و الآخرة» و از [[امام على(ع)|علی(ع)]] روایت کرده که: «أنا عبدالله و أخو رسولالله، لم يقلها أحد قبلي و لا يقولها أحد بعدي إلا كذاب» و نیز در همین جا حدیث منزلت را آورده که چون پیغمبر(ص) میان اصحاب مؤاخات برقرار کرد، علی(ع) از اینکه او را با کسی برادر قرار نداد، نگران بود. پیغمبر(ص) فرمود: «ما أخرتك إلا لنفسي، فأنت مني بمنزلة هارون من موسی إلا أنه لا نبي بعدي». میدانیم که حدیث منزلت، داستان دیگری هم دارد و ممکن است هر دو واقع شده باشد. مؤلف در همین قسمت روایت «سد رسولالله الأبواب إلا باب علي» را نیز آورده و از ابن عمر هم مضمون آن را نقل کرده است<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
# ذیل آیه '''مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَكُونَ لَهُ أَسْرَى حَتَّى يُثْخِنَ فِي الْأَرْضِ تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيَا وَ اللَّهُ يُرِيدُ الْآخِرَةَ وَ اللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ''' ﴿الأنفال: 67﴾؛ «هیچ پیامبری را نسزد و نشاید که [پیش از جنگ و پیروزی بر دشمن] اسیران جنگی بگیرد تا زمانی که [دشمن را بهطور کامل] در زمین از قدرت و توان بیندازد [و موقعیت دین و مؤمنان در جهان پابرجا و استوار گردد، آنگاه اسیر بگیرد؛ شما ای یاران پیامبر!] متاع ناچیز و ناپایدار دنیا را میخواهید و خدا [برای شما] آخرت را میخواهد»، روایت کرده است که عمر و علی(ع) نظرشان بر قتل اسیران بود و ابوبکر و عثمان نظرشان بر زنده نگهداشتن و فدیه گرفتن و پیغمبر(ص) فدیه گرفت و خدا عتابش کرد. مؤلف طبق مذاق معتزلیاش این را بهعنوان صغیرهای بر پیغمبر(ص) گرفته است! | # ذیل آیه '''مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَكُونَ لَهُ أَسْرَى حَتَّى يُثْخِنَ فِي الْأَرْضِ تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيَا وَ اللَّهُ يُرِيدُ الْآخِرَةَ وَ اللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ''' ﴿الأنفال: 67﴾؛ «هیچ پیامبری را نسزد و نشاید که [پیش از جنگ و پیروزی بر دشمن] اسیران جنگی بگیرد تا زمانی که [دشمن را بهطور کامل] در زمین از قدرت و توان بیندازد [و موقعیت دین و مؤمنان در جهان پابرجا و استوار گردد، آنگاه اسیر بگیرد؛ شما ای یاران پیامبر!] متاع ناچیز و ناپایدار دنیا را میخواهید و خدا [برای شما] آخرت را میخواهد»، روایت کرده است که عمر و علی(ع) نظرشان بر قتل اسیران بود و ابوبکر و عثمان نظرشان بر زنده نگهداشتن و فدیه گرفتن و پیغمبر(ص) فدیه گرفت و خدا عتابش کرد. مؤلف طبق مذاق معتزلیاش این را بهعنوان صغیرهای بر پیغمبر(ص) گرفته است! |
ویرایش