۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ها' به 'ها') |
جز (جایگزینی متن - 'میک' به 'میک') |
||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
احساس قدردانی و شکرگزاری از مراتب مواهب و اعزاز مرادش شیخ زاهد گیلانی، از صفات بارز و مشخصه شیخ صفیالدین بوده است. در فصل 22 باب هشتم کتاب که در خصوص «وفای شیخ صفیالدین» نوشته شده، میخوانیم: «چون تربیت و توبه و تلقین از شیخ زاهد قدساللهروحه» گرفته بود، هر کس را که نسبت به او داشتی بهنوعی احترام و اعزاز کردی که شرح نتوان کردن<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39063/2/13 ر.ک: همان، ص14-13]</ref>. | احساس قدردانی و شکرگزاری از مراتب مواهب و اعزاز مرادش شیخ زاهد گیلانی، از صفات بارز و مشخصه شیخ صفیالدین بوده است. در فصل 22 باب هشتم کتاب که در خصوص «وفای شیخ صفیالدین» نوشته شده، میخوانیم: «چون تربیت و توبه و تلقین از شیخ زاهد قدساللهروحه» گرفته بود، هر کس را که نسبت به او داشتی بهنوعی احترام و اعزاز کردی که شرح نتوان کردن<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39063/2/13 ر.ک: همان، ص14-13]</ref>. | ||
ابن بزاز در صفوة الصفا تنها ما را از اوضاع و احوال صوفیان و دراویش مطلع | ابن بزاز در صفوة الصفا تنها ما را از اوضاع و احوال صوفیان و دراویش مطلع نمیکند، بلکه در لابهلای حکایات مختلف کتاب، از حکام، فرمانروایان، بزرگان و طبقات مختلف مردم آگاه مییابیم، حتی با پهلوانان نامدار آن دوره مثل پهلوان حاج ابوبکر، پهلوان حاج صفی، پهلوان حاجی خلیل و پهلوان مترس –که در آن دوره در اردبیل و آذربایجان شهرت و معروفیت قابلتوجهی داشتهاند- آشنا میشویم و درباره حرفه قوالی و قوالان مشهور آن روزگار آگاهیهایی به دست میآوریم<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39063/2/17 ر.ک: همان، ص18-17]</ref>. | ||
از «اخیها» نیز که طبقه اجتماعی خاصی بودهاند در این کتاب ذکری به میان آمده و گاهی اشارتی به وضع زندگانی و پایگاه اجتماعی آنها شده است. در طول کتاب با نام 20 نفر از اخیها مواجه میشویم<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39063/2/18 ر.ک: همان، ص18]</ref>. | از «اخیها» نیز که طبقه اجتماعی خاصی بودهاند در این کتاب ذکری به میان آمده و گاهی اشارتی به وضع زندگانی و پایگاه اجتماعی آنها شده است. در طول کتاب با نام 20 نفر از اخیها مواجه میشویم<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39063/2/18 ر.ک: همان، ص18]</ref>. | ||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
در این کتاب شیخ صفیالدین، آنچنانکه بوده است، یعنی عارفی متشرع و معتدل، انسانی بزرگمنش و مهربان و اجتماعی و صاحب نفوذ در اقشار و طبقات گوناگون جامعه از شاه تا گدا و از تاجر تا پیشهور و از شهری تا روستایی، معرفی میشود. کسانی که با شیخ بیعت کردهاند «توبهکار» نامیده میشدند. شیخ آنان را به پیروی شریعت و رعایت اخلاق حسنه و نیکوکاری و مردمداری و اخلاص فرامیخواند، بلکه وامیدارد<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/4377/54 ر.ک: ذکاوتی قراگزلو، علیرضا، ص54]</ref>. | در این کتاب شیخ صفیالدین، آنچنانکه بوده است، یعنی عارفی متشرع و معتدل، انسانی بزرگمنش و مهربان و اجتماعی و صاحب نفوذ در اقشار و طبقات گوناگون جامعه از شاه تا گدا و از تاجر تا پیشهور و از شهری تا روستایی، معرفی میشود. کسانی که با شیخ بیعت کردهاند «توبهکار» نامیده میشدند. شیخ آنان را به پیروی شریعت و رعایت اخلاق حسنه و نیکوکاری و مردمداری و اخلاص فرامیخواند، بلکه وامیدارد<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/4377/54 ر.ک: ذکاوتی قراگزلو، علیرضا، ص54]</ref>. | ||
همین موقعیت و شهرت و محبوبیت عظیم و بینظیر که برای شیخ صفی حاصل شد و در دوره جانشینانش حفظ گردید و توسعه یافت، با توجه به شرایط سیاسی و اجتماعی خاص قرن هشتم و نهم منجر به برپایی دولت صفوی، بر سه پایه تشیع و تصوف و ملیت گردید. در همین کتاب نفوذ شگفتانگیز خلقی شیخ صفیالدین در زندگی و مرگ نمودار است و اگر ما خود نظایر این صحنه را در عصر خود ندیده بودیم، نمیتوانستیم صحت آن را باور کنیم: «کوه و صحرا از فوج در فوج، موج میزد و مردم را از غایت ازدحام مجال زیارت نمیبود؛ امیرعلی خوانچی با صد مرد زورمند ایستاده بودند که مردم را از غلبه منع | همین موقعیت و شهرت و محبوبیت عظیم و بینظیر که برای شیخ صفی حاصل شد و در دوره جانشینانش حفظ گردید و توسعه یافت، با توجه به شرایط سیاسی و اجتماعی خاص قرن هشتم و نهم منجر به برپایی دولت صفوی، بر سه پایه تشیع و تصوف و ملیت گردید. در همین کتاب نفوذ شگفتانگیز خلقی شیخ صفیالدین در زندگی و مرگ نمودار است و اگر ما خود نظایر این صحنه را در عصر خود ندیده بودیم، نمیتوانستیم صحت آن را باور کنیم: «کوه و صحرا از فوج در فوج، موج میزد و مردم را از غایت ازدحام مجال زیارت نمیبود؛ امیرعلی خوانچی با صد مرد زورمند ایستاده بودند که مردم را از غلبه منع میکردند به ضرب چوب. چون طالبان دردمند منع امیرعلی دیدند روی به وی آوردند و از بیم گریخت...و عزم آن خانه کردند که شیخ در آنجا بود. درش برکندند و به غلبه در آنجا رفتند. شیخ چون نظر فرمود که مردم بیخود و عقل از سر رفته درآمدند، بر پای خاست و ایشان را از آمدن منع فرمود و... و از آن خانه چون آفتاب بر بام برآمد و پرتو مبارک بر آن خلایق انداخت و مردم گرد بر گرد تا به دامن کوه صحرا در صحرا هریک به امیدی ایستاده...»<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/4377/54 ر.ک: همان]</ref>. | ||
در اینجا قابلذکر است که صفیالدین با اینکه با مقولات ابن عربی و اهل وحدت آشنا بوده، تعبیرات نزدیکتر به شرع از گفتههای آنان بیان کرده است؛ مثلاً شعر عراقی را که گوید: | در اینجا قابلذکر است که صفیالدین با اینکه با مقولات ابن عربی و اهل وحدت آشنا بوده، تعبیرات نزدیکتر به شرع از گفتههای آنان بیان کرده است؛ مثلاً شعر عراقی را که گوید: | ||
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
و مأخوذ از کلمات محییالدین است، چنین معنی | و مأخوذ از کلمات محییالدین است، چنین معنی میکند: «این را حمل بر ظاهر نتوان کرد که در وجود خارج عین جمله اشیا شود، بلکه محمول بر آن است که چون اندرون صافی گردد، مجموع اشیا در نظر او بر مثال آینه نماید و چون صفت حقتعالی ظهور یابد و متجلی گردد در نظر طالب، درمجموع مصنوعات آن متجلی ظاهر نماید، چنانکه ابوعثمان حیری گفته است: ما نظرت فی شئ الاّ و قد رأیت الله فیه». ملاحظه میکنید که وحدت وجود شعر عراقی را به وحدت شهود برگردانیده است<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/4377/56 ر.ک: همان، ص56]</ref>. | ||
دیگر از فواید این کتاب نکاتی است که در تفسیر بعضی آیات قرآنی به زبان آورده است و نیز پاسخ بعضی سؤالات عرفانی. باید اضافه کنیم که راوی این کلمات و بیانات، پسرش شیخ صدرالدین است و احتمال تصرف و تغییر میرود، اما درمجموع مشرب اعتدالی صفیالدین قابلانکار نیست؛ مثلاً میگوید: ما را کشف و کرامات و قدم و همت است. کشف آن است که به عیوب خود و هنر خود بینا گردد...؛ کرامات آن است که قطع علایق از درون خود بکند و دل خود مجرد گرداند؛ قدم آن است که...سفری کند بیرون از خود و به مقصد رسد؛ همت آن است که سر به دو کون و مادون حق فرونیارد. | دیگر از فواید این کتاب نکاتی است که در تفسیر بعضی آیات قرآنی به زبان آورده است و نیز پاسخ بعضی سؤالات عرفانی. باید اضافه کنیم که راوی این کلمات و بیانات، پسرش شیخ صدرالدین است و احتمال تصرف و تغییر میرود، اما درمجموع مشرب اعتدالی صفیالدین قابلانکار نیست؛ مثلاً میگوید: ما را کشف و کرامات و قدم و همت است. کشف آن است که به عیوب خود و هنر خود بینا گردد...؛ کرامات آن است که قطع علایق از درون خود بکند و دل خود مجرد گرداند؛ قدم آن است که...سفری کند بیرون از خود و به مقصد رسد؛ همت آن است که سر به دو کون و مادون حق فرونیارد. |
ویرایش