۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'ها' به 'ها') |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
# تأویل آیه 59 از سوره شریفه نساء: '''يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ''' (اى کسانى که ایمان آوردهاید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیاى امر خود را [نیز] اطاعت کنید) و ذکر اینکه مراد از «اولي الأمر» در این آیه، فقها هستند. این تأویل، به ابن عباس، جابر، مجاهد و عطا، استناد داده شده است<ref>ر.ک: متن کتاب، همان، ص126-131</ref>. | # تأویل آیه 59 از سوره شریفه نساء: '''يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ''' (اى کسانى که ایمان آوردهاید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیاى امر خود را [نیز] اطاعت کنید) و ذکر اینکه مراد از «اولي الأمر» در این آیه، فقها هستند. این تأویل، به ابن عباس، جابر، مجاهد و عطا، استناد داده شده است<ref>ر.ک: متن کتاب، همان، ص126-131</ref>. | ||
# تأویل آیه 269 سوره شریفه بقره: '''وَ مَنْ يؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِي خَيراً كَثِيراً''' (و به هرکس حکمت داده شود، بهیقین، خیرى فراوان داده شده است) و اشاره به اینکه مراد از حکمت در این آیه شریفه، فقه و علم میباشد. این تأویل، به مجاهد و ضحاک استناد داده شده است<ref>ر.ک: همان، ص132</ref>. | # تأویل آیه 269 سوره شریفه بقره: '''وَ مَنْ يؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِي خَيراً كَثِيراً''' (و به هرکس حکمت داده شود، بهیقین، خیرى فراوان داده شده است) و اشاره به اینکه مراد از حکمت در این آیه شریفه، فقه و علم میباشد. این تأویل، به مجاهد و ضحاک استناد داده شده است<ref>ر.ک: همان، ص132</ref>. | ||
# روایاتی که بر این امر دلالت دارند که خداوند در روز قیامت، هرکسی را بر اساس همان | # روایاتی که بر این امر دلالت دارند که خداوند در روز قیامت، هرکسی را بر اساس همان مرتبهای که در آن مرده، مبعوث میکند<ref>ر.ک: همان، ص135</ref>. | ||
# روایاتی که دلالت بر عدم خلو زمان از فقیه یا متفقه دارند<ref>ر.ک: همان، ص137</ref>. | # روایاتی که دلالت بر عدم خلو زمان از فقیه یا متفقه دارند<ref>ر.ک: همان، ص137</ref>. | ||
# روایاتی که دلالت بر رفعت بخشیدن فقه به بندگان دارند<ref>ر.ک: همان، ص139</ref>. | # روایاتی که دلالت بر رفعت بخشیدن فقه به بندگان دارند<ref>ر.ک: همان، ص139</ref>. | ||
# روایات و احادیثی که دلالت بر جلالت شأن فقه و فقها دارند<ref>ر.ک: همان، ص142</ref>. | # روایات و احادیثی که دلالت بر جلالت شأن فقه و فقها دارند<ref>ر.ک: همان، ص142</ref>. | ||
قسم دوم: این قسم، به مباحث مربوط به اصول فقه، تعلق گرفته است. نویسنده مطالب این قسم را در دو باب بیان معنای فقه و بیان معنای اصول فقه، دنبال کرده و به این نکته اشاره کرده است که اصول فقه، ادله | قسم دوم: این قسم، به مباحث مربوط به اصول فقه، تعلق گرفته است. نویسنده مطالب این قسم را در دو باب بیان معنای فقه و بیان معنای اصول فقه، دنبال کرده و به این نکته اشاره کرده است که اصول فقه، ادله سهگانهای است که فقه بر آن مبتنی شده است که عبارتند از: قرآن، سنت و اجماع. سپس بهترتیب به بررسی این ادله پرداخته است<ref>ر.ک: مقدمه محقق، همان، ص51</ref>. | ||
پیرامون قرآن کریم، ابتدا به ذکر آیاتی پرداخته شده است که بر این امر دلالت دارند که خداوند، کتاب خویش را بهعنوان تبیان و هدایت برای مردم فرستاده و سپس روایاتی آورده شده است که رستگاری و نجات را در اتباع از کتاب خدا معرفی کرده و جستن علم از ورای آن را، ضلالت و گمراهی | پیرامون قرآن کریم، ابتدا به ذکر آیاتی پرداخته شده است که بر این امر دلالت دارند که خداوند، کتاب خویش را بهعنوان تبیان و هدایت برای مردم فرستاده و سپس روایاتی آورده شده است که رستگاری و نجات را در اتباع از کتاب خدا معرفی کرده و جستن علم از ورای آن را، ضلالت و گمراهی دانستهاند<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
در ادامه، به ذکر شش مبحث اصولی پرداخته شده است که عبارتند از: محکم و متشابه؛ امر و نهی؛ عموم و خصوص؛ مبین و مجمل؛ ناسخ و منسوخ و حقیقت و مجاز. نویسنده پیرامون مبحث مجاز، به وجود آن در لغت، سنت و قرآن کریم تأکید کرده و قائل است که پیامبر(ص)، از مجاز در گفتار خویش استفاده فرموده، ولی برخی از مردم وجود آن را در لغت انکار | در ادامه، به ذکر شش مبحث اصولی پرداخته شده است که عبارتند از: محکم و متشابه؛ امر و نهی؛ عموم و خصوص؛ مبین و مجمل؛ ناسخ و منسوخ و حقیقت و مجاز. نویسنده پیرامون مبحث مجاز، به وجود آن در لغت، سنت و قرآن کریم تأکید کرده و قائل است که پیامبر(ص)، از مجاز در گفتار خویش استفاده فرموده، ولی برخی از مردم وجود آن را در لغت انکار کردهاند. از ابوبکر محمد بن داود بن علی اصفهانی نیز حکایت شده است که وجود مجاز در قرآن، انکار شده است<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
پیرامون اصل دوم (سنت)، ابتدا از لحاظ عرفی و لغوی، به تبیین معنای سنت و حجیت آن برای تمامی امت پرداخته شده و سپس ضمن نوزده بحث، مطالب این اصل، پی گرفته شده است<ref>ر.ک: همان، ص51-52</ref>. | پیرامون اصل دوم (سنت)، ابتدا از لحاظ عرفی و لغوی، به تبیین معنای سنت و حجیت آن برای تمامی امت پرداخته شده و سپس ضمن نوزده بحث، مطالب این اصل، پی گرفته شده است<ref>ر.ک: همان، ص51-52</ref>. |
ویرایش