۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هه' به 'هه') |
جز (جایگزینی متن - 'ین' به 'ین') |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
[[دری، ضیاءالدین|ضیاءالدین دری]] در مقدمهاش بر کتاب پس از تصویر زندگانی [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابنسینا]] از تولد تا مرگ در چند صفحه، آثار [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابنسینا]] را اینگونه معرفی میکند: [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابنسینا]] آن فیلسوف بزرگ خاورى گردید که در تألیفهایش همه مذاهب دیده میشود، این شخص در جهان دیرینترین نویسنده یادداشتهاى جامع به شمار میرود، [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابنسینا]] فهمیده بود که چگونه مایه گفتار خود را که از اطراف گرد آورده باهم بهطورى جمع نماید که مهارت از آن تجلى کند، چنانکه فهمیده بود چگونه آن را بهصورت آسانفهمى نمایان سازد و تدقیق خستهکنندهاى در آن پیش نیاورد<ref>ر.ک: مقدمه مترجم، صفحه ب</ref>. | [[دری، ضیاءالدین|ضیاءالدین دری]] در مقدمهاش بر کتاب پس از تصویر زندگانی [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابنسینا]] از تولد تا مرگ در چند صفحه، آثار [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابنسینا]] را اینگونه معرفی میکند: [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابنسینا]] آن فیلسوف بزرگ خاورى گردید که در تألیفهایش همه مذاهب دیده میشود، این شخص در جهان دیرینترین نویسنده یادداشتهاى جامع به شمار میرود، [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابنسینا]] فهمیده بود که چگونه مایه گفتار خود را که از اطراف گرد آورده باهم بهطورى جمع نماید که مهارت از آن تجلى کند، چنانکه فهمیده بود چگونه آن را بهصورت آسانفهمى نمایان سازد و تدقیق خستهکنندهاى در آن پیش نیاورد<ref>ر.ک: مقدمه مترجم، صفحه ب</ref>. | ||
وی همچنین با مقایسه فلسفه او با [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]]، علم نفس را محوریترین عنصر فلسفه [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابنسینا]] دانسته | وی همچنین با مقایسه فلسفه او با [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]]، علم نفس را محوریترین عنصر فلسفه [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابنسینا]] دانسته مینویسد: فارابى تمام همّ خود را مصروف عقل خالص ساخت و ذات او را مورد تأمل قرار داد اما [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابنسینا]] همواره توجه خود را مخصوص به نفس نمود؛ چنانکه با توجه به پزشکى جسم را هم منظور نظر قرار داد. او در فلسفه خود نه تنها نفس را در این مکان قرار داد بلکه دائرةالمعارف فلسفى خود را الشفا (یعنى شفاء نفس) نامید، علم نفس همان محور فلسفه اوست<ref>ر.ک: همان، صفحه ح</ref>. | ||
خلاصه رسالههای ذکر شده در کتاب به ترتیب عبارتند از: | خلاصه رسالههای ذکر شده در کتاب به ترتیب عبارتند از: | ||
# رساله «عرشیه» در اثبات واجبالوجود و بیان صفات او. در ابتدای این رساله مقدمه مفصلی موسوم به فوائد الدریه آمده که نوشته مترجم اثر بوده و در آن به این موضوعات پرداخته است: (اول) برترى مقام علمى [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابنسینا]] از تمام حکما اولین و آخرین؛ (دوم) اثبات تشیع او از روى کتب و رسائل خودش؛ (سوم) رد سخنان معاندین از جهت نسبت شرب خمر دادن به شیخ به ادله عقلى و نقلى؛ (چهارم) اثبات ایرانى بودن شیخ و ذکر مصنفات او که به ترتیب مطبوع و خطی فهرست شده است. در انتهای این رساله، موضوع قضا و قدر بهاختصار تبیین شده است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص67-1</ref>. | # رساله «عرشیه» در اثبات واجبالوجود و بیان صفات او. در ابتدای این رساله مقدمه مفصلی موسوم به فوائد الدریه آمده که نوشته مترجم اثر بوده و در آن به این موضوعات پرداخته است: (اول) برترى مقام علمى [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابنسینا]] از تمام حکما اولین و آخرین؛ (دوم) اثبات تشیع او از روى کتب و رسائل خودش؛ (سوم) رد سخنان معاندین از جهت نسبت شرب خمر دادن به شیخ به ادله عقلى و نقلى؛ (چهارم) اثبات ایرانى بودن شیخ و ذکر مصنفات او که به ترتیب مطبوع و خطی فهرست شده است. در انتهای این رساله، موضوع قضا و قدر بهاختصار تبیین شده است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص67-1</ref>. | ||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
این رساله در پاسخ به سؤال شخصی که معنای قدَر را از [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابنسینا]] سؤال کرد نوشته شده است. شخصی معنای کلام صوفیه «من عرف سر القدر فقد الحد» را از [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابنسینا]] پرسید. وی از پاسخ به این سؤال به جهت آنکه بسیاری از افراد استعداد فهم آن را ندارند خودداری کرد تا اینکه پس از سه بار پرسش به تبیین این موضوع پرداخت و آن را در ضمن سه مقدمه مطرح کرد<ref>ر.ک: همان، ص69</ref>. | این رساله در پاسخ به سؤال شخصی که معنای قدَر را از [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابنسینا]] سؤال کرد نوشته شده است. شخصی معنای کلام صوفیه «من عرف سر القدر فقد الحد» را از [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابنسینا]] پرسید. وی از پاسخ به این سؤال به جهت آنکه بسیاری از افراد استعداد فهم آن را ندارند خودداری کرد تا اینکه پس از سه بار پرسش به تبیین این موضوع پرداخت و آن را در ضمن سه مقدمه مطرح کرد<ref>ر.ک: همان، ص69</ref>. | ||
# رساله فیض الهى: [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابنسینا]] در این رساله، اقسام وحى و کرامات و اصناف آیات و معجزات و فنون الهامات و منامات و انواع سحر و شعب نیرنجات و طلسمات را با بیانى واضح ذکر فرموده و حق را از باطل جدا ساخته است.<ref>ر.ک: مقدمه، ص78</ref>. مترجم برخی مطالب مانند انواع سحر<ref>ر.ک: همان، ص87، پاورقی 2</ref> و طلسمات<ref>ر.ک: همان، ص93، پاورقی 1</ref> را در پاورقی توضیح داده است. | # رساله فیض الهى: [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابنسینا]] در این رساله، اقسام وحى و کرامات و اصناف آیات و معجزات و فنون الهامات و منامات و انواع سحر و شعب نیرنجات و طلسمات را با بیانى واضح ذکر فرموده و حق را از باطل جدا ساخته است.<ref>ر.ک: مقدمه، ص78</ref>. مترجم برخی مطالب مانند انواع سحر<ref>ر.ک: همان، ص87، پاورقی 2</ref> و طلسمات<ref>ر.ک: همان، ص93، پاورقی 1</ref> را در پاورقی توضیح داده است. | ||
# رساله عشق: در این رساله موضوع عشق در تمام موجودات در هفت فصل مورد بررسی قرار گرفته است. [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابنسینا]] معتقد است: هریک از ممکنات بهواسطه جنبه وجودى که در اوست همیشه مشتاق به کمالات و خیرات میباشند و برحسب فطرت و ذات از شرور و نقصان که لازمه جنبه ماهیت و هیولا است متنفر و گریزانند. همین اشتیاق ذاتى و ذوق فطرى و جبلى که سبب بقاء وجود آنها است ما آن را عشق | # رساله عشق: در این رساله موضوع عشق در تمام موجودات در هفت فصل مورد بررسی قرار گرفته است. [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابنسینا]] معتقد است: هریک از ممکنات بهواسطه جنبه وجودى که در اوست همیشه مشتاق به کمالات و خیرات میباشند و برحسب فطرت و ذات از شرور و نقصان که لازمه جنبه ماهیت و هیولا است متنفر و گریزانند. همین اشتیاق ذاتى و ذوق فطرى و جبلى که سبب بقاء وجود آنها است ما آن را عشق مینامیم<ref>ر.ک: همان، ص102-101</ref>. | ||
هفت فصل عشق مشتمل است در بیان سریان عشق در هریک از موجودات، وجود عشق در جواهر بسیطه غیر حیه، وجود عشق در موجوداتی که صاحب قوه تعذیهاند، وجود عشق در جواهر حیوانی از جهت قوای حیوانیه، عشق ظرفا و صاحبان ذوق سلیم نسبت به صور حسنه و وجود عشق در نفوس الهیه<ref>ر.ک: همان، ص132-131</ref>. | هفت فصل عشق مشتمل است در بیان سریان عشق در هریک از موجودات، وجود عشق در جواهر بسیطه غیر حیه، وجود عشق در موجوداتی که صاحب قوه تعذیهاند، وجود عشق در جواهر حیوانی از جهت قوای حیوانیه، عشق ظرفا و صاحبان ذوق سلیم نسبت به صور حسنه و وجود عشق در نفوس الهیه<ref>ر.ک: همان، ص132-131</ref>. | ||
# رساله اسرار نماز: این رساله مشتمل بر یک مقدمه و سه فصل است. فصول این رساله به ترتیب در بیان ماهیت نماز، تقسیم نماز بهظاهر و باطن و بیان آن است که هر یک از دو قسم نماز بر چه کسانی واجب است.<ref>ر.ک: همان، ص132</ref>. | # رساله اسرار نماز: این رساله مشتمل بر یک مقدمه و سه فصل است. فصول این رساله به ترتیب در بیان ماهیت نماز، تقسیم نماز بهظاهر و باطن و بیان آن است که هر یک از دو قسم نماز بر چه کسانی واجب است.<ref>ر.ک: همان، ص132</ref>. | ||
#رساله تفسیر سوره مبارکه توحید و معوذتین: مترجم در ابتدای این رساله به روایاتی در فضیلت سوره مبارکه توحید اشاره کرده است. در انتهای این رساله چنین میخوانیم: «از اول سوره تا (الله الصمد) در بیان کردن ماهیت و لوازم آن و بیان وحدت حقیقیه است و اینکه مرکب از چیزی نیست و از لم یلد تا آخر سوره در بیان آن است که چیزی در نوع و جنس مساوی با او نیست. نه غیری از او متولد شده است و نه او از غیر؛ و همچنین بیان فرمود که کسی موازی و مشابه با او در وجود نیست و کفوی برای او متصور نمیشود. سپس میگوید: همین سوره کفایت است براى کسى که بخواهد دانا شود به صفات و ذات حقتعالی؛ زیرا که بر سبیل تعریض و اشاره شامل است جمیع آن علومی که متعلق به این مورد است. محض همین نکته است که فرمودهاند: خواندن سوره توحید ثوابش معادل است با خواندن ثلث قرآن و بهترین سورهای است که در نمازهاى واجبى باید خوانده شود»<ref>ر.ک: همان، ص163-162</ref>. | #رساله تفسیر سوره مبارکه توحید و معوذتین: مترجم در ابتدای این رساله به روایاتی در فضیلت سوره مبارکه توحید اشاره کرده است. در انتهای این رساله چنین میخوانیم: «از اول سوره تا (الله الصمد) در بیان کردن ماهیت و لوازم آن و بیان وحدت حقیقیه است و اینکه مرکب از چیزی نیست و از لم یلد تا آخر سوره در بیان آن است که چیزی در نوع و جنس مساوی با او نیست. نه غیری از او متولد شده است و نه او از غیر؛ و همچنین بیان فرمود که کسی موازی و مشابه با او در وجود نیست و کفوی برای او متصور نمیشود. سپس میگوید: همین سوره کفایت است براى کسى که بخواهد دانا شود به صفات و ذات حقتعالی؛ زیرا که بر سبیل تعریض و اشاره شامل است جمیع آن علومی که متعلق به این مورد است. محض همین نکته است که فرمودهاند: خواندن سوره توحید ثوابش معادل است با خواندن ثلث قرآن و بهترین سورهای است که در نمازهاى واجبى باید خوانده شود»<ref>ر.ک: همان، ص163-162</ref>. | ||
#:مترجم در ابتدای تفسیر معوذتین نیز چنین | #:مترجم در ابتدای تفسیر معوذتین نیز چنین مینویسد: چون شیخ علیهالرحمه در ذیل تفسیر این آیه مبارکه بدو مطلب مهم علمى بهطور اجمال اشاره فرموده که فهمش براى کسانی که چندان عالم بهاصطلاح نیستند خالى از اشکال نیست، لذا لازم است که ابتدا آن دو مطلب را اندکى توضیح بدهم پسازآن شروع به تفسیر آیه نمایم. مطلب اول مسئله قضاوقدر است؛ مطلب دوم مسئله خیر و شر است.<ref>ر.ک: همان، ص163</ref>. | ||
#:مترجم در تتمه این رسائل پاسخ [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابنسینا]] به ابوسعید ابوالخیر را ضمیمه کرده است: «چون جناب شیخ ابوسعید بن ابوالخیر رحمتالله که از بزرگان عرفای زمان حضرت [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|شیخالرئیس علیهالرحمه]] بوده، کیفیت استجابت دعا و چگونگى زیارت و حقیقت و تأثیر آن را از شیخ سؤال نموده؛ آنهم جواب ابوسعید را به طریق موجز بیان فرموده است. نگارنده هم آن را براى کسب فیض و ذخیره روز جزا ترجمه کرده و ضمیمه رسائل چهارگانه قرار داده است»<ref>ر.ک: همان، ص173</ref>. | #:مترجم در تتمه این رسائل پاسخ [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابنسینا]] به ابوسعید ابوالخیر را ضمیمه کرده است: «چون جناب شیخ ابوسعید بن ابوالخیر رحمتالله که از بزرگان عرفای زمان حضرت [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|شیخالرئیس علیهالرحمه]] بوده، کیفیت استجابت دعا و چگونگى زیارت و حقیقت و تأثیر آن را از شیخ سؤال نموده؛ آنهم جواب ابوسعید را به طریق موجز بیان فرموده است. نگارنده هم آن را براى کسب فیض و ذخیره روز جزا ترجمه کرده و ضمیمه رسائل چهارگانه قرار داده است»<ref>ر.ک: همان، ص173</ref>. | ||
# «رساله تحفه»: این رساله از رسائل بسیار خوب شیخ است که در آن تجرد و جوهریت نفس ناطقه و بقای آن را ثابت نموده و راه سعادت را بیان کرده است. همچنین حالات نفس انسان را پس از مفارقت از بدن و چگونگى آن را ذکر کرده است.<ref>ر.ک: همان، ص182</ref>. | # «رساله تحفه»: این رساله از رسائل بسیار خوب شیخ است که در آن تجرد و جوهریت نفس ناطقه و بقای آن را ثابت نموده و راه سعادت را بیان کرده است. همچنین حالات نفس انسان را پس از مفارقت از بدن و چگونگى آن را ذکر کرده است.<ref>ر.ک: همان، ص182</ref>. |
ویرایش