۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'یخ' به 'یخ') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'ها' به 'ها') |
||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
}} | }} | ||
'''کلیات عبید زاکانی'''، اثر [[عبید زاکانی، عبیدالله|نجمالدین عبیدالله]]، متخلص به [[عبید زاکانی، عبیدالله|عبید زاکانی]]، با | '''کلیات عبید زاکانی'''، اثر [[عبید زاکانی، عبیدالله|نجمالدین عبیدالله]]، متخلص به [[عبید زاکانی، عبیدالله|عبید زاکانی]]، با مقدمهای از «[[اقبال آشتیانی، عباس|عباس اقبال آشتیانی]]»، مشتمل است بر مجموعهای از آثار [[عبید زاکانی، عبیدالله|عبید زاکانی]]، در موضوعات اخلاقی، اجتماعی و...؛ برخی به زبان جد و بعضی به زبان هزل. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
مقدمه کتاب در سه بخش، ابتدا در مورد ترجمه احوال [[عبید زاکانی، عبیدالله|عبید زاکانی]] است. نسبت او به خاندان زاکانیان میرسد؛ خاندانی از «عرب بنیخفاجه» که به مهاجرت به قزوین آمده و در آنجا ساکن شده بودند. عبید در قزوین به کسب دانش پرداخت و تا پایان عمر در این شهر بود. [[اقبال آشتیانی، عباس|عباس اقبال]] بیان میدارد که از شرح حال و وقایع زندگانی [[عبید زاکانی، عبیدالله|عبید زاکانی]] اطلاع مفصلی در دست نیست و اطلاعات ما در این باب، منحصر است به معلوماتی که [[مستوفی، حمدالله|حمدالله مستوفی]] معاصر و همشهری قزوینی عبید و پس از او دولتشاه سمرقندی در تذکره خود، تألیفشده در قرن ۸۹۲ق، ضمن شرحی مخلوط به افسانه در باب او به دست داده و مؤلف رياض العلماء در باب بعضی از تألیفات او ذکر کرده است. معلومات دیگری نیز از اشعار و مؤلفات عبید به دست میآید. در ادامه به ذکر برخی پادشاهان و وزرایی که مورد مدح [[عبید زاکانی، عبیدالله|عبید زاکانی]] | مقدمه کتاب در سه بخش، ابتدا در مورد ترجمه احوال [[عبید زاکانی، عبیدالله|عبید زاکانی]] است. نسبت او به خاندان زاکانیان میرسد؛ خاندانی از «عرب بنیخفاجه» که به مهاجرت به قزوین آمده و در آنجا ساکن شده بودند. عبید در قزوین به کسب دانش پرداخت و تا پایان عمر در این شهر بود. [[اقبال آشتیانی، عباس|عباس اقبال]] بیان میدارد که از شرح حال و وقایع زندگانی [[عبید زاکانی، عبیدالله|عبید زاکانی]] اطلاع مفصلی در دست نیست و اطلاعات ما در این باب، منحصر است به معلوماتی که [[مستوفی، حمدالله|حمدالله مستوفی]] معاصر و همشهری قزوینی عبید و پس از او دولتشاه سمرقندی در تذکره خود، تألیفشده در قرن ۸۹۲ق، ضمن شرحی مخلوط به افسانه در باب او به دست داده و مؤلف رياض العلماء در باب بعضی از تألیفات او ذکر کرده است. معلومات دیگری نیز از اشعار و مؤلفات عبید به دست میآید. در ادامه به ذکر برخی پادشاهان و وزرایی که مورد مدح [[عبید زاکانی، عبیدالله|عبید زاکانی]] بودهاند، مانند: خواجه علاءالدین محمد، شاه شیخ جمالالدین ابواسحاق اینجو، سلطان اویس جلایری و شاه شجاع مظفری، اشاره شده است. | ||
سپس در بخش دوم، به آثار و تألیفات [[عبید زاکانی، عبیدالله|عبید زاکانی]] و ذکر ویژگیهای آنها اشاره شده است. | سپس در بخش دوم، به آثار و تألیفات [[عبید زاکانی، عبیدالله|عبید زاکانی]] و ذکر ویژگیهای آنها اشاره شده است. | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
بخش دوم کتاب، گزیده لطایف [[عبید زاکانی، عبیدالله|عبید زاکانی]] است شامل: | بخش دوم کتاب، گزیده لطایف [[عبید زاکانی، عبیدالله|عبید زاکانی]] است شامل: | ||
الف)- رساله دلگشا: این رساله که مبسوطترین رسائل عبید است شامل شماری از حکایات تاریخى ملیح است از دورهاى که عبید در آن مىزیسته و مطالعه آنها علاوه بر آنکه خواننده را بهخوبى به روحیات و اخلاقیات آن دوره آشنا مىکند، طرز نظر یک مشت رند عالمسوز را که عبید سرحلقه ایشان بوده، نسبت به آن اوضاع روشن مىنمایاند. از جمله حکایات شیرین این است که: شخصى دعوى خدایى مىکرد. او را پیش خلیفه بردند. او را گفت: پارسال اینجا یکى دعوى پیغمبرى مىکرد، او را کشتند. گفت: نیک | الف)- رساله دلگشا: این رساله که مبسوطترین رسائل عبید است شامل شماری از حکایات تاریخى ملیح است از دورهاى که عبید در آن مىزیسته و مطالعه آنها علاوه بر آنکه خواننده را بهخوبى به روحیات و اخلاقیات آن دوره آشنا مىکند، طرز نظر یک مشت رند عالمسوز را که عبید سرحلقه ایشان بوده، نسبت به آن اوضاع روشن مىنمایاند. از جمله حکایات شیرین این است که: شخصى دعوى خدایى مىکرد. او را پیش خلیفه بردند. او را گفت: پارسال اینجا یکى دعوى پیغمبرى مىکرد، او را کشتند. گفت: نیک کردهاند؛ که او را من نفرستاده بودم. | ||
شخصى با معبّرى گفت: در خواب دیدم که از پشک (سرگین) شتر بورانى مىسازم. تعبیر آن، چه باشد؟ معبّر گفت: دو شنکه (مقدارى پول) بده تا تعبیر آن بگویم. گفت: اگر دو تنگه داشتمى، خود به بادنجان دادمى و بورانى ساختمى تا از پشک شتر نبایستمى ساخت<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17864/1/22 ر.ک: مقدمه کتاب، ص22-23]؛ [https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17864/1/292 متن کتاب، ص292]</ref>. | شخصى با معبّرى گفت: در خواب دیدم که از پشک (سرگین) شتر بورانى مىسازم. تعبیر آن، چه باشد؟ معبّر گفت: دو شنکه (مقدارى پول) بده تا تعبیر آن بگویم. گفت: اگر دو تنگه داشتمى، خود به بادنجان دادمى و بورانى ساختمى تا از پشک شتر نبایستمى ساخت<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17864/1/22 ر.ک: مقدمه کتاب، ص22-23]؛ [https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17864/1/292 متن کتاب، ص292]</ref>. |
ویرایش