پرش به محتوا

رسائل حکمیه: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۱ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ی‎ش' به 'ی‌ش'
جز (جایگزینی متن - 'است<ref>' به 'است.<ref>')
جز (جایگزینی متن - 'ی‎ش' به 'ی‌ش')
خط ۳۱: خط ۳۱:
رساله «بديعة في بيان مفهوم الماهية و الوجود»، اولین رساله کتاب است. این عنوان، نام واقعی این رساله نیست، بلکه ناشران ازآن‎ر‎وی که عنوانی برای آن نیافته‎اند، نام یکی از فصل‎های ماقبل رساله جوابیه حکیم یزدی به سؤالات فلسفی بدیع‎الملک‎میرزا را برداشته‎اند و رساله جوابیه را بدان عنوان نام نهاده‎اند. این رساله در حقیقت پاسخی است که حکیم یزدی در پاسخ به هفت سؤال فلسفی بدیع‎الملک‎میرزا، حکمران دارالحکومه یزد تألیف کرده است و می‎توان آن را «جوابیه دوم حکیم یزدی به پرسش‎های فلسفی بدیع‎الملک‎میرزا» خواند<ref>ر.ک: محقق داماد، سید مصطفی، ص124</ref>.  
رساله «بديعة في بيان مفهوم الماهية و الوجود»، اولین رساله کتاب است. این عنوان، نام واقعی این رساله نیست، بلکه ناشران ازآن‎ر‎وی که عنوانی برای آن نیافته‎اند، نام یکی از فصل‎های ماقبل رساله جوابیه حکیم یزدی به سؤالات فلسفی بدیع‎الملک‎میرزا را برداشته‎اند و رساله جوابیه را بدان عنوان نام نهاده‎اند. این رساله در حقیقت پاسخی است که حکیم یزدی در پاسخ به هفت سؤال فلسفی بدیع‎الملک‎میرزا، حکمران دارالحکومه یزد تألیف کرده است و می‎توان آن را «جوابیه دوم حکیم یزدی به پرسش‎های فلسفی بدیع‎الملک‎میرزا» خواند<ref>ر.ک: محقق داماد، سید مصطفی، ص124</ref>.  
   
   
پرسش‎های فلسفی بدیع‎الملک که با مطالعه نسبی آثار متفکران اروپایی شکل گرفته است، نخستین بار به‎صورت شش سؤال از محضر میرزا علی‎اکبر پرسش شده است. نکته حائز اهمیت در پرسش‎های بدیع‎الملک روح کنجکاو و تلاشگر وی است که در شناسایی فرهنگ‎های دیگر به‎خوبی نمایان می‎شود. وی با زبان فرانسه مأنوس بوده و با اطلاع نسبی به آثار حکمای جدید اروپایی و از آن جمله بیکن، دکارت، کانت و هگل به‎خوبی توانسته است مطالب آنان را که تا آن زمان برای متفکران ایرانی کاملاً ناشناخته بود، در خلال پرسش‎های خود با حکیمان مشهور هم‎عصر خود در میان گذارد و از آنان پاسخ و تبیین آن سؤال‎ها را تقاضا کند. حکیم یزدی، پس از دریافت سؤالات مزبور فقط به چهار سؤال بدیع‎الملک پاسخی موجز داده، می‎نویسد: «از این بیانات، جواب از سؤال پنجم و ششم نیز معلوم شد» و در ادامه این مطلب، پاسخ خود را «نخبه و نتیجه» تحقیقات حکما و عرفای پیشین دانسته و سائل را هشدار می‎دهد که فهم و دریافت این‎گونه مسائل مقدمات بسیاری می‎خواهد و زمان زیادی را باید صرف آن کرد و همچنین می‎افزاید که حکمای سلف درباره این مسائل، کتاب‎ها و رسائل فراوانی نوشته‎اند و براهین بی‎شماری اقامه کرده‎اند و خلاصه آنکه وی نباید ورود به این موضوع را سهل بپندارد و باید توجه داشته باشد که پاسخ‎گویی به این نوع مسائل نیز به‎هیچ‎وجه کار ساده و آسانی نیست. عین عبارت حکیم یزدی چنین است: «نیز معلوم شد این مطالب مقدمات زیادی دارد و کتاب‎ها در این مطالب تصنیف شده و زمان زیاد می‎خواهد و عمر زیاد در آن‎ها باید صرف بشود و بر هریک از این مطالب براهین عدیده اقامه شده؛ اینکه ذکر شد نخبه و نتیجه است». حکیم یزدی در خاتمه جوابیه خود می‎گوید: «اگر از این مختصرات، چیزی بر نواب والا معین بشود، مایه خرسندی من است و الا شرمساری خواهم داشت که نتوانستم چیز مفید بنویسم»<ref>ر.ک: همان، ص130-128</ref>.
پرسش‎های فلسفی بدیع‎الملک که با مطالعه نسبی آثار متفکران اروپایی شکل گرفته است، نخستین بار به‎صورت شش سؤال از محضر میرزا علی‎اکبر پرسش شده است. نکته حائز اهمیت در پرسش‎های بدیع‎الملک روح کنجکاو و تلاشگر وی است که در شناسایی فرهنگ‎های دیگر به‎خوبی نمایان می‌شود. وی با زبان فرانسه مأنوس بوده و با اطلاع نسبی به آثار حکمای جدید اروپایی و از آن جمله بیکن، دکارت، کانت و هگل به‎خوبی توانسته است مطالب آنان را که تا آن زمان برای متفکران ایرانی کاملاً ناشناخته بود، در خلال پرسش‎های خود با حکیمان مشهور هم‎عصر خود در میان گذارد و از آنان پاسخ و تبیین آن سؤال‎ها را تقاضا کند. حکیم یزدی، پس از دریافت سؤالات مزبور فقط به چهار سؤال بدیع‎الملک پاسخی موجز داده، می‎نویسد: «از این بیانات، جواب از سؤال پنجم و ششم نیز معلوم شد» و در ادامه این مطلب، پاسخ خود را «نخبه و نتیجه» تحقیقات حکما و عرفای پیشین دانسته و سائل را هشدار می‎دهد که فهم و دریافت این‎گونه مسائل مقدمات بسیاری می‎خواهد و زمان زیادی را باید صرف آن کرد و همچنین می‎افزاید که حکمای سلف درباره این مسائل، کتاب‎ها و رسائل فراوانی نوشته‎اند و براهین بی‌شماری اقامه کرده‎اند و خلاصه آنکه وی نباید ورود به این موضوع را سهل بپندارد و باید توجه داشته باشد که پاسخ‎گویی به این نوع مسائل نیز به‎هیچ‎وجه کار ساده و آسانی نیست. عین عبارت حکیم یزدی چنین است: «نیز معلوم شد این مطالب مقدمات زیادی دارد و کتاب‎ها در این مطالب تصنیف شده و زمان زیاد می‎خواهد و عمر زیاد در آن‎ها باید صرف بشود و بر هریک از این مطالب براهین عدیده اقامه شده؛ اینکه ذکر شد نخبه و نتیجه است». حکیم یزدی در خاتمه جوابیه خود می‎گوید: «اگر از این مختصرات، چیزی بر نواب والا معین بشود، مایه خرسندی من است و الا شرمساری خواهم داشت که نتوانستم چیز مفید بنویسم»<ref>ر.ک: همان، ص130-128</ref>.
   
   
بدیع‎الملک که ظاهراً پاسخ‎های کوتاه میرزا علی‎اکبر، وی را خرسند نساخته، پس از دریافت جوابیه اول حکیم یزدی، یک سؤال دیگر (یعنی همان سؤالی که در آن نام حکمای فرنگ را آورده است)، بر سؤالات قبلی خود افزوده و برای دومین بار از حکیم یزدی تقاضای پاسخ به آن سؤالات را می‎کند. میرزا علی‎اکبر این بار پاسخی مفصل‎تر به سؤالات وی می‎دهد<ref>ر.ک: همان، ص132</ref>.
بدیع‎الملک که ظاهراً پاسخ‎های کوتاه میرزا علی‎اکبر، وی را خرسند نساخته، پس از دریافت جوابیه اول حکیم یزدی، یک سؤال دیگر (یعنی همان سؤالی که در آن نام حکمای فرنگ را آورده است)، بر سؤالات قبلی خود افزوده و برای دومین بار از حکیم یزدی تقاضای پاسخ به آن سؤالات را می‎کند. میرزا علی‎اکبر این بار پاسخی مفصل‎تر به سؤالات وی می‎دهد<ref>ر.ک: همان، ص132</ref>.
خط ۴۵: خط ۴۵:
در بخشی از این رساله چنین می‎خوانیم: «وجود، چیزى است که به انضمام او به‎سوى ماهیات، آثار مختصه به ماهیات مترتب شود بر آنها؛ یعنى وجود منشائیت آثار است که اگر ماهیت موجود نباشد، آثارش بر وى مترتب نشود و پس از موجود شدن به وجود، صاحب آثار شود؛ چنانچه ظاهر است که انسان معدوم، نه عالم است و نه جاهل، نه شاعر است نه کاتب، نه قادر است نه قائم، نه ماشى نه ضاحک و هکذا و پس از موجودیت، این آثار را دارا شود<ref>ر.ک: همان، ص153-152</ref>. ‎
در بخشی از این رساله چنین می‎خوانیم: «وجود، چیزى است که به انضمام او به‎سوى ماهیات، آثار مختصه به ماهیات مترتب شود بر آنها؛ یعنى وجود منشائیت آثار است که اگر ماهیت موجود نباشد، آثارش بر وى مترتب نشود و پس از موجود شدن به وجود، صاحب آثار شود؛ چنانچه ظاهر است که انسان معدوم، نه عالم است و نه جاهل، نه شاعر است نه کاتب، نه قادر است نه قائم، نه ماشى نه ضاحک و هکذا و پس از موجودیت، این آثار را دارا شود<ref>ر.ک: همان، ص153-152</ref>. ‎


«رساله معرفة النفس و معرفة الرب»، رساله‎ای به زبان فارسی است. نویسنده در این رساله، ایمان عوام را تقلیدی دانسته که: «شنیده‏‌اند خدائى هست متّصف به صفات مذکوره و به زبان اقرار کرده و اصلاً به ذوق دل وى را ندانسته و تصدیق نکرده‎اند». وی معتقد است: «دانستن به ذوق قلبى موقوف است بر شناخت نفس ناطقه خود؛ زیراکه او نیز موصوف است به صفات مذکوره»، سپس اشاره می‎کند که دلائل بر ثبوت نفس ناطقه و اتصاف او به صفات مذکوره بسیار است که در این رساله به سهل‎ترین و کوتاه‎ترین آنها بسنده می‎شود<ref>ر.ک: همان، ص170-169</ref>.  
«رساله معرفة النفس و معرفة الرب»، رساله‎ای به زبان فارسی است. نویسنده در این رساله، ایمان عوام را تقلیدی دانسته که: «شنیده‏‌اند خدائى هست متّصف به صفات مذکوره و به زبان اقرار کرده و اصلاً به ذوق دل وى را ندانسته و تصدیق نکرده‎اند». وی معتقد است: «دانستن به ذوق قلبى موقوف است بر شناخت نفس ناطقه خود؛ زیراکه او نیز موصوف است به صفات مذکوره»، سپس اشاره می‎کند که دلائل بر ثبوت نفس ناطقه و اتصاف او به صفات مذکوره بسیار است که در این رساله به سهل‎ترین و کوتاه‎ترین آنها بسنده می‌شود<ref>ر.ک: همان، ص170-169</ref>.  


مدرس در این رساله، شش دلیل بر وجود نفس ناطقه اقامه کرده و در دلیل هفتم در اثبات بقای نفس ناطقه پس از مرگ می‎نویسد: «چنان‎که معرفت ذات نفس ناطقه، ایمان تقلیدى را به خداى تعالى ایمان ذوقى می‌‏گرداند، معرفت بقاى او پس از مرگ بدن نیز ایمان تقلیدى را به احوال معاد از لذت و الم بعد از مفارقت بدن، ایمان ذوقى می‌‏گرداند و دلیل بر بقاى او بسیار است و بسیار مشکل، در فهم عوام درنمی‌آید، فأمّا در این رساله، ما چیزى را بیان کنیم که تو را از جمیع دلائل بی‌نیاز گرداند»<ref>ر.ک: همان، ص‎172</ref>. «پس چنان‎که نفس ناطقه در حالت شیخى باقى است بى‎آن بدن، در حالت مرگ هم باقى است بى‌‏بدن. بعضى از فضلا گفته‌‏اند هر چیزى که او قابل فناست، جهت هلاک، در خارج نیز اسباب و آلات و ادوات موضوعند؛ چنان‎که جهت جنس حیوان، تیر و شمشیر و سایر مهلکات و نفس ناطقه چون جسم نیست، هلاک او با این اسباب و آلات متصوّر نیست و آن علاقه عدم فناى وى است»<ref>ر.ک: همان، ص‎173</ref>.  
مدرس در این رساله، شش دلیل بر وجود نفس ناطقه اقامه کرده و در دلیل هفتم در اثبات بقای نفس ناطقه پس از مرگ می‎نویسد: «چنان‎که معرفت ذات نفس ناطقه، ایمان تقلیدى را به خداى تعالى ایمان ذوقى می‌‏گرداند، معرفت بقاى او پس از مرگ بدن نیز ایمان تقلیدى را به احوال معاد از لذت و الم بعد از مفارقت بدن، ایمان ذوقى می‌‏گرداند و دلیل بر بقاى او بسیار است و بسیار مشکل، در فهم عوام درنمی‌آید، فأمّا در این رساله، ما چیزى را بیان کنیم که تو را از جمیع دلائل بی‌نیاز گرداند»<ref>ر.ک: همان، ص‎172</ref>. «پس چنان‎که نفس ناطقه در حالت شیخى باقى است بى‎آن بدن، در حالت مرگ هم باقى است بى‌‏بدن. بعضى از فضلا گفته‌‏اند هر چیزى که او قابل فناست، جهت هلاک، در خارج نیز اسباب و آلات و ادوات موضوعند؛ چنان‎که جهت جنس حیوان، تیر و شمشیر و سایر مهلکات و نفس ناطقه چون جسم نیست، هلاک او با این اسباب و آلات متصوّر نیست و آن علاقه عدم فناى وى است»<ref>ر.ک: همان، ص‎173</ref>.  


در انتهای کتاب یک رساله در رابطه با هندسه به خط مؤلف آمده است که در حاشیه آن اشکال هندسی مختلف مشاهده می‎شود.  
در انتهای کتاب یک رساله در رابطه با هندسه به خط مؤلف آمده است که در حاشیه آن اشکال هندسی مختلف مشاهده می‌شود.  


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش