۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'یف' به 'یف') |
جز (جایگزینی متن - 'ها' به 'ها') |
||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
در مقدمه احمد زکی، به موضوع کتاب اشاره شده<ref>ر.ک: مقدمه احمد زکی، ص3م</ref> و در مقدمه محقق، به شرح حال مفصل نویسنده و معرفی موضوع کتاب، پرداخته شده است<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص5م</ref>. | در مقدمه احمد زکی، به موضوع کتاب اشاره شده<ref>ر.ک: مقدمه احمد زکی، ص3م</ref> و در مقدمه محقق، به شرح حال مفصل نویسنده و معرفی موضوع کتاب، پرداخته شده است<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص5م</ref>. | ||
مؤلف پس از ستایش خداوند، بحثی درباره جوامع الکلم کرده و سپس بهمناسبت کلمه «اختصار»، بحث «حذف» را طرح کرده و افزوده است که حذف کلمه باید با دلیل باشد و اگر | مؤلف پس از ستایش خداوند، بحثی درباره جوامع الکلم کرده و سپس بهمناسبت کلمه «اختصار»، بحث «حذف» را طرح کرده و افزوده است که حذف کلمه باید با دلیل باشد و اگر کلمهای را بدون دلیل حذف کنیم، نقض غرض خواهد بود و حذف کلمه را در صورتی روا دانسته که به فهم نزدیک باشد و معتقد است حذف کلمه، چنانچه دور از فهم باشد، درست نیست. وی فایده حذف را «کم کردن کلام و نزدیک کردن معانی آن به افهام» دانسته است<ref>ر.ک: محمد، علوی مقدم، ص432</ref>. | ||
مؤلف برای حذف، انواعی برشمرده و یکی از اقسام آن را، حذف مضاف دانسته با قرینه، همچون آیه 157 سوره اعراف '''... و يحلّ لهم الطيّبات و يحرّم عليهم الخبائث...''' (و برای آنان چیزهای پاکیزه را حلال و چیزهای ناپاک را حرام میگرداند)، که تقدیر آن: «و يحلّ لهم أكل الطيّبات» و یا «تناول الطيّبات» و «يحرّم عليهم أكل الخبائث» و یا «تناول الخبائث» است، همچون مرده و خون و نیز همچون آیه 30 سوره حج '''... و أحلّت لكم الأنعام...''' (و برای شما دامها حلال شده است) که تقدیر آن «و أحلّت لكم أكل الأنعام» است<ref>ر.ک: همان، ص433</ref>. | مؤلف برای حذف، انواعی برشمرده و یکی از اقسام آن را، حذف مضاف دانسته با قرینه، همچون آیه 157 سوره اعراف '''... و يحلّ لهم الطيّبات و يحرّم عليهم الخبائث...''' (و برای آنان چیزهای پاکیزه را حلال و چیزهای ناپاک را حرام میگرداند)، که تقدیر آن: «و يحلّ لهم أكل الطيّبات» و یا «تناول الطيّبات» و «يحرّم عليهم أكل الخبائث» و یا «تناول الخبائث» است، همچون مرده و خون و نیز همچون آیه 30 سوره حج '''... و أحلّت لكم الأنعام...''' (و برای شما دامها حلال شده است) که تقدیر آن «و أحلّت لكم أكل الأنعام» است<ref>ر.ک: همان، ص433</ref>. | ||
وی حذف مفعول را نیز بهتفصیل بحث کرده و مثلا گفته است در آیه 57 سوره قصص: '''... أو لم نمكّن لهم حرما آمنا يجبی إليه ثمرات كلّ شيء رزقا من لدنا و لكنّ أكثرهم لا يعلمون''' (آیا آنان را در حرمی امن جای ندادیم که محصولات هر چیزی که رزقی از جانب ماست بهسوی آن سرازیر میشود؟ ولی بیشترشان نمیدانند)، مفعول فعل «لا يعلمون» حذف شده و تقریر آن چنین است: «لا يعلمون أنّ الأرزاق المجيبة إليهم من عندنا لغفلتهم عنّا» و نیز نویسنده در همین بحث اشاره به حذف بسیاری از مفعولهای افعال آخر آیات کرده که اگر ندانیم مفاعیل اینگونه افعال حذف شده، معنای آیه را بهخوبی درک | وی حذف مفعول را نیز بهتفصیل بحث کرده و مثلا گفته است در آیه 57 سوره قصص: '''... أو لم نمكّن لهم حرما آمنا يجبی إليه ثمرات كلّ شيء رزقا من لدنا و لكنّ أكثرهم لا يعلمون''' (آیا آنان را در حرمی امن جای ندادیم که محصولات هر چیزی که رزقی از جانب ماست بهسوی آن سرازیر میشود؟ ولی بیشترشان نمیدانند)، مفعول فعل «لا يعلمون» حذف شده و تقریر آن چنین است: «لا يعلمون أنّ الأرزاق المجيبة إليهم من عندنا لغفلتهم عنّا» و نیز نویسنده در همین بحث اشاره به حذف بسیاری از مفعولهای افعال آخر آیات کرده که اگر ندانیم مفاعیل اینگونه افعال حذف شده، معنای آیه را بهخوبی درک نکردهایم، مثلا در آیه 17 سوره هود: '''... إنّه الحق من ربّك و لكنّ أكثر الناس لا يؤمنون''' (که آن حق است از جانب پروردگارت، ولی بیشتر مردم باور نمیکنند) که مفعول فعل «لا يؤمنون» حذف شده و تقدیر آن چنین است: «لا يؤمنون بإتيانها»<ref>ر.ک: همان، ص441</ref>. | ||
نویسنده حذف موصوف را نیز از انواع حذف دانسته است، همچون آیه 50 سوره فصلت: '''... و لئن رجعت إلی ربّي إنّ لي عنده للحسنی...''' (اگر هم بهسوی پروردگارم بازگردانیده شوم، قطعا نزد او برایم خوبی خواهد بود) که تقدیر آن: «... إنّ لي عنده للمنزلة الحسنی...» بوده است<ref>ر.ک: همان، ص442</ref>. | نویسنده حذف موصوف را نیز از انواع حذف دانسته است، همچون آیه 50 سوره فصلت: '''... و لئن رجعت إلی ربّي إنّ لي عنده للحسنی...''' (اگر هم بهسوی پروردگارم بازگردانیده شوم، قطعا نزد او برایم خوبی خواهد بود) که تقدیر آن: «... إنّ لي عنده للمنزلة الحسنی...» بوده است<ref>ر.ک: همان، ص442</ref>. | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
به گفته نویسنده، گاه ممکن است خبر حذف شود، همچون آیه 5 سوره مائده: '''... و طعام الذين أوتوا الكتاب حلّ لكم و طعامكم حلّ لهم و المحصنات من المؤمنات...''' (و طعام کسانی که اهل کتابند برای شما حلال و طعام شما برای آنان حلال است و زنان پاکدامن از مسلمانان...) که تقدیر آن «... و المحصنات من المؤمنات حلّ لكم...» میباشد. گاه نیز ممکن است برخی از حروف جاره حذف شود و این حذف بیشتر در دو حرف «أن» و «أنّ» میباشد همچون آیه 44 سوره توبه: '''لا يستأذنك الذين يؤمنون باللّه و اليوم الآخر أن يجاهدوا بأموالهم و أنفسهم...''' (کسانی که به خدا و روز بازپسین ایمان دارند، در جهاد با مال و جانشان از تو اجازه نمیخواهند) که در اصل «...في أن يجاهدوا...» بوده است. گاه ممکن است در یک عبارت، فعلی که عامل است، حذف شده باشد همچون آیه 10 و 11 سوره طلاق: '''... قد أنزل اللّه إليكم ذكرا رسولا يتلوا عليكم آيات اللّه...''' (خدا سوی شما تذکاری فرو فرستاده است، پیامبری که آیات خدا را بر شما تلاوت میکند) که در اصل «قد أنزل اللّه إليكم ذكرا و أرسل رسولا...» بوده است<ref>ر.ک: همان، ص445</ref>. | به گفته نویسنده، گاه ممکن است خبر حذف شود، همچون آیه 5 سوره مائده: '''... و طعام الذين أوتوا الكتاب حلّ لكم و طعامكم حلّ لهم و المحصنات من المؤمنات...''' (و طعام کسانی که اهل کتابند برای شما حلال و طعام شما برای آنان حلال است و زنان پاکدامن از مسلمانان...) که تقدیر آن «... و المحصنات من المؤمنات حلّ لكم...» میباشد. گاه نیز ممکن است برخی از حروف جاره حذف شود و این حذف بیشتر در دو حرف «أن» و «أنّ» میباشد همچون آیه 44 سوره توبه: '''لا يستأذنك الذين يؤمنون باللّه و اليوم الآخر أن يجاهدوا بأموالهم و أنفسهم...''' (کسانی که به خدا و روز بازپسین ایمان دارند، در جهاد با مال و جانشان از تو اجازه نمیخواهند) که در اصل «...في أن يجاهدوا...» بوده است. گاه ممکن است در یک عبارت، فعلی که عامل است، حذف شده باشد همچون آیه 10 و 11 سوره طلاق: '''... قد أنزل اللّه إليكم ذكرا رسولا يتلوا عليكم آيات اللّه...''' (خدا سوی شما تذکاری فرو فرستاده است، پیامبری که آیات خدا را بر شما تلاوت میکند) که در اصل «قد أنزل اللّه إليكم ذكرا و أرسل رسولا...» بوده است<ref>ر.ک: همان، ص445</ref>. | ||
گاه ممکن است، ضمیر عائد به موصول حذف شود، همچون آیه 41 سوره فرقان '''... أ هذا الذي بعث اللّه رسولا''' (آیا این همان کسی است که خدا او را به رسالت فرستاده است) که تقدیر آن چنین است:«...أ هذا الذي بعثه اللّه رسولا»<ref>ر.ک: همان</ref> و نیز گاه ممکن است در یک عبارت | گاه ممکن است، ضمیر عائد به موصول حذف شود، همچون آیه 41 سوره فرقان '''... أ هذا الذي بعث اللّه رسولا''' (آیا این همان کسی است که خدا او را به رسالت فرستاده است) که تقدیر آن چنین است:«...أ هذا الذي بعثه اللّه رسولا»<ref>ر.ک: همان</ref> و نیز گاه ممکن است در یک عبارت جملهای حذف شود، همچون آیه 160 سوره اعراف: '''... أن اضرب بعصاك الحجر فانبجست منه اثنتا عشرة عينا...''' (با عصایت بر آن تخته سنگ بزن، پس از آن دوازده چشمه جوشید) که تقدیر آیه، چنین است: «...أن اضرب بعصاك الحجر فضربه فانبجست...»<ref>ر.ک: همان، ص446</ref>. | ||
مؤلف پس از بحث مستوفی در حذف و اقسام گوناگون آن که گاه از روی قرینه لفظی و زمانی از روی قرینه معنوی و در بعضی اوقات هم دلیل عقلی و شرعی برای تعیین محذوف وجود دارد، به بحث مجاز پرداخته و از اینکه مجاز فرع بر حقیقت است و باید میان معنای حقیقی و مجازی | مؤلف پس از بحث مستوفی در حذف و اقسام گوناگون آن که گاه از روی قرینه لفظی و زمانی از روی قرینه معنوی و در بعضی اوقات هم دلیل عقلی و شرعی برای تعیین محذوف وجود دارد، به بحث مجاز پرداخته و از اینکه مجاز فرع بر حقیقت است و باید میان معنای حقیقی و مجازی قرینهای هم باشد که قرینه نیز گاه قوی است و زمانی ضعیف و بعضی اوقات هم بینبین، سخن رانده و برای هریک مثال آورده است. به اعتقاد وی، مجاز فرع بر حقیقت است؛ زیرا حقیقت، استعمال لفظ است در آنچه که لفظ برای آن چیز وضع شده است و مجاز استعمال لفظ است در آنچه لفظ برای آن وضع نشده؛ یعنی استعمال لفظ در معنای ثانوی، البته با نسبت و علاقهای که میان دو مدلول حقیقی و مجازی وجود دارد و همیشه این نسبت و علاقه میان دو مدلول باید وجود داشته باشد<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
نویسنده از نوعی مجاز بحث کرده که جالب توجه است. وی برخی از موضوعات محقق الوقوع را که در آینده رخ خواهد داد از باب تشبیه در تحقق و وقوع، به فعل ماضی تعبیر کرده است، همچون آیه 48 سوره اعراف: '''و نادی أصحاب الأعراف رجالا يعرفونهم بسيماهم...''' (و اهل اعراف مردانی را که آنان را از سیمایشان میشناسند ندا میدهند) که شیخ طبرسی هم در تفسیر آیه مزبور، گفته است: ««و نادی» أي و سينادي «أصحاب الأعراف رجالا» من أصحاب النار «يعرفونهم بسيماهم» أي بصفاتهم». نویسنده آیه 44 این سوره: '''و نادی أصحاب الجنّة أصحاب النار...''' (و بهشتیان دوزخیان را آواز میدهند) و نیز آیه 50 سوره اعراف: '''و نادی أصحاب النار أصحاب الجنّة أن أفيضوا علينا من الماء...''' (و دوزخیان بهشتیان را آواز میدهند که از آن آب بر ما فرو ریزید) را برای موضوعات محقق الوقوع که در آینده انجام خواهد شد و از آن به فعل ماضی تعبیر شده، مثال آورده و شیخ طبرسی هم در تفسیر خود، ذیل هردو کلمه «نادی» را به «سينادي» تفسیر کرده است<ref>ر.ک: همان، ص447</ref>. | نویسنده از نوعی مجاز بحث کرده که جالب توجه است. وی برخی از موضوعات محقق الوقوع را که در آینده رخ خواهد داد از باب تشبیه در تحقق و وقوع، به فعل ماضی تعبیر کرده است، همچون آیه 48 سوره اعراف: '''و نادی أصحاب الأعراف رجالا يعرفونهم بسيماهم...''' (و اهل اعراف مردانی را که آنان را از سیمایشان میشناسند ندا میدهند) که شیخ طبرسی هم در تفسیر آیه مزبور، گفته است: ««و نادی» أي و سينادي «أصحاب الأعراف رجالا» من أصحاب النار «يعرفونهم بسيماهم» أي بصفاتهم». نویسنده آیه 44 این سوره: '''و نادی أصحاب الجنّة أصحاب النار...''' (و بهشتیان دوزخیان را آواز میدهند) و نیز آیه 50 سوره اعراف: '''و نادی أصحاب النار أصحاب الجنّة أن أفيضوا علينا من الماء...''' (و دوزخیان بهشتیان را آواز میدهند که از آن آب بر ما فرو ریزید) را برای موضوعات محقق الوقوع که در آینده انجام خواهد شد و از آن به فعل ماضی تعبیر شده، مثال آورده و شیخ طبرسی هم در تفسیر خود، ذیل هردو کلمه «نادی» را به «سينادي» تفسیر کرده است<ref>ر.ک: همان، ص447</ref>. | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
وی آخرین فصل کتاب را به وجوه اعجاز قرآن اختصاص داده و معجزه بودن قرآن را از چند جهت دانسته است: | وی آخرین فصل کتاب را به وجوه اعجاز قرآن اختصاص داده و معجزه بودن قرآن را از چند جهت دانسته است: | ||
# اعجاز قرآن در بیان و فصاحت آن است و بیان و فصاحت را هم در ترتیب و نظمی دانسته که عربها | # اعجاز قرآن در بیان و فصاحت آن است و بیان و فصاحت را هم در ترتیب و نظمی دانسته که عربها نتوانستهاند نظیرهگویی به آن بکنند و باآنکه همان الفاظ قرآنی در سخن عربها بهکار رفته، ولی عربها از آوردن همانندی برای آن، عاجز و ناتوان بودند. | ||
# اعجاز قرآن در این است که خواننده قرآن ملول نمیشود و با کثرت تلاوت احساس حلاوت میکند. | # اعجاز قرآن در این است که خواننده قرآن ملول نمیشود و با کثرت تلاوت احساس حلاوت میکند. | ||
# اعجاز قرآن در این است که از سرگذشت پیشینیان، اخباری در اختیار خواننده و شنونده میگذارد و به خواننده میفهماند که قرآن وحی است و از سوی خدا نازل و بر زبان پیامبر امی جاری شده است<ref>ر.ک: همان، ص452</ref>. | # اعجاز قرآن در این است که از سرگذشت پیشینیان، اخباری در اختیار خواننده و شنونده میگذارد و به خواننده میفهماند که قرآن وحی است و از سوی خدا نازل و بر زبان پیامبر امی جاری شده است<ref>ر.ک: همان، ص452</ref>. |
ویرایش