پرش به محتوا

المدينة الفاضلة للفارابي: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۱ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ی‎گ' به 'ی‌گ'
جز (جایگزینی متن - 'می‎پردازد' به 'می‌پردازد')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'ی‎گ' به 'ی‌گ')
خط ۳۰: خط ۳۰:
نویسنده باب اول از کتابش را به زندگی‎نامه [[فارابی، محمد بن محمد|ابونصر فارابی]] اختصاص داده است. ایشان بعد از ذکر نام، کنیه، شهرت، محل تولد، خاندان، اساتید و... به جایگاه او در فلسفه و دیگر علوم اشاره نموده، سپس از آثار ایشان و وفاتش سخن گفته است.
نویسنده باب اول از کتابش را به زندگی‎نامه [[فارابی، محمد بن محمد|ابونصر فارابی]] اختصاص داده است. ایشان بعد از ذکر نام، کنیه، شهرت، محل تولد، خاندان، اساتید و... به جایگاه او در فلسفه و دیگر علوم اشاره نموده، سپس از آثار ایشان و وفاتش سخن گفته است.


علی عبدالواحد وافی درباره جایگاه [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] چنین می‎گوید: شهرت [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] جهانی بوده است؛ به‎گونه‎ای که بعد از [[ارسطو]]، او از بزرگ‎ترین فلاسفه بشمار می‎رود؛ لذا به او [[فارابی، محمد بن محمد|معلم ثانی]] و به [[ارسطو|ارسطو معلم اول]] می‎گویند. در حقیقت او پایه‎گذار فلسفه اسلامی است و هر فیلسوفی که بعد از او در عالم اسلام توانسته است برای خود نام و نشانی بگذارد، به‎خاطر آثار ایشان است. او نه‎تنها در فلسفه، بلکه در سیاست و اجتماع نیز صاحب ایده و نظر است؛ زیرا این مسائل از شؤون علم فلسفه است که توسط سقراط و افلاطون پی‎ریزی شده است و بخشی از فعالیت [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] به این دو اختصاص یافته است و [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] در این موضوع کتابی به نام «[[آراء أهل المدينة الفاضلة و مضاداتها|آراء أهل المدينة الفاضلة]]» تألیف نموده است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص12-11</ref>.
علی عبدالواحد وافی درباره جایگاه [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] چنین می‌گوید: شهرت [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] جهانی بوده است؛ به‎گونه‎ای که بعد از [[ارسطو]]، او از بزرگ‎ترین فلاسفه بشمار می‎رود؛ لذا به او [[فارابی، محمد بن محمد|معلم ثانی]] و به [[ارسطو|ارسطو معلم اول]] می‌گویند. در حقیقت او پایه‎گذار فلسفه اسلامی است و هر فیلسوفی که بعد از او در عالم اسلام توانسته است برای خود نام و نشانی بگذارد، به‎خاطر آثار ایشان است. او نه‎تنها در فلسفه، بلکه در سیاست و اجتماع نیز صاحب ایده و نظر است؛ زیرا این مسائل از شؤون علم فلسفه است که توسط سقراط و افلاطون پی‎ریزی شده است و بخشی از فعالیت [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] به این دو اختصاص یافته است و [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] در این موضوع کتابی به نام «[[آراء أهل المدينة الفاضلة و مضاداتها|آراء أهل المدينة الفاضلة]]» تألیف نموده است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص12-11</ref>.


[[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] در علم موسیقی نیز دارای نبوغ بود. ابن خلکان در این‎باره می‎نویسد: ایشان مخترع یکی از آلات موسیقی به نام «قانون» بود و برخی دیگر گفته‎اند که ایشان مخترع یکی دیگر از آلات موسیقی شبیه به قانون بوده است... برخی گفته‎اند: دراویش مولویه، همواره آهنگ‎های کهن منسوب به وی را حفظ کرده و از آن بهره می‎برند<ref>ر.ک: همان، ص12</ref>.
[[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] در علم موسیقی نیز دارای نبوغ بود. ابن خلکان در این‎باره می‎نویسد: ایشان مخترع یکی از آلات موسیقی به نام «قانون» بود و برخی دیگر گفته‎اند که ایشان مخترع یکی دیگر از آلات موسیقی شبیه به قانون بوده است... برخی گفته‎اند: دراویش مولویه، همواره آهنگ‎های کهن منسوب به وی را حفظ کرده و از آن بهره می‎برند<ref>ر.ک: همان، ص12</ref>.


[[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] در موسیقی به‎گونه‎ای سرآمد بود که حکایتی شبیه افسانه در این‎باره از او نقل شده است. [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلکان]] می‎گوید: [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] در یکی از مجالس سیف‎الدوله حاضر شد که جمع کثیری از نوازندگان و موسیقی‎دانان در آنجا حاضر بودند. سیف‎الدوله از او درباره موسیقی پرسید و او جواب داد؛ سپس او از کیسه خود قطعاتی بیرون آورد و از آن‎ها ترکیبی خاص بساخت و به نواختن شروع نمود؛ ‎طوری که همه حاضران در جلسه را به خنده آورد. سپس ترکیبی دیگر ساخت و آهنگی نواخت که همه را به گریه درآورد. سپس ترکیبی دیگر از قطعات ساخته و به نواختن مشغول شد؛ چنان‎که همگی به خواب رفتند و وی همه را ترک نمود و از مجلس خارج شد<ref>ر.ک: همان، ص13-12</ref>.
[[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] در موسیقی به‎گونه‎ای سرآمد بود که حکایتی شبیه افسانه در این‎باره از او نقل شده است. [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلکان]] می‌گوید: [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] در یکی از مجالس سیف‎الدوله حاضر شد که جمع کثیری از نوازندگان و موسیقی‎دانان در آنجا حاضر بودند. سیف‎الدوله از او درباره موسیقی پرسید و او جواب داد؛ سپس او از کیسه خود قطعاتی بیرون آورد و از آن‎ها ترکیبی خاص بساخت و به نواختن شروع نمود؛ ‎طوری که همه حاضران در جلسه را به خنده آورد. سپس ترکیبی دیگر ساخت و آهنگی نواخت که همه را به گریه درآورد. سپس ترکیبی دیگر از قطعات ساخته و به نواختن مشغول شد؛ چنان‎که همگی به خواب رفتند و وی همه را ترک نمود و از مجلس خارج شد<ref>ر.ک: همان، ص13-12</ref>.


علی عبدالواحد وافی، در باب دوم کتابش، به معرفی کتاب «[[آراء أهل المدينة الفاضلة و مضاداتها|آراء أهل المدينة الفاضلة]]» پرداخته است.
علی عبدالواحد وافی، در باب دوم کتابش، به معرفی کتاب «[[آراء أهل المدينة الفاضلة و مضاداتها|آراء أهل المدينة الفاضلة]]» پرداخته است.
خط ۴۶: خط ۴۶:
علی عبدالواحد وافی، عقول ده‎گانه [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] را در این بخش از کتابش آورده و آن را به‎اختصار شرح داده است.<ref>ر.ک: همان، 25-24</ref>. سپس جایگاه انسان و دیگر موجودات را به نمایش گذاشته است. [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]]، موجودات مادی را در شش طبقه جای داده است. او انسان را در مرحله اعلی و اول، سپس به‎ترتیب حیوانات، نباتات، معادن، اجرام آسمانی و مواد اولیه همچون آب، هوا، خاک و آتش را قرار داده است.<ref>ر.ک: همان، ص26</ref>.
علی عبدالواحد وافی، عقول ده‎گانه [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] را در این بخش از کتابش آورده و آن را به‎اختصار شرح داده است.<ref>ر.ک: همان، 25-24</ref>. سپس جایگاه انسان و دیگر موجودات را به نمایش گذاشته است. [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]]، موجودات مادی را در شش طبقه جای داده است. او انسان را در مرحله اعلی و اول، سپس به‎ترتیب حیوانات، نباتات، معادن، اجرام آسمانی و مواد اولیه همچون آب، هوا، خاک و آتش را قرار داده است.<ref>ر.ک: همان، ص26</ref>.


نویسنده در توضیح بخش دوم از کتاب «[[آراء أهل المدينة الفاضلة و مضاداتها|آراء أهل المدينة الفاضلة]]»، می‎گوید: [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] این بخش را تحت تأثیر نظریات افلاطون نوشته است و بیشتر مطالب آن برگرفته از کتاب اوست. این بخش از کتاب دارای دوازده فقره است.<ref>ر.ک: همان، ص27</ref>.
نویسنده در توضیح بخش دوم از کتاب «[[آراء أهل المدينة الفاضلة و مضاداتها|آراء أهل المدينة الفاضلة]]»، می‌گوید: [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] این بخش را تحت تأثیر نظریات افلاطون نوشته است و بیشتر مطالب آن برگرفته از کتاب اوست. این بخش از کتاب دارای دوازده فقره است.<ref>ر.ک: همان، ص27</ref>.


نویسنده در پایان این بخش از کتاب می‎نویسد: مدینه فاضله‎ای که [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] قواعد آن را پی‎ریزی می‎کند، شهری است که حاکم و رئیس آن انسانی است که منزلت وی چندان از منزلت پیامبران و فرشتگان کمتر نیست و از افرادی قدیس تشکیل شده است... نگاه [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] به مدینه فاضله و حاکم آن، همچون نگاه به امور محال و غیر ممکن نیست، بلکه هر آن چیزی که در این کتاب مطرح نموده است، از قبیل مدینه فاضله، حاکم و رسیدن انسان به جایگاه واقعی خویش، دست‎یافتنی است.<ref>ر.ک: همان، ص33</ref>.
نویسنده در پایان این بخش از کتاب می‎نویسد: مدینه فاضله‎ای که [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] قواعد آن را پی‎ریزی می‎کند، شهری است که حاکم و رئیس آن انسانی است که منزلت وی چندان از منزلت پیامبران و فرشتگان کمتر نیست و از افرادی قدیس تشکیل شده است... نگاه [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] به مدینه فاضله و حاکم آن، همچون نگاه به امور محال و غیر ممکن نیست، بلکه هر آن چیزی که در این کتاب مطرح نموده است، از قبیل مدینه فاضله، حاکم و رسیدن انسان به جایگاه واقعی خویش، دست‎یافتنی است.<ref>ر.ک: همان، ص33</ref>.
خط ۵۹: خط ۵۹:
# اتصال و ارتباط برخی از نفوس با برخی دیگر<ref>ر.ک: همان، ص35</ref>.
# اتصال و ارتباط برخی از نفوس با برخی دیگر<ref>ر.ک: همان، ص35</ref>.


[[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]]، اوصافی فطری و اکتسابی را برای حاکم و رئیس مدینه فاضله مطرح می‎کند<ref>ر.ک: همان، ص76-69</ref>، سپس می‎گوید: اگر شخص این صفات را داشته باشد، او همان حاکم واقعی است. سپس متوجه این مطلب می‎شود که اجتماع همه این شرایط در فرد واحد ناممکن است، لذا می‎گوید: درصورتی‎که شرایط یادشده در یک فرد جمع نباشد، ولی دو نفر باشند که یکی حکیم باشد و دیگری بقیه شرایط را واجد باشد، هر دو رئیس خواهند بود<ref>ر.ک: همان، ص76</ref>.
[[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]]، اوصافی فطری و اکتسابی را برای حاکم و رئیس مدینه فاضله مطرح می‎کند<ref>ر.ک: همان، ص76-69</ref>، سپس می‌گوید: اگر شخص این صفات را داشته باشد، او همان حاکم واقعی است. سپس متوجه این مطلب می‎شود که اجتماع همه این شرایط در فرد واحد ناممکن است، لذا می‌گوید: درصورتی‎که شرایط یادشده در یک فرد جمع نباشد، ولی دو نفر باشند که یکی حکیم باشد و دیگری بقیه شرایط را واجد باشد، هر دو رئیس خواهند بود<ref>ر.ک: همان، ص76</ref>.


از نظر [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] حکمت از مهم‎ترین مسائلی است که مدینه فاضله بر آن استوار است و مهم‎ترین مسئله‎ای است که حاکم و رئیس مدینه فاضله باید آن را دارا باشد و این همان چیزی است که افلاطون مطرح نموده است؛ به‎جز اینکه تفسیر [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] از حکمت با تفسیر افلاطون مقداری متفاوت است.
از نظر [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] حکمت از مهم‎ترین مسائلی است که مدینه فاضله بر آن استوار است و مهم‎ترین مسئله‎ای است که حاکم و رئیس مدینه فاضله باید آن را دارا باشد و این همان چیزی است که افلاطون مطرح نموده است؛ به‎جز اینکه تفسیر [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] از حکمت با تفسیر افلاطون مقداری متفاوت است.
به عقیده [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] هیچ چیزی جای حکمت را پر نمی‎کند و اگر مدینه‎ای از حکمت خالی شد، در معرض هلاکت قرار می‎گیرد و اگر حکمت در او با صفات دیگر پشتیبانی شد، به خیر کثیر دست پیدا کرده است.<ref>ر.ک: همان، ص77</ref>.
به عقیده [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] هیچ چیزی جای حکمت را پر نمی‎کند و اگر مدینه‎ای از حکمت خالی شد، در معرض هلاکت قرار می‌گیرد و اگر حکمت در او با صفات دیگر پشتیبانی شد، به خیر کثیر دست پیدا کرده است.<ref>ر.ک: همان، ص77</ref>.


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش