۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'میپ' به 'میپ') |
جز (جایگزینی متن - 'میک' به 'میک') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
ناشر یک مقدمه بر کتاب نوشته که در آن به معرفی [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه طوسی]] میپردازد<ref>ر.ک: مقدمه ناشر، ص5-8</ref>. همان طور که نویسنده در ابتدای کتاب (پس از حمد و صلوات) گفته، منظورش از نوشتن این اثر، ارائه اصول و مسائل منطق بهترتیب و بر سبیل ایجاز و تهذیب است؛ قصد وی این است که صرفا اصول منطقی را بیان کند. او این اصول را در نُه فصل ارائه | ناشر یک مقدمه بر کتاب نوشته که در آن به معرفی [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه طوسی]] میپردازد<ref>ر.ک: مقدمه ناشر، ص5-8</ref>. همان طور که نویسنده در ابتدای کتاب (پس از حمد و صلوات) گفته، منظورش از نوشتن این اثر، ارائه اصول و مسائل منطق بهترتیب و بر سبیل ایجاز و تهذیب است؛ قصد وی این است که صرفا اصول منطقی را بیان کند. او این اصول را در نُه فصل ارائه میکند<ref>ر.ک: متن کتاب، ص9</ref>. | ||
وی در فصل اول به مدخل علم منطق میپردازد؛ تواطی و تشکیک و اشتراک، ترادف و تباین، مفرد و مرکب، اسم و فعل و حرف، جزئی و کلی، حمل هوهو و ذوهو، حمل ذاتی و عرضی، اقسام عرضی، جنس و نوع و فصل و عرضیات و... از جمله مباحثی است که در این فصل مطرح میشود. نویسنده درباره حمل ذاتی و عرضی مینویسد: هر چیزی که به مواطات و بالطبع، محمول شود، یا ذاتی برای موضوعش است یا عرضی برای آن؛ ذاتی آن چیزی است که قوام ذات به آن است و از ذات خارج نیست مانند حیوان یا ناطق برای انسان یا انسان برای زید... عرضی چیزی است که بعد از تقوم شیء با ذاتیاتش، بر آن عارض میشود که یا لازم بیّن است؛ مثل زاویه داشتن برای مثلث، یا غیر بیّن است که توسط غیرش به شیء ملحق میشود؛ مانند: تساوی زوایای مثلث با دو زاویه قائمه و یا مفارق است که آن هم یا بطیء است مانند جوانی برای زید و یا سریع است مانند قائم برای او<ref>ر.ک: همان، ص11</ref>. | وی در فصل اول به مدخل علم منطق میپردازد؛ تواطی و تشکیک و اشتراک، ترادف و تباین، مفرد و مرکب، اسم و فعل و حرف، جزئی و کلی، حمل هوهو و ذوهو، حمل ذاتی و عرضی، اقسام عرضی، جنس و نوع و فصل و عرضیات و... از جمله مباحثی است که در این فصل مطرح میشود. نویسنده درباره حمل ذاتی و عرضی مینویسد: هر چیزی که به مواطات و بالطبع، محمول شود، یا ذاتی برای موضوعش است یا عرضی برای آن؛ ذاتی آن چیزی است که قوام ذات به آن است و از ذات خارج نیست مانند حیوان یا ناطق برای انسان یا انسان برای زید... عرضی چیزی است که بعد از تقوم شیء با ذاتیاتش، بر آن عارض میشود که یا لازم بیّن است؛ مثل زاویه داشتن برای مثلث، یا غیر بیّن است که توسط غیرش به شیء ملحق میشود؛ مانند: تساوی زوایای مثلث با دو زاویه قائمه و یا مفارق است که آن هم یا بطیء است مانند جوانی برای زید و یا سریع است مانند قائم برای او<ref>ر.ک: همان، ص11</ref>. | ||
فصل دوم به بیان مقولات میپردازد. [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه]] در این فصل جوهر و عرض و اقسام اعراض را از کم و کیف و اضافه و وضع و این و ملک و ان یفعل و ان ینفعل، بیان | فصل دوم به بیان مقولات میپردازد. [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه]] در این فصل جوهر و عرض و اقسام اعراض را از کم و کیف و اضافه و وضع و این و ملک و ان یفعل و ان ینفعل، بیان میکند و سپس اقسام هرکدام از اینها و مقولات عشر را هم شرح میدهد. جوهر، آن چیزی است که وجود لا فی موضوع دارد. موضوع، محلی است که به قید متقوم بودن موجود میشود، نه محلی که ظرف واقع میشود و چیزی در آن حلول میکند. آنچه در موضوع حلول میکند عرض است؛ چنانکه ماده محلی است که قوامش به آن چیزی است که در آن حلول میکند و آنچه که در ماده حلول میکند، صورت است.<ref>ر.ک: همان، ص13</ref>. | ||
فصل سوم کتاب درباره قضایا و احوال آن صحبت | فصل سوم کتاب درباره قضایا و احوال آن صحبت میکند. دلالت و انواع آن، اجزای قضیه، انواع قضیه اعم از حملیه و شرطیه و اقسام هرکدام، سور در قضایا و ماده قضیه، عکس و تقسیمات آن و... از موضوعات این فصل هستند<ref>ر.ک: همان، ص13-29</ref>. | ||
نویسنده در بیان قضایا مینویسد: هر قضیهای از دو جزء تشکیل شده: محکومعلیه و محکومبه. قضیه حملیه از دو جزء (درصورتیکه به ربط تصریح نشود، مانند: زيد كاتب) یا سه جزء (درصورتیکه به ربط تصریح شود، مانند: زيد هو كاتب) تشکیل شده است. البته در فارسی همیشه با حرفِ «است»، به ربط میان موضوع و محمول اشاره میشود... حملیه، یا موجبه است (مانند الإنسان كاتب) یا سالبه (مانند الإنسان ليس بكاتب) و قضیه شرطیه از دو حملیه تشکیل میشود که جزء اول آن مقدم و جزء دوم تالی نام دارد. قضایای شرطیه، یا متصله هستند که خودش بر دو قسم موجبه و سالبه تقسیم میشود و یا منفصله که آن نیز دو قسم موجبه و سالبه دارد؛ مثالهای این چهار نوع بهترتیب چنین میشود: | نویسنده در بیان قضایا مینویسد: هر قضیهای از دو جزء تشکیل شده: محکومعلیه و محکومبه. قضیه حملیه از دو جزء (درصورتیکه به ربط تصریح نشود، مانند: زيد كاتب) یا سه جزء (درصورتیکه به ربط تصریح شود، مانند: زيد هو كاتب) تشکیل شده است. البته در فارسی همیشه با حرفِ «است»، به ربط میان موضوع و محمول اشاره میشود... حملیه، یا موجبه است (مانند الإنسان كاتب) یا سالبه (مانند الإنسان ليس بكاتب) و قضیه شرطیه از دو حملیه تشکیل میشود که جزء اول آن مقدم و جزء دوم تالی نام دارد. قضایای شرطیه، یا متصله هستند که خودش بر دو قسم موجبه و سالبه تقسیم میشود و یا منفصله که آن نیز دو قسم موجبه و سالبه دارد؛ مثالهای این چهار نوع بهترتیب چنین میشود: | ||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
د)- اینگونه نیست که عدد یا زوج باشد یا به دو قسم متساوی تقسیم شود<ref>ر.ک: همان، ص17</ref>. | د)- اینگونه نیست که عدد یا زوج باشد یا به دو قسم متساوی تقسیم شود<ref>ر.ک: همان، ص17</ref>. | ||
فصل چهارم کتاب درباره قیاس است. اقسام قیاس (بسیط و مرکب با اقسام هرکدام)، شکلهای آن (چهار شکل)، شرایط هر شکل، تبعیت نتیجه از اخس مقدمات در قیاس، قیاس بیّن الانتاج و غیر بیّن الانتاج، اقسام قیاس شرطی از اتصالی و استثنائی، لزومی و اتفاقی و... قیاس خلف، استقراء و تمثیل، قیاسهای ضمیر و... در این بخش مطرح میشوند<ref>ر.ک: همان، ص30-50</ref>. قیاس ضمیر آن است که کبرایش حذف شده باشد. علت حذف کبرا میتواند رعایت اختصار یا ارائه مغالطه باشد؛ مثلا: فلانی شبگردی | فصل چهارم کتاب درباره قیاس است. اقسام قیاس (بسیط و مرکب با اقسام هرکدام)، شکلهای آن (چهار شکل)، شرایط هر شکل، تبعیت نتیجه از اخس مقدمات در قیاس، قیاس بیّن الانتاج و غیر بیّن الانتاج، اقسام قیاس شرطی از اتصالی و استثنائی، لزومی و اتفاقی و... قیاس خلف، استقراء و تمثیل، قیاسهای ضمیر و... در این بخش مطرح میشوند<ref>ر.ک: همان، ص30-50</ref>. قیاس ضمیر آن است که کبرایش حذف شده باشد. علت حذف کبرا میتواند رعایت اختصار یا ارائه مغالطه باشد؛ مثلا: فلانی شبگردی میکند، پس دزد است (که کبرای «هرکه شبگردی میکند، دزد است» از آن حذف شده است). قیاس مقاومه، به قیاسی گفته میشود که با ارائه نتیجهای متضاد یا متناقض با قیاس سابق، قویترین مقدمه آن را ابطال میکند..<ref>ر.ک: همان، ص50</ref>. | ||
خواجه طوسی در فصل پنجم، حد و برهان را شرح میدهد. وی اساس مطالب را ضمن مطالب ما و هل و لِم توضیح میدهد و سپس به بیان مباحث برهان و مبادی برهان، از اولیات و محسوسات و مجربات و حدسیات و فطریات پرداخته و پس از آن، برهانهای «لم» و «إن» را بیان | خواجه طوسی در فصل پنجم، حد و برهان را شرح میدهد. وی اساس مطالب را ضمن مطالب ما و هل و لِم توضیح میدهد و سپس به بیان مباحث برهان و مبادی برهان، از اولیات و محسوسات و مجربات و حدسیات و فطریات پرداخته و پس از آن، برهانهای «لم» و «إن» را بیان میکند. او به تفاوت ذاتی باب برهان با ذاتی در علوم میپردازد و سپس به سراغ علوم رفته و موضوع و مبادی و مسائل در علم را توضیح میدهد. خواجه نصیر، سپس به سراغ حد و رسم و بیان انواع و شرایط هریک میرود<ref>ر.ک: همان، ص50-58</ref>. | ||
فصل ششم درباره جدل است؛ جدل صناعتی علمی است که با آن میتوانیم اقامه حجت از مقدمات مسلّمه بر هر مطلوبی که مرادمان باشد، یا بر حفاظت از هر وضعیتی بکنیم؛ بهگونهای که بهحسب امکان مناقضتی متوجه آن نشود<ref>ر.ک: همان، ص59</ref>. | فصل ششم درباره جدل است؛ جدل صناعتی علمی است که با آن میتوانیم اقامه حجت از مقدمات مسلّمه بر هر مطلوبی که مرادمان باشد، یا بر حفاظت از هر وضعیتی بکنیم؛ بهگونهای که بهحسب امکان مناقضتی متوجه آن نشود<ref>ر.ک: همان، ص59</ref>. | ||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
مبادی جدل، ماده و صورت آن، موضوع در جدل، مقدمات آن، شرایط محمولات جدلیه، مواضع ابطال و اثبات و... از مباحث این فصل هستند. خواجه پس از بیان این امور در این فصل، سفارشاتی هم به سائل و مجیب و مجادل دارد<ref>ر.ک: همان، ص59-66</ref>. | مبادی جدل، ماده و صورت آن، موضوع در جدل، مقدمات آن، شرایط محمولات جدلیه، مواضع ابطال و اثبات و... از مباحث این فصل هستند. خواجه پس از بیان این امور در این فصل، سفارشاتی هم به سائل و مجیب و مجادل دارد<ref>ر.ک: همان، ص59-66</ref>. | ||
فصل هفتم در بیان مغالطه است و در آن مغالطات لفظی و معنوی و اسباب آنها گزارش میشود. فصل هشتم، خطابه را توضیح میدهد. منفعت خطابه و اجزای آن، تألیفاتش و... از مباحث این فصل هستند. مباحث خطابه، ملحقاتی هم دارد. پایانبخش مطالب کتاب، بحثهای منطقی درباره شعر است؛ [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصیرالدین طوسی]] در این بخش، اول صناعت شعر را تعریف | فصل هفتم در بیان مغالطه است و در آن مغالطات لفظی و معنوی و اسباب آنها گزارش میشود. فصل هشتم، خطابه را توضیح میدهد. منفعت خطابه و اجزای آن، تألیفاتش و... از مباحث این فصل هستند. مباحث خطابه، ملحقاتی هم دارد. پایانبخش مطالب کتاب، بحثهای منطقی درباره شعر است؛ [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصیرالدین طوسی]] در این بخش، اول صناعت شعر را تعریف میکند، سپس به بیان موارد استعمال آن میپردازد و دست آخر به مباحث مرتبط با آن از قبیل تعریف شعر و موادش و شعر تام میپردازد<ref>ر.ک: همان، ص67-78</ref>. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== |
ویرایش