پرش به محتوا

تاریخ الفلسفة الإسلامیة منذ القرن الثامن حتی یومنا هذا: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ی‎د' به 'ی‌د'
جز (جایگزینی متن - 'ی‎گ' به 'ی‌گ')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'ی‎د' به 'ی‌د')
خط ۵۳: خط ۵۳:
نویسنده، در باب چهارم، که با عنوان تکامل فلسفه افلاطونی جدید و شکل اسلامی آن، ارائه شده، از [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|بوعلی سینا]] به‎عنوان دو چهره بزرگ و مشهور نام برده و بحث می‌کند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/177 ر.ک: همان، ص177-255]</ref>.
نویسنده، در باب چهارم، که با عنوان تکامل فلسفه افلاطونی جدید و شکل اسلامی آن، ارائه شده، از [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|بوعلی سینا]] به‎عنوان دو چهره بزرگ و مشهور نام برده و بحث می‌کند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/177 ر.ک: همان، ص177-255]</ref>.


باب پنجم کتاب به بحث از فیثاغوری‌گرایی جدید و ترویج علوم فلسفی می‎پردازد. عمده مباحث این فصل، بحث درباره اخوان‎الصفا است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/257 ر.ک: همان، ص257-288]</ref>. ارزشی که اخوا‎ن‎الصفا به علوم ریاضی (که در نظر آنان حساب و هندسه و فلکیات و جغرافی و موسیقی و منطق و... را شامل می‎شد) می‎دادند، به هدف رسیدن به غایتی دیگر بود. ازاین‎رو مشاهده می‌کنیم که نویسنده رسائل (رسائل اخوان‎الصفا) در هر مرحله از مراحل بحث توقفی می‌کند تا این مهم را برای ما یادآوری کند که هدف از درس ریاضیات، صرفا تهذیب اخلاق و آموزش ذهن است؛ زیرا ریاضیات در درجه اول، راه شناخت نفس است که به‎نوبه خود طریق صحیح دستیابی به بهترین دانش‎ها (شناخت باری تعالی) است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/273 ر.ک: همان، ص273]</ref>.
باب پنجم کتاب به بحث از فیثاغوری‌گرایی جدید و ترویج علوم فلسفی می‎پردازد. عمده مباحث این فصل، بحث درباره اخوان‎الصفا است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/257 ر.ک: همان، ص257-288]</ref>. ارزشی که اخوا‎ن‎الصفا به علوم ریاضی (که در نظر آنان حساب و هندسه و فلکیات و جغرافی و موسیقی و منطق و... را شامل می‎شد) می‌دادند، به هدف رسیدن به غایتی دیگر بود. ازاین‎رو مشاهده می‌کنیم که نویسنده رسائل (رسائل اخوان‎الصفا) در هر مرحله از مراحل بحث توقفی می‌کند تا این مهم را برای ما یادآوری کند که هدف از درس ریاضیات، صرفا تهذیب اخلاق و آموزش ذهن است؛ زیرا ریاضیات در درجه اول، راه شناخت نفس است که به‎نوبه خود طریق صحیح دستیابی به بهترین دانش‎ها (شناخت باری تعالی) است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/273 ر.ک: همان، ص273]</ref>.


باب ششم درباره [[ابوحیان توحیدی، علی بن محمد|ابوحیان توحیدی]]، [[مسکویه، احمد بن محمد|مسکویه]] و یحیی بن عدی و سهم آنان در انتشار فکر فلسفی در قرن دهم نوشته شده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/292 ر.ک: همان، ص292-320]</ref>.
باب ششم درباره [[ابوحیان توحیدی، علی بن محمد|ابوحیان توحیدی]]، [[مسکویه، احمد بن محمد|مسکویه]] و یحیی بن عدی و سهم آنان در انتشار فکر فلسفی در قرن دهم نوشته شده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/292 ر.ک: همان، ص292-320]</ref>.
خط ۶۱: خط ۶۱:
از مشاهیر مؤلفین این عصر، [[ابوحیان توحیدی، علی بن محمد|ابوحیان توحیدی]] و [[مسکویه، احمد بن محمد|مسکویه]] و یحیی بن عدی هستند.
از مشاهیر مؤلفین این عصر، [[ابوحیان توحیدی، علی بن محمد|ابوحیان توحیدی]] و [[مسکویه، احمد بن محمد|مسکویه]] و یحیی بن عدی هستند.


[[فخری، ماجد|فخری]] در باب هفتم، تعامل میان فلسفه و عقیده را بیان می‌کند. او از کاهش گرایشات عقلی در برخی دوره‎ها در علم کلام صحبت می‌کند، دکترین اشعری را توضیح می‎دهد و رد سیستماتیک افلاطون‎گرایی جدید را مطرح می‌کند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/323 ر.ک: همان، ص323-363]</ref>.
[[فخری، ماجد|فخری]] در باب هفتم، تعامل میان فلسفه و عقیده را بیان می‌کند. او از کاهش گرایشات عقلی در برخی دوره‎ها در علم کلام صحبت می‌کند، دکترین اشعری را توضیح می‌دهد و رد سیستماتیک افلاطون‎گرایی جدید را مطرح می‌کند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/323 ر.ک: همان، ص323-363]</ref>.


او در باب هشتم، از ظهور و توسعه تصوف (عرفان) اسلامی سخن می‌گوید. وی بحث طلیعه‎های ریاضت را با ارتباط میان الله و انسان مطرح می‌کند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/367 ر.ک: همان، ص367-368]</ref> و سپس به سراغ زهد می‎رود. او از زهد حسن بصری سخن می‌گوید. از [[جنید بغدادی، جنید بن محمد|جنید بغدای]] و اینکه وی غایت نهایی تصوف را رسیدن به فنای ذاتی، جهت آمادگی برای رجوع به حالت اصلی بقای ابدی (که با حدوث در زمان از انسان سلب شده) می‎دانست، می‎نویسد<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/373 ر.ک: همان، ص373]</ref> و از ذوالنون مصری و نجوای الهی و ابراهیم ادهم و حب الهی و نگاه بسطامی و حلاج و... به وحدت وجود و... صحبت می‌کند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/365 ر.ک: همان، ص365-397]</ref>.
او در باب هشتم، از ظهور و توسعه تصوف (عرفان) اسلامی سخن می‌گوید. وی بحث طلیعه‎های ریاضت را با ارتباط میان الله و انسان مطرح می‌کند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/367 ر.ک: همان، ص367-368]</ref> و سپس به سراغ زهد می‎رود. او از زهد حسن بصری سخن می‌گوید. از [[جنید بغدادی، جنید بن محمد|جنید بغدای]] و اینکه وی غایت نهایی تصوف را رسیدن به فنای ذاتی، جهت آمادگی برای رجوع به حالت اصلی بقای ابدی (که با حدوث در زمان از انسان سلب شده) می‌دانست، می‎نویسد<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/373 ر.ک: همان، ص373]</ref> و از ذوالنون مصری و نجوای الهی و ابراهیم ادهم و حب الهی و نگاه بسطامی و حلاج و... به وحدت وجود و... صحبت می‌کند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/365 ر.ک: همان، ص365-397]</ref>.


نویسنده، در باب نهم، عصر اندلس و رشد فلسفه در آن و بازگشت به فلسفه مشائی را تبیین می‌کند. شخصیت‎هایی که در این باب مطرح می‎شوند و درباره آرا و عقایدشان توضیحاتی داده می‎شود، ابن طفیل و ابن رشد هستند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/399 ر.ک: همان، ص399-448]</ref>.
نویسنده، در باب نهم، عصر اندلس و رشد فلسفه در آن و بازگشت به فلسفه مشائی را تبیین می‌کند. شخصیت‎هایی که در این باب مطرح می‎شوند و درباره آرا و عقایدشان توضیحاتی داده می‎شود، ابن طفیل و ابن رشد هستند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/399 ر.ک: همان، ص399-448]</ref>.


وی در باب دهم، تطورات فلسفی پس از [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] را مطرح می‌کند. او درباره [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردی]] و حرکت فکری مسلمانان از ابن سینا، به شیخ اشراق را بیان می‌کند. گویا بذر نگاه اشراقی در فلسفه ابن سینا وجود داشته و در اواخر عمرش در پی طرح‎ریزی نظامی فلسفی به‎جز نظام مشایی بوده است، که در آن حق را از طریق تأمل صوفیانه و تجربه ذوقی (که اشراق نامیده می‎شود) بیابد. او در حکایت رمزی «حي بن یقظان»، منزل انوار را با «شرق» رمزگذاری کرده و با «غرب» جایگاه تاریکی‎ها را. [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|بوعلی]] در این اثر، تمام آنچه که آن را در معنای استعاری «نور» می‎نامد، به سمت خدمت به اهداف فلسفی و عرفانی سوق می‎دهد<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/451 ر.ک: همان، ص451]</ref>.
وی در باب دهم، تطورات فلسفی پس از [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] را مطرح می‌کند. او درباره [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردی]] و حرکت فکری مسلمانان از ابن سینا، به شیخ اشراق را بیان می‌کند. گویا بذر نگاه اشراقی در فلسفه ابن سینا وجود داشته و در اواخر عمرش در پی طرح‎ریزی نظامی فلسفی به‎جز نظام مشایی بوده است، که در آن حق را از طریق تأمل صوفیانه و تجربه ذوقی (که اشراق نامیده می‎شود) بیابد. او در حکایت رمزی «حي بن یقظان»، منزل انوار را با «شرق» رمزگذاری کرده و با «غرب» جایگاه تاریکی‎ها را. [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|بوعلی]] در این اثر، تمام آنچه که آن را در معنای استعاری «نور» می‎نامد، به سمت خدمت به اهداف فلسفی و عرفانی سوق می‌دهد<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/451 ر.ک: همان، ص451]</ref>.


باب یازدهم، بیانگر بازگشت از اندیشه فلسفی و عرفانی در اسلام به اندیشه‎های کلامی و سنت است. او این باب را ضمن سه فصل شرح می‎دهد. در فصل اول از ابن حزم و افرادی مانند ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب سخن می‌گوید که مانند غزالی مبارزه با فلسفه را آغاز کردند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/479 ر.ک: همان، ص479-487]</ref>.
باب یازدهم، بیانگر بازگشت از اندیشه فلسفی و عرفانی در اسلام به اندیشه‎های کلامی و سنت است. او این باب را ضمن سه فصل شرح می‌دهد. در فصل اول از ابن حزم و افرادی مانند ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب سخن می‌گوید که مانند غزالی مبارزه با فلسفه را آغاز کردند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/479 ر.ک: همان، ص479-487]</ref>.


در فصل بعدی، از فخر رازی، نجم‎الدین نسفی، ایجی، جرجانی و باجوری صحبت می‌کند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/489 ر.ک: همان، ص489]</ref> و در سومین فصل، به معرفی ابن خلدون می‎پردازد. وی می‎نویسد: می‎توانیم قرن چهاردهم را دوران حنبلیت جدید بخوانیم... اگرچه در دوران ابن تیمیه روند توان فکری در اسلام رو به سستی نهاد، اما برخی از دلایل آن در اینجا و آنجا به راه خود ادامه دادند؛ از جمله آن دلایل، ابن خلدون تونسی در غرب عالم اسلامی و ملاصدرا در شرق آن بود<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/495 ر.ک: همان، ص495]</ref>.
در فصل بعدی، از فخر رازی، نجم‎الدین نسفی، ایجی، جرجانی و باجوری صحبت می‌کند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/489 ر.ک: همان، ص489]</ref> و در سومین فصل، به معرفی ابن خلدون می‎پردازد. وی می‎نویسد: می‎توانیم قرن چهاردهم را دوران حنبلیت جدید بخوانیم... اگرچه در دوران ابن تیمیه روند توان فکری در اسلام رو به سستی نهاد، اما برخی از دلایل آن در اینجا و آنجا به راه خود ادامه دادند؛ از جمله آن دلایل، ابن خلدون تونسی در غرب عالم اسلامی و ملاصدرا در شرق آن بود<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/495 ر.ک: همان، ص495]</ref>.


[[فخری، ماجد|ماجد فخری]]، در آخرین باب کتاب، جریان‎های دوران معاصر را شرح می‎دهد. جمال‎الدین افغانی (اسدآبادی)، محمد عبده، سید احمد خان، امیرعلی و محمد اقبال و... از اشخاصی هستند که او در این باب درباره آنها سخن می‌گوید. [[فخری، ماجد|فخری]]، درباره وضع فلسفی امروز می‎نویسد: هریک از جمال‎الدین اسدآبادی و محمد عبده و امیرعلی و اقبال با روش خودشان در برابر تجدّد غربی ایستادگی کردند و سعی کردند به عناصر باقی‎مانده در اندیشه اسلامی، جان تازه‎ای ببخشند تا در این دوره پیچیده‎ای که جهان تحت سلطه عناصر فکری غربی است بتواند زندگی کند. بااین‎حال همه آنان تحت تأثیر اندیشه‎های غربی بودند، ولی مجموعا در عمق اندیشه تجددطلبانه همه آنان، نوعی سوء ظن به فرهنگ غرب و اعتقاد به برتری نگاه اسلامی به زندگی را می‎توان دریافت<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/543 ر.ک: همان، ص543]</ref>.
[[فخری، ماجد|ماجد فخری]]، در آخرین باب کتاب، جریان‎های دوران معاصر را شرح می‌دهد. جمال‎الدین افغانی (اسدآبادی)، محمد عبده، سید احمد خان، امیرعلی و محمد اقبال و... از اشخاصی هستند که او در این باب درباره آنها سخن می‌گوید. [[فخری، ماجد|فخری]]، درباره وضع فلسفی امروز می‎نویسد: هریک از جمال‎الدین اسدآبادی و محمد عبده و امیرعلی و اقبال با روش خودشان در برابر تجدّد غربی ایستادگی کردند و سعی کردند به عناصر باقی‎مانده در اندیشه اسلامی، جان تازه‎ای ببخشند تا در این دوره پیچیده‎ای که جهان تحت سلطه عناصر فکری غربی است بتواند زندگی کند. بااین‎حال همه آنان تحت تأثیر اندیشه‎های غربی بودند، ولی مجموعا در عمق اندیشه تجددطلبانه همه آنان، نوعی سوء ظن به فرهنگ غرب و اعتقاد به برتری نگاه اسلامی به زندگی را می‎توان دریافت<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/543 ر.ک: همان، ص543]</ref>.


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش