پرش به محتوا

الأفلاطونیة المحدثة عند العرب: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۲ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ب‎ه' به 'ب‌ه'
جز (جایگزینی متن - 'ی‎خ' به 'ی‌خ')
جز (جایگزینی متن - 'ب‎ه' به 'ب‌ه')
خط ۳۷: خط ۳۷:
او در این کتاب، مجموعه‎ای از متون را ارائه می‎کند که برخی از آن‎ها از آن «ابرقلس» و برخی دیگر جعلی است؛ برخی از آن‎ها به افلاطون نسبت داده شده‎اند و برخی دیگر به هرمس ولی این امر الهام گرفته از افلاطون‎گرایی جدید (الافلاطونیة المحدثة) است. درباره نصو ص«ابرقلس» باید گفت که برخی از آن‎ها صراحتاً به خود او نسبت داده شده است و برخی دیگر «به‎اشتباه یا کذب» به ارسطو منسوب شده ولی در واقع از آن اوست. هدف اصلی نویسنده در این اثر، احیای آثار «برقلس» نزد عرب‎زبانان است؛ او توجهش را به جمع تمام آثاری عربی وی تا زمان حاضر، معطوف داشته است تا بتواند اطلاعات جامعی از این فیلسوف به محققان عرب ارائه کند.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19700/2/1 ر.ک: همان]</ref>
او در این کتاب، مجموعه‎ای از متون را ارائه می‎کند که برخی از آن‎ها از آن «ابرقلس» و برخی دیگر جعلی است؛ برخی از آن‎ها به افلاطون نسبت داده شده‎اند و برخی دیگر به هرمس ولی این امر الهام گرفته از افلاطون‎گرایی جدید (الافلاطونیة المحدثة) است. درباره نصو ص«ابرقلس» باید گفت که برخی از آن‎ها صراحتاً به خود او نسبت داده شده است و برخی دیگر «به‎اشتباه یا کذب» به ارسطو منسوب شده ولی در واقع از آن اوست. هدف اصلی نویسنده در این اثر، احیای آثار «برقلس» نزد عرب‎زبانان است؛ او توجهش را به جمع تمام آثاری عربی وی تا زمان حاضر، معطوف داشته است تا بتواند اطلاعات جامعی از این فیلسوف به محققان عرب ارائه کند.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19700/2/1 ر.ک: همان]</ref>


اولین کتابی که وی از آثار «برقلس» برمی‎شمارد «الإيضاح فى الخير المحض» است که از نظر نویسنده قصه‎اش طولانی است. ظاهراً منشأ این اشتباه فهرست ترجمه آثاری است که ژرار کرمونایی از عربی به لاتینی ترجمه کرده و توسط شاگردانش جمع‎آوری شده است. یکی از کتاب‎هایی که در این فهرست، ذکر شده «كتاب أرسطوطاليس فى إيضاح الخير المحض» است. عادت ژرار این بوده که در کتاب، ذکر نمی‎کرده این ترجمه از آن اوست ازاین‎رو ترجمه لاتینی کتاب «الخیر المحض» از نام او خالی است و در نسخه دیگری که در بروخه بلژیک است ترجمه این اثر را به شخ صدیگری (گیلبرتس پوریتانوس) نسبت داده‎اند اما محققان ترجیح می‌دهند این ترجمه را به ژرار نسبت دهند.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19700/2/1 ر.ک: همان، ص1-2]</ref> بدوی سپس به‎صورت مشروح از این کتاب بحث می‎کند.
اولین کتابی که وی از آثار «برقلس» برمی‎شمارد «الإيضاح فى الخير المحض» است که از نظر نویسنده قصه‎اش طولانی است. ظاهراً منشأ این اشتباه فهرست ترجمه آثاری است که ژرار کرمونایی از عربی به لاتینی ترجمه کرده و توسط شاگردانش جمع‎آوری شده است. یکی از کتاب‌هایی که در این فهرست، ذکر شده «كتاب أرسطوطاليس فى إيضاح الخير المحض» است. عادت ژرار این بوده که در کتاب، ذکر نمی‎کرده این ترجمه از آن اوست ازاین‎رو ترجمه لاتینی کتاب «الخیر المحض» از نام او خالی است و در نسخه دیگری که در بروخه بلژیک است ترجمه این اثر را به شخ صدیگری (گیلبرتس پوریتانوس) نسبت داده‎اند اما محققان ترجیح می‌دهند این ترجمه را به ژرار نسبت دهند.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19700/2/1 ر.ک: همان، ص1-2]</ref> بدوی سپس به‎صورت مشروح از این کتاب بحث می‎کند.


تأثیر برقلس در عالم اسلام و فلسفه مدرسی بیشتر از طریق همین کتاب بوده است. بدوی از سرگذشت این اثر به‎تفصیل سخن گفته است. ایضاح... در حقیقت از اصول الهیات برگرفته شده است و در منابع اسلامی آن را به ارسطو منتسب کرده‎اند. پیش از همه در قرن ششم، عبداللطیف بن یوسف بغدادی، از آن با عنوان ایضاح الخیر و پس از وی ابن ابی اصیبعه با عنوان ایضاح الخیر المحض و ابن سبعین (متوفی 668) با نام الخیرالمحض یاد کرده‎اند<ref>سلیمان حشمت، رضا، ج3، ص149</ref>.
تأثیر برقلس در عالم اسلام و فلسفه مدرسی بیشتر از طریق همین کتاب بوده است. بدوی از سرگذشت این اثر به‎تفصیل سخن گفته است. ایضاح... در حقیقت از اصول الهیات برگرفته شده است و در منابع اسلامی آن را به ارسطو منتسب کرده‎اند. پیش از همه در قرن ششم، عبداللطیف بن یوسف بغدادی، از آن با عنوان ایضاح الخیر و پس از وی ابن ابی اصیبعه با عنوان ایضاح الخیر المحض و ابن سبعین (متوفی 668) با نام الخیرالمحض یاد کرده‎اند<ref>سلیمان حشمت، رضا، ج3، ص149</ref>.
خط ۵۳: خط ۵۳:
در عالم اسلام، [[رازی، محمد بن زکریا|محمد بن زکریای رازی]] در الشکوک علی البرقلس، به «جده دلیل در ازلیت عالم» برقلس اشاره می‎کند و چه‎بسا شخصاً از کتاب یحیی نحوی استفاده کرده باشد. ابوالحسن عامری نیشابوری نیز در کتاب «الامد علی الابد» در مسئله حدوث و قدم عالم، می‎نویسد که در این باب در مذهب افلاطون اختلاف هست، زیرا افلاطون، در کتاب خود بولوطیقوس گفته است که عالم غیر مکوَّن، ابدی و دائم البقاست و نظر برقلس دهری به این گفته او تعلق دارد؛ و سپس در کتاب طیماؤس ذکر کرده که عالم مکوَّن است و باری‎تعالی آن را از بی‎نظمی ابداع کرده است و ارسطو به شرح و جمع این دو قول او پرداخته است. [[ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد|ابوریحان بیرونی]] در «[[تحقيق ما للهند|تحقیق ماللهند]]» دست‎کم سه بار از کتاب یحیی نحوی نقل کرده است. ابن خمار در مقاله‎ای، دلیل یحیی نحوی بر حدوث عالم را از دلیل متکلمان پذیرفتنی‎تر دانسته است. [[غزالی، محمد بن محمد|ابوحامد غزالی]] هرچند در [[تهافت الفلاسفة|تهافت الفلاسفه]] از یحیی نحوی نام نبرده اما احتمال استفاده او از کتاب وی بسیار قوی است. شهرستانی در بخش نحله‎ها به برخی از دلایل برقلس در ازلیت عالم متعرّض شده و گفته است که اعتقاد به قدم عالم از زمان [[ارسطو]] شهرت یافته است. [[شهرستانی، محمد بن عبدالکریم|شهرستانی]]، هشت شبهه از شبهات برقلس را نقل کرده، می‎نویسد که در هر یک از آن‎ها نوعی مغالطه هست و بسیاری از آن‎ها تحکمات‎اند. وی در مفرده‎ای که اکنون در دست نیست، به رد و نقض شبهات [[ارسطو]] و برقلس و تقریرات [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|بوعلی سینا]] دراین‎باره پرداخته است.<ref>[http://rch.ac.ir/article/Details?id=6389&&searchText= همان]</ref>.
در عالم اسلام، [[رازی، محمد بن زکریا|محمد بن زکریای رازی]] در الشکوک علی البرقلس، به «جده دلیل در ازلیت عالم» برقلس اشاره می‎کند و چه‎بسا شخصاً از کتاب یحیی نحوی استفاده کرده باشد. ابوالحسن عامری نیشابوری نیز در کتاب «الامد علی الابد» در مسئله حدوث و قدم عالم، می‎نویسد که در این باب در مذهب افلاطون اختلاف هست، زیرا افلاطون، در کتاب خود بولوطیقوس گفته است که عالم غیر مکوَّن، ابدی و دائم البقاست و نظر برقلس دهری به این گفته او تعلق دارد؛ و سپس در کتاب طیماؤس ذکر کرده که عالم مکوَّن است و باری‎تعالی آن را از بی‎نظمی ابداع کرده است و ارسطو به شرح و جمع این دو قول او پرداخته است. [[ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد|ابوریحان بیرونی]] در «[[تحقيق ما للهند|تحقیق ماللهند]]» دست‎کم سه بار از کتاب یحیی نحوی نقل کرده است. ابن خمار در مقاله‎ای، دلیل یحیی نحوی بر حدوث عالم را از دلیل متکلمان پذیرفتنی‎تر دانسته است. [[غزالی، محمد بن محمد|ابوحامد غزالی]] هرچند در [[تهافت الفلاسفة|تهافت الفلاسفه]] از یحیی نحوی نام نبرده اما احتمال استفاده او از کتاب وی بسیار قوی است. شهرستانی در بخش نحله‎ها به برخی از دلایل برقلس در ازلیت عالم متعرّض شده و گفته است که اعتقاد به قدم عالم از زمان [[ارسطو]] شهرت یافته است. [[شهرستانی، محمد بن عبدالکریم|شهرستانی]]، هشت شبهه از شبهات برقلس را نقل کرده، می‎نویسد که در هر یک از آن‎ها نوعی مغالطه هست و بسیاری از آن‎ها تحکمات‎اند. وی در مفرده‎ای که اکنون در دست نیست، به رد و نقض شبهات [[ارسطو]] و برقلس و تقریرات [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|بوعلی سینا]] دراین‎باره پرداخته است.<ref>[http://rch.ac.ir/article/Details?id=6389&&searchText= همان]</ref>.


نویسنده درباره «مسائل فرقليس فى الأشياء الطبيعية» هم بیان می‌دارد برخی از کتاب‎ها که به نام برقلس به‎دست‎آمده، ولی با وضع فکری و آثار مسلّم او سازگاری ندارد. از این دسته، بدوی مسائل فرقلیس فی الاشیاء الطبیعیه را چاپ و منتشر کرده است (الافلاطونیة، ص43ـ49). این کتاب مشتمل بر هشت مسئله است که در صدر آن، مترجم کتاب اسحاق بن حنین معرفی شده است. بدوی می‎نویسد که نمی‌داند آیا مراد از فرقلیس همان برقلس است یا خیر و هر چه پژوهش کرده به پاسخ روشنی نرسیده است.<ref>[http://rch.ac.ir/article/Details?id=6389&&searchText= همان، ص150]</ref>.
نویسنده درباره «مسائل فرقليس فى الأشياء الطبيعية» هم بیان می‌دارد برخی از کتاب‌ها که به نام برقلس به‎دست‎آمده، ولی با وضع فکری و آثار مسلّم او سازگاری ندارد. از این دسته، بدوی مسائل فرقلیس فی الاشیاء الطبیعیه را چاپ و منتشر کرده است (الافلاطونیة، ص43ـ49). این کتاب مشتمل بر هشت مسئله است که در صدر آن، مترجم کتاب اسحاق بن حنین معرفی شده است. بدوی می‎نویسد که نمی‌داند آیا مراد از فرقلیس همان برقلس است یا خیر و هر چه پژوهش کرده به پاسخ روشنی نرسیده است.<ref>[http://rch.ac.ir/article/Details?id=6389&&searchText= همان، ص150]</ref>.


نویسنده می‎گوید: من در کتاب «العناصر الطبیعیة» برقلس کنکاش کردم ولی چیزی از این نوشته‎ها و عقاید را در آن کتاب نیافتم. وی پس از شرح مطالب موجود در «العناصر الطبیعیة» و کتاب مذکور، نتیجه را به این شکل با پرسش مطرح می‎کند که؛ آیا این کتاب، از آثار مفقود ابرقلس است؟ یا برگرفته از آثار دیگرش است؟ و یا اینکه اساساً از آثار دیگری است؟<ref>ر[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19700/2/37.ک: همان، ص37]</ref>
نویسنده می‎گوید: من در کتاب «العناصر الطبیعیة» برقلس کنکاش کردم ولی چیزی از این نوشته‎ها و عقاید را در آن کتاب نیافتم. وی پس از شرح مطالب موجود در «العناصر الطبیعیة» و کتاب مذکور، نتیجه را به این شکل با پرسش مطرح می‎کند که؛ آیا این کتاب، از آثار مفقود ابرقلس است؟ یا برگرفته از آثار دیگرش است؟ و یا اینکه اساساً از آثار دیگری است؟<ref>ر[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19700/2/37.ک: همان، ص37]</ref>
خط ۶۱: خط ۶۱:
آخرین کتاب، «كتاب الروابيع‏» است که به افلاطون منتسب است. بدوی می‎نویسد: این کتاب، قطعاً مجعول است. موضوع آن صنعت کیمیای قدیم است که هدفشان تبدیل معادن پست به معادن شریف و گران، به‎ویژه معدن طلا است. واضع، پنداشته که این اثر از آن افلاطون است و احمد بن حسین بن جهار بختار آن را برای ثابت بن قرة شرح کرده است. صاحب این کتاب، نام‎هایی را در آن ذکر کرده است که همه، خیالی است. او پنداشته که افلاطون شاگردی به نام اومانیطس داشته که کتاب «دیالغون» را نوشته است و این کتاب دارای مقالاتی بوده است. او همچنین از شاگرد دیگری به نام غلوقن برای افلاطون نام می‎برد. این نام از محاورات افلاطون گرفته شده ولی سخنی به او نسبت داده شده که مربوط به مجاوران و همسایگان یونانیان است نه خود آنان. در کل، نشانه‎هایی در این کتاب هست که نشان می‌دهد که جاعل این کتاب در کارش هوشمندانه عمل نکرده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19700/2/42 ر.ک: همان، ص42-43]</ref>
آخرین کتاب، «كتاب الروابيع‏» است که به افلاطون منتسب است. بدوی می‎نویسد: این کتاب، قطعاً مجعول است. موضوع آن صنعت کیمیای قدیم است که هدفشان تبدیل معادن پست به معادن شریف و گران، به‎ویژه معدن طلا است. واضع، پنداشته که این اثر از آن افلاطون است و احمد بن حسین بن جهار بختار آن را برای ثابت بن قرة شرح کرده است. صاحب این کتاب، نام‎هایی را در آن ذکر کرده است که همه، خیالی است. او پنداشته که افلاطون شاگردی به نام اومانیطس داشته که کتاب «دیالغون» را نوشته است و این کتاب دارای مقالاتی بوده است. او همچنین از شاگرد دیگری به نام غلوقن برای افلاطون نام می‎برد. این نام از محاورات افلاطون گرفته شده ولی سخنی به او نسبت داده شده که مربوط به مجاوران و همسایگان یونانیان است نه خود آنان. در کل، نشانه‎هایی در این کتاب هست که نشان می‌دهد که جاعل این کتاب در کارش هوشمندانه عمل نکرده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19700/2/42 ر.ک: همان، ص42-43]</ref>


محقق کتاب، پس از معرفی مختصر کتاب‎های فوق، به معرفی نسخه‎های خطی کتاب‎های روابیع، الخیر المحض و معاذلة النفس می‌پردازد.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19700/2/44 ر.ک: همان، ص44-54]</ref>
محقق کتاب، پس از معرفی مختصر کتاب‌های فوق، به معرفی نسخه‎های خطی کتاب‌های روابیع، الخیر المحض و معاذلة النفس می‌پردازد.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19700/2/44 ر.ک: همان، ص44-54]</ref>


به‎غیراز این پنج کتاب، مقاله ابوالخیر حسن بن سوار بغدادی در اینکه دلیل یحیای نحوی بر حدوث عالم بر دلیل متکلمین برتری دارد، بخشی از کتاب «فی مابعدالطبیعه» عبداللطیف یوسف بغدادی و کلامی از ابرقلس از کتابش «اسطوخوسیس الصغری» هم در ملحقات این کتاب، ارائه شده‎ است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/19700/6/242 ر.ک: متن کتاب، ص242-258]</ref>
به‎غیراز این پنج کتاب، مقاله ابوالخیر حسن بن سوار بغدادی در اینکه دلیل یحیای نحوی بر حدوث عالم بر دلیل متکلمین برتری دارد، بخشی از کتاب «فی مابعدالطبیعه» عبداللطیف یوسف بغدادی و کلامی از ابرقلس از کتابش «اسطوخوسیس الصغری» هم در ملحقات این کتاب، ارائه شده‎ است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/19700/6/242 ر.ک: متن کتاب، ص242-258]</ref>
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش