پرش به محتوا

الفارابي الموفق و الشارح: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۲ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'می‎د' به 'می‌د'
جز (جایگزینی متن - 'ی‎ر' به 'ی‌ر')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'می‎د' به 'می‌د')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۴۰: خط ۴۰:
# نظر کردن به مخلوقات، یا آنچه فارابی آن را «عالم خلق» (عالمی پس از عالم امر یا عالم فرشتگان) می‎نامد و مشاهده صنعتی که در مخلوقات است و دال بر صانع، یعنی خدای تعالی می‎باشد. این دلیل، یک دلیل تصاعدی است؛ یعنی از عالم خلق به عالم اعلی که عالم وجود الهی است، انتقال حاصل می‌شود.
# نظر کردن به مخلوقات، یا آنچه فارابی آن را «عالم خلق» (عالمی پس از عالم امر یا عالم فرشتگان) می‎نامد و مشاهده صنعتی که در مخلوقات است و دال بر صانع، یعنی خدای تعالی می‎باشد. این دلیل، یک دلیل تصاعدی است؛ یعنی از عالم خلق به عالم اعلی که عالم وجود الهی است، انتقال حاصل می‌شود.
# نظر کردن به وجود محض (وجود از آن جهت که وجود است) و رسیدن به این نتیجه که در دار وجود، موجودی که ذاتا واجب‌الوجود (خدا) است، وجود دارد و اوست که سبب وجود ممکن و واجب شدن وجود آن می‎باشد و ممکن هم هر عالمی است که در رتبه‌ای پس از خدا قرار گرفته است. این دلیل، یک دلیل تنازلی است؛ چون از وجود واجب‌الوجود بذاته (عالم اعلی)، به عالم مخلوقات (عالم ادنی) انتقال صورت می‎گیرد.
# نظر کردن به وجود محض (وجود از آن جهت که وجود است) و رسیدن به این نتیجه که در دار وجود، موجودی که ذاتا واجب‌الوجود (خدا) است، وجود دارد و اوست که سبب وجود ممکن و واجب شدن وجود آن می‎باشد و ممکن هم هر عالمی است که در رتبه‌ای پس از خدا قرار گرفته است. این دلیل، یک دلیل تنازلی است؛ چون از وجود واجب‌الوجود بذاته (عالم اعلی)، به عالم مخلوقات (عالم ادنی) انتقال صورت می‎گیرد.
فارابی آیه شریفه: «سَنُرِيهِمْ آياتِنَا فِي الْآفَاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يتَبَينَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَ وَ لَمْ يكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَي‎ءٍ شَهِيدٌ» (فصلت: 53)؛ «به‎زودی نشانه‌‏هاى خود را در افق‎ها [ى گوناگون] و در دل‎هایشان بدیشان خواهیم نمود تا برایشان روشن گردد که او خود حق است. آیا کافى نیست که پروردگارت خود شاهد هر چیزى است» را مشیر به دو دلیل مزبور می‎داند؛ فقره «سَنُرِيهِمْ آياتِنَا فِي الْآفَاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يتَبَينَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ»، مشیر به دلیل اول و فقره «أَ وَ لَمْ يكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَي‎ءٍ شَهِيدٌ»، مشیر به دلیل دوم است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38551/1/10 ر.ک: همان، ص10-11]</ref>.
فارابی آیه شریفه: «سَنُرِيهِمْ آياتِنَا فِي الْآفَاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يتَبَينَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَ وَ لَمْ يكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَي‎ءٍ شَهِيدٌ» (فصلت: 53)؛ «به‎زودی نشانه‌‏هاى خود را در افق‎ها [ى گوناگون] و در دل‎هایشان بدیشان خواهیم نمود تا برایشان روشن گردد که او خود حق است. آیا کافى نیست که پروردگارت خود شاهد هر چیزى است» را مشیر به دو دلیل مزبور می‌داند؛ فقره «سَنُرِيهِمْ آياتِنَا فِي الْآفَاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يتَبَينَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ»، مشیر به دلیل اول و فقره «أَ وَ لَمْ يكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَي‎ءٍ شَهِيدٌ»، مشیر به دلیل دوم است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38551/1/10 ر.ک: همان، ص10-11]</ref>.


وحی، یکی دیگر از مباحثی است که در این کتاب مطرح شده و وجه انطباق آراء فلاسفه با دین بیان شده است.
وحی، یکی دیگر از مباحثی است که در این کتاب مطرح شده و وجه انطباق آراء فلاسفه با دین بیان شده است.


[[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] همچون دیگر فیلسوفان، انسان را موجودی مرکب از روح و جسم می‎داند؛ لیکن نکته بدیعی که در نظر وی وجود دارد و در دیدگاه فیلسوفان یونان و نوافلاطونی نیست، این است که او می‎گوید: روح آدمی از عالم امر (یعنی از سنخ ملکوت) و جسم وی از عالم خلق (طبیعت) است و بدیهی است که اصطلاح «امر و خلق»، یک اصطلاح دینی در اسلام است؛ بنابراین [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] درصدد تبیین عقلانی اصول اساسی دین است.
[[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] همچون دیگر فیلسوفان، انسان را موجودی مرکب از روح و جسم می‌داند؛ لیکن نکته بدیعی که در نظر وی وجود دارد و در دیدگاه فیلسوفان یونان و نوافلاطونی نیست، این است که او می‎گوید: روح آدمی از عالم امر (یعنی از سنخ ملکوت) و جسم وی از عالم خلق (طبیعت) است و بدیهی است که اصطلاح «امر و خلق»، یک اصطلاح دینی در اسلام است؛ بنابراین [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] درصدد تبیین عقلانی اصول اساسی دین است.


وی می‎نویسد: وجود تو (انسان) از دو گوهر و ذات تشکیل شده است: یکی دارای شکل و صورت، کیفیت، کمیت، حرکت و سکون، مکان و تجزیه‎پذیر است و دیگری فاقد صفات یادشده و به‎لحاظ ذات مغایر با اولی است و تنها نیروی عقل آن را می‎فهمد و نیروی وهم از آن روی می‎گرداند. بُعد دوم وجود انسان، یعنی روح و نفس ناطقه را تنها عقل ادارک می‎کند و چون وهم و خیال مقامشان پست‎تر از مقام روح است، توان ادراک حقیقت آن را ندارند<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/41303/85 ر.ک: بهارنژاد، زکریا، ص85]</ref>.
وی می‎نویسد: وجود تو (انسان) از دو گوهر و ذات تشکیل شده است: یکی دارای شکل و صورت، کیفیت، کمیت، حرکت و سکون، مکان و تجزیه‎پذیر است و دیگری فاقد صفات یادشده و به‎لحاظ ذات مغایر با اولی است و تنها نیروی عقل آن را می‎فهمد و نیروی وهم از آن روی می‎گرداند. بُعد دوم وجود انسان، یعنی روح و نفس ناطقه را تنها عقل ادارک می‎کند و چون وهم و خیال مقامشان پست‎تر از مقام روح است، توان ادراک حقیقت آن را ندارند<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/41303/85 ر.ک: بهارنژاد، زکریا، ص85]</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش