۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'میک' به 'میک') |
|||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
نویسنده، فضای اجتماعی عصر [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] را چنین ترسیم نموده است: در آن روزگار، گروههای دینی در جزر و مدهای اجتماعی، تابع گروههای سیاسی بودند؛ مثلاًاهل سنت در اثنای درخشش ستاره دولت ترکان، از آزادی و آرامش بهرهور بودند؛ برعکس شیعیان که آنان در سایه حکومت آلبویه تا حدودی به آرامش رسیدند. طبعا نزاع شدیدی بین دو گروه درگرفت و سرزمین مسلمانان را از خون رنگین ساخت. نزاع به گروههای اهل سنت با یکدیگر نیز سرایت کرد و این، زمانی بود که حنبلیها مانع دفن پیکر [[طبری، محمد بن جریر|محمد بن جریر طبری]] (متوفی 310ق) شدند؛ چراکه وی اسم [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] را در ضمن اسامی فقها در کتابش (درباره اختلاف فقها) نیاورده بود<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/8 ر.ک: همان، ص9-8]</ref>. | نویسنده، فضای اجتماعی عصر [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] را چنین ترسیم نموده است: در آن روزگار، گروههای دینی در جزر و مدهای اجتماعی، تابع گروههای سیاسی بودند؛ مثلاًاهل سنت در اثنای درخشش ستاره دولت ترکان، از آزادی و آرامش بهرهور بودند؛ برعکس شیعیان که آنان در سایه حکومت آلبویه تا حدودی به آرامش رسیدند. طبعا نزاع شدیدی بین دو گروه درگرفت و سرزمین مسلمانان را از خون رنگین ساخت. نزاع به گروههای اهل سنت با یکدیگر نیز سرایت کرد و این، زمانی بود که حنبلیها مانع دفن پیکر [[طبری، محمد بن جریر|محمد بن جریر طبری]] (متوفی 310ق) شدند؛ چراکه وی اسم [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] را در ضمن اسامی فقها در کتابش (درباره اختلاف فقها) نیاورده بود<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/8 ر.ک: همان، ص9-8]</ref>. | ||
وی مینویسد: خلفای عباسی، نظام مجالس خویش را از ایرانیان اقتباس کرده بودند. آنها مجالس غنا و آوازخوانی را نشر میدادند و با شاعران، مغنیان، ادیبان و اهل موسیقی و فکاهی رابطه خوبی داشتند و این گرچه دال بر فرورفتن آنها در لذات دنیایی و بیتوجهی نسبت به شؤون دولت است، از جهت دیگر بر زندگی راحتی که مردم فراهم میآوردند و رشد صنعت و تجارت و کشاورزی | وی مینویسد: خلفای عباسی، نظام مجالس خویش را از ایرانیان اقتباس کرده بودند. آنها مجالس غنا و آوازخوانی را نشر میدادند و با شاعران، مغنیان، ادیبان و اهل موسیقی و فکاهی رابطه خوبی داشتند و این گرچه دال بر فرورفتن آنها در لذات دنیایی و بیتوجهی نسبت به شؤون دولت است، از جهت دیگر بر زندگی راحتی که مردم فراهم میآوردند و رشد صنعت و تجارت و کشاورزی میکند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/9 ر.ک: همان، ص9]</ref>. | ||
نویسنده از حکومت اسماعیلیان و فاطمیان در زمان خلفای عباسی سخن به میان میآورد، سپس از مکتب فکری معتزله میگوید. این مکتب فکری در زمان مأمون، معتصم و واثق رونق پیدا کرد. | نویسنده از حکومت اسماعیلیان و فاطمیان در زمان خلفای عباسی سخن به میان میآورد، سپس از مکتب فکری معتزله میگوید. این مکتب فکری در زمان مأمون، معتصم و واثق رونق پیدا کرد. | ||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
سپس از رونق فلسفه یونانی و تأثیر آن در تعالیم معتزله و مناقشاتی که در پی آن بین علمای مسلمان درگرفت، مینویسد. در همین زمان بود که بعضی از غلات صوفی، مثل [[حلاج، حسین بن منصور|حلاج]] (متوفی 309ق) پیدا شدند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/10 ر.ک: همان، ص10-14]</ref>. | سپس از رونق فلسفه یونانی و تأثیر آن در تعالیم معتزله و مناقشاتی که در پی آن بین علمای مسلمان درگرفت، مینویسد. در همین زمان بود که بعضی از غلات صوفی، مثل [[حلاج، حسین بن منصور|حلاج]] (متوفی 309ق) پیدا شدند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/10 ر.ک: همان، ص10-14]</ref>. | ||
فصل دوم به معرفی فارابی اختصاص یافته است. نسب، زمان و مکان تولد و وفاتش از مباحث قسمت اول این فصل است. نویسنده در قسمت دوم این فصل به اشعار [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] اشاره | فصل دوم به معرفی فارابی اختصاص یافته است. نسب، زمان و مکان تولد و وفاتش از مباحث قسمت اول این فصل است. نویسنده در قسمت دوم این فصل به اشعار [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] اشاره میکند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/14 ر.ک: همان، ص18-14]</ref>. | ||
نویسنده در فصل سوم، به ابعاد علمی [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] پرداخته است. او در ابتدا آثار مشهور [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] را برمیشمرد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/22 ر.ک: همان، ص22]</ref>، سپس سبک نوشتاری او را معرفی | نویسنده در فصل سوم، به ابعاد علمی [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] پرداخته است. او در ابتدا آثار مشهور [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] را برمیشمرد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/22 ر.ک: همان، ص22]</ref>، سپس سبک نوشتاری او را معرفی میکند و چنین میگوید: اسلوب [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]]، دقیق و متمرکز است. در آن تکرار و الفاظ مترادف وجود ندارد. او مراقب الفاظ و عبارات بوده و معانی وسیع را در جملات مختصر قرار داده است. معلم ثانی شیفته متقابلات بود؛ هر زمان ایدهای به نظرش میرسید، حتما مقابل آن را ذکر مینمود؛ نشانه این مطلب، کتابی است از او به نام «رسالة في جواب مسائل سئل عنها»<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/23 ر.ک: همان، ص23]</ref>. | ||
علوم نزد [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] هشت صنف است. وی در نظم آنها ترتیبی معین را رعایت کرده که آنها را در کتب «[[التنبيه علی سبيل السعادة]]»، «تحصيل السعادة»، «السياسات المدنية» و «[[آراء أهل المدينة الفاضلة و مضاداتها|آراء أهل المدينة الفاضلة]]» آورده است. [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] معتقد است که هدف و غایت هر انسانی رسیدن به سعادت است و زمانی که به این هدف رسید برای رسیدن به غایت و هدف دیگری سعی | علوم نزد [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] هشت صنف است. وی در نظم آنها ترتیبی معین را رعایت کرده که آنها را در کتب «[[التنبيه علی سبيل السعادة]]»، «تحصيل السعادة»، «السياسات المدنية» و «[[آراء أهل المدينة الفاضلة و مضاداتها|آراء أهل المدينة الفاضلة]]» آورده است. [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] معتقد است که هدف و غایت هر انسانی رسیدن به سعادت است و زمانی که به این هدف رسید برای رسیدن به غایت و هدف دیگری سعی نمیکند. این سعادت، فطری نیست، بلکه اکتسابی است و متوقف بر تمییز نیکو است. نویسنده در ادامه اصناف علوم و معارف را برمیشمرد و جایگاه علم فلسفه را بیان میکند و میگوید بهوسیله فلسفه انسان به سعادت میرسد زیرا این فلسفه است که مقصود از آن تحصیل جمیل است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/24 ر.ک: همان، ص25-24]</ref>. | ||
نویسنده در ادامه به علوم هشتگانهای که [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] آنها را تصنیف کرده است اشاره | نویسنده در ادامه به علوم هشتگانهای که [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] آنها را تصنیف کرده است اشاره میکند. آن علوم عبارتند از: «علم اللسان»، «علم المنطق»، «علم التعاليم»، «علم الطبیعی»، «علم الإلهي»، «علم المدني»، «علم الفقه» و «علم الكلام»<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/26 ر.ک: همان، ص28-26]</ref>. | ||
سعید زاید میگوید: [[فارابی، محمد بن محمد|معلم ثانی]] فلسفه را از دیگران فراگرفت؛ لکن او فلسفهای را که یاد گرفته بود در چارچوبی متناسب با وضع محیطی خود قرار داد. او هرچند فلسفه را از [[ارسطو]]، افلاطون و افلوطین گرفته بود، لکن به آن صبغه و رنگ و لعاب اسلامی داد. فلسفه فارابی دارای ویژگیهایی است، از جمله اینکه دارای معالمی روشن و اهدافی محدود است. برخی از اجزای آن با بعضی دیگر ارتباط عمیق دارد و سازگاری در آنها به چشم میخورد. [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] در منطق و طبیعیات، [[ارسطو]]<nowiki/>یی و در اخلاق افلاطونی و در فلسفه مابعدالطبیعه افلوطینی است؛ اما قبل از هر چیزی او فیلسوفی است که به وحدت فلسفه ایمان دارد و مدافع آن در هر زمان است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/28 ر.ک: همان، ص28]</ref>. | سعید زاید میگوید: [[فارابی، محمد بن محمد|معلم ثانی]] فلسفه را از دیگران فراگرفت؛ لکن او فلسفهای را که یاد گرفته بود در چارچوبی متناسب با وضع محیطی خود قرار داد. او هرچند فلسفه را از [[ارسطو]]، افلاطون و افلوطین گرفته بود، لکن به آن صبغه و رنگ و لعاب اسلامی داد. فلسفه فارابی دارای ویژگیهایی است، از جمله اینکه دارای معالمی روشن و اهدافی محدود است. برخی از اجزای آن با بعضی دیگر ارتباط عمیق دارد و سازگاری در آنها به چشم میخورد. [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] در منطق و طبیعیات، [[ارسطو]]<nowiki/>یی و در اخلاق افلاطونی و در فلسفه مابعدالطبیعه افلوطینی است؛ اما قبل از هر چیزی او فیلسوفی است که به وحدت فلسفه ایمان دارد و مدافع آن در هر زمان است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/28 ر.ک: همان، ص28]</ref>. | ||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
# عقل فعال. | # عقل فعال. | ||
نویسنده نظرات [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] را در مورد هرکدام از عقول چهارگانه با استفاده از آثارش بیان | نویسنده نظرات [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] را در مورد هرکدام از عقول چهارگانه با استفاده از آثارش بیان میکند. | ||
[[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] میگوید: عقل فعال، نوعی از عقل مستفاد است. صورتهای موجودات در آن پیوسته بوده و هیچوقت از بین نمیرود، ولی ترتیب آن صور، عکس ترتیب موجود در عقل بالفعل است و آن بدین صورت است که اخس در عقل بالفعل مقدم میشود بر اشرف آن صور..<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/91 ر.ک: همان، ص92-91]</ref>. | [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] میگوید: عقل فعال، نوعی از عقل مستفاد است. صورتهای موجودات در آن پیوسته بوده و هیچوقت از بین نمیرود، ولی ترتیب آن صور، عکس ترتیب موجود در عقل بالفعل است و آن بدین صورت است که اخس در عقل بالفعل مقدم میشود بر اشرف آن صور..<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/91 ر.ک: همان، ص92-91]</ref>. |
ویرایش