۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'غالبا' به 'غالباً ') |
جز (جایگزینی متن - 'یش' به 'یش') |
||
خط ۱۱۰: | خط ۱۱۰: | ||
{{ب|''خزان سال جوان را بود بهار بهار''|2=''بهار سال بود پیر را خزان خزان''<ref>ر.ک: همان، ص14</ref>}}{{پایان شعر}}. | {{ب|''خزان سال جوان را بود بهار بهار''|2=''بهار سال بود پیر را خزان خزان''<ref>ر.ک: همان، ص14</ref>}}{{پایان شعر}}. | ||
ازآنجاکه شاعر، حساسترین و رقیقترین مردم روزگاران است، [[وثوقی، کيومرث|وثوقی]] هم که به معنای دقیق کلمه، از این قاعده برکنار نیست، دردهای مردم را | ازآنجاکه شاعر، حساسترین و رقیقترین مردم روزگاران است، [[وثوقی، کيومرث|وثوقی]] هم که به معنای دقیق کلمه، از این قاعده برکنار نیست، دردهای مردم را میشناسد و نیازمندان را درک میکند. رنج دیگران آزارش میدهد و شادی آنان او را به وجد میآورد. آزادی و آزادمنشی و آزادگی را موجب آرامش روح و جان شاعر میداند؛ حتی اگر معشوق باعث سلب آن شود، میگوید: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|''گهی بازیچه دست نگار است ''|2='' گهی پامال دلبر قلب شاعر''}} | {{ب|''گهی بازیچه دست نگار است ''|2='' گهی پامال دلبر قلب شاعر''}} |
ویرایش