پرش به محتوا

رباعیات عمر خیام: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۱ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'می‎ک' به 'می‌ک'
جز (جایگزینی متن - '‏.' به '.')
جز (جایگزینی متن - 'می‎ک' به 'می‌ک')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۳۶: خط ۳۶:
الهی قمشه‎ای، معتقد است که [[خیام، عمر بن ابراهیم|عمر خیام]] در سرزمین خویش پیوسته به‎عنوان عارف و معلمی بلندمرتبه شناخته شده و رباعیات وی به‎عنوان کتاب مهم و مقدس صوفیان مورد احترام بوده است. او سپس به کلام پرفسور چارلز اف هورن در مقدمه بر رباعیات [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]] که در جلد هشتم از سری کتب مقدسه و ادبیات کلاسیک مشرق طبع گردیده، اشاره کرده است: «مایه تأسف است که [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]] در نظر بسیاری از خوانندگان مغرب‎زمین به‎عنوان یک شاعر ملحد و شهوت‎طلب و یک مست لایعقل که تنها شوق او شرب خمر و برخورداری از لذات دنیوی است، شناخته شده و این همان اشتباه رایجی است که به‎طور کلی در باب تصوف رخ داده است. در حقیقت، غرب، خیام را از دیدگاه خود نگریسته است و اگر ما بخواهیم ادبیات شرق را آن‎چنان‎که هست دریابیم باید ببینیم مردم آن کشورها خود چه دریافتی از آثار ادبی خویش دارند»<ref>ر.ک: مقدمه الهی قمشه‎ای (شرح رباعیات عمر خیام نیشابوری)، اولین صفحه</ref>.
الهی قمشه‎ای، معتقد است که [[خیام، عمر بن ابراهیم|عمر خیام]] در سرزمین خویش پیوسته به‎عنوان عارف و معلمی بلندمرتبه شناخته شده و رباعیات وی به‎عنوان کتاب مهم و مقدس صوفیان مورد احترام بوده است. او سپس به کلام پرفسور چارلز اف هورن در مقدمه بر رباعیات [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]] که در جلد هشتم از سری کتب مقدسه و ادبیات کلاسیک مشرق طبع گردیده، اشاره کرده است: «مایه تأسف است که [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]] در نظر بسیاری از خوانندگان مغرب‎زمین به‎عنوان یک شاعر ملحد و شهوت‎طلب و یک مست لایعقل که تنها شوق او شرب خمر و برخورداری از لذات دنیوی است، شناخته شده و این همان اشتباه رایجی است که به‎طور کلی در باب تصوف رخ داده است. در حقیقت، غرب، خیام را از دیدگاه خود نگریسته است و اگر ما بخواهیم ادبیات شرق را آن‎چنان‎که هست دریابیم باید ببینیم مردم آن کشورها خود چه دریافتی از آثار ادبی خویش دارند»<ref>ر.ک: مقدمه الهی قمشه‎ای (شرح رباعیات عمر خیام نیشابوری)، اولین صفحه</ref>.
   
   
البته قمشه‎ای کلام اف هورن را قدری مبالغه‎آمیز دانسته است؛ چراکه در ایران نیز معانی رباعیات [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]] مورد بحث بوده و غیر از اهل معرفت و آشنایان کوی طریقت که پیوسته دریافت درستی از رباعیات [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]] داشته و آنها را در پرتو اصطلاحات رایج عارفانه تعبیر می‎کرده‎اند، دو دسته موافق و مخالف نیز وجود داشته‎اند که هر دو به راه خطا رفته‎اند: یکی آنها که خیام را شاعری ملحد و منکر الهیت و جاودانگی روح دانسته و او را طرد کرده‎اند که این دسته را بیشتر ظاهربینان و قشریان مذهبی تشکیل داده‎اند و دسته دیگر نیز که به همین ظاهر قناعت کرده‎اند، [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]] را هم‎پیاله خود خوانده و خرابات مغان او را که در آن نور خداست با خراب‎آباد شیطانی و باده نفسانی که عین ظلمت است، اشتباه گرفته‎‎اند و آنگاه به‎خیال این مشابهت، او را پیرو پیشوای خود خوانده و ستایش کرده‎اند<ref>ر.ک: همان، پنجمین صفحه، پاورقی 4</ref>.
البته قمشه‎ای کلام اف هورن را قدری مبالغه‎آمیز دانسته است؛ چراکه در ایران نیز معانی رباعیات [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]] مورد بحث بوده و غیر از اهل معرفت و آشنایان کوی طریقت که پیوسته دریافت درستی از رباعیات [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]] داشته و آنها را در پرتو اصطلاحات رایج عارفانه تعبیر می‌کرده‎اند، دو دسته موافق و مخالف نیز وجود داشته‎اند که هر دو به راه خطا رفته‎اند: یکی آنها که خیام را شاعری ملحد و منکر الهیت و جاودانگی روح دانسته و او را طرد کرده‎اند که این دسته را بیشتر ظاهربینان و قشریان مذهبی تشکیل داده‎اند و دسته دیگر نیز که به همین ظاهر قناعت کرده‎اند، [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]] را هم‎پیاله خود خوانده و خرابات مغان او را که در آن نور خداست با خراب‎آباد شیطانی و باده نفسانی که عین ظلمت است، اشتباه گرفته‎‎اند و آنگاه به‎خیال این مشابهت، او را پیرو پیشوای خود خوانده و ستایش کرده‎اند<ref>ر.ک: همان، پنجمین صفحه، پاورقی 4</ref>.


با این اوصاف برخی معتقدند [[خیام، عمر بن ابراهیم|عمر خیام]] فیلسوف و شاعر مادیگرای‎ سده‎ هفتم‎ هجری قمری‎ است که در حوادث سهمگین و خونین تاتار (مغول) خود و به‎ظاهر خانواده‎اش کشته شدند‎ و نامش در بوته‎ی فراموشی و گمنامی افتاد. رباعیات معروف [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]] را این شاعر سده‎‎ هفتم سروده است و نه‎ عمر‎ بن ابراهیم خیامی نیشابوری فیلسوف متأله مشائی و دانشمند ریاضی معروف<ref>ر.ک: جلالی نایینی، سید محمدرضا، ص12</ref>.  
با این اوصاف برخی معتقدند [[خیام، عمر بن ابراهیم|عمر خیام]] فیلسوف و شاعر مادیگرای‎ سده‎ هفتم‎ هجری قمری‎ است که در حوادث سهمگین و خونین تاتار (مغول) خود و به‎ظاهر خانواده‎اش کشته شدند‎ و نامش در بوته‎ی فراموشی و گمنامی افتاد. رباعیات معروف [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]] را این شاعر سده‎‎ هفتم سروده است و نه‎ عمر‎ بن ابراهیم خیامی نیشابوری فیلسوف متأله مشائی و دانشمند ریاضی معروف<ref>ر.ک: جلالی نایینی، سید محمدرضا، ص12</ref>.  


در پایان سده‎ هفتم هجری‎ قمری‎، در سینه‎ی یک جنگ خطّی‎، دوازده‎ رباعی از آن [[خیام، عمر بن ابراهیم|عمر خیام]] به دست آمد و ناآگاهان زمان که هیچ‎یک پژوهشگر نبودند، پنداشتند که آن‎ها متعلق به ابوحفص یا ابوالفتح‎ عمر بن ابراهیم خیامی‎ نیشابوری‎ است‎ که در عمر خود یک بیت به زبان فارسی شعر نگفته بود. عمر بن ابراهیم خیامی نیشابوری در اثر این اشتباه جبران‎ناپذیر تاریخ که در حدود یک قرن و نیم پس‎ از‎ حیات عمر بن ابراهیم خیامی رخ داد، به‎ناحق شاعر قلمداد شد. در دو نسخه‎ی خطی‎ موجود‎ در‎ کتابخانه‎ی مجلس شورای ملی و یک نسخه‎ی خطی لمعة السراج مکتوب به‎ سال 695 ق/1339م، پنجاه‎وپنج رباعی دیگر (12+55) مضبوط است‎ که جمعا بالغ بر‎ 67‎ رباعی از آن عمر خیام مادی‎گرا است. [[فروغی، محمدعلی|محمدعلی فروغی]] (مصحح کتاب) بر اساس همین سه نسخه‎ی خطی مذکور، شمار رباعیات عمر خیام را بالغ بر 67 رباعی می‎دانسته است. پس از [[فروغی، محمدعلی|فروغی]]، علی‎ دشتی، نویسنده‎ی باذوق، 36 رباعی را به‎عنوان «کلید» از آن عمر خیام می‎شمارد؛ ولی همان غفلتی که در پایان سده‎ی هفتم هجری قمری دامنگیر ناآگاهان شده بود، گریبان‎گیر زنده‎یادان‎ [[فروغی، محمدعلی|فروغی‎]] و دشتی نیز شد و اینان هم متوجه نشدند که عمر خیام، شاعر مادی‎گرا است و عمر بن ابراهیم خیامی حکیم متأله. افزون بر آن هیچ‎یک از معاصران و معاشران عمر بن ابراهیم‎ خیامی‎، از قبیل: امام اسفرازی، عمر زمخشری و عبدالرحمان خازنی و احمد بن ‎عمر نظامی عروضی و ظهیرالدین بیهقی که با عمر بن ابراهیم خیامی مقاولات و مباحثات داشتند و در جلسات انس‎ و صحبت‎ با او شب و روز دمساز بودند، عمر بن ابراهیم خیامی را شاعر ندانستند و از وی شعری نقل نکردند. احمد بن عمر نظامی عروضی سمرقندی که خود را شاگرد عمر‎ خیامی‎ معرفی‎ می‎کند، در مقاله‎ دوم چهار‎ مقاله‎ که‎ به تراجم احوال شاعران و سخنوران زبان فارسی اختصاص یافته، اصلاً از عمر بن ابراهیم خیامی نامی نیاورده و تناسبی هم نداشته که‎ نام‎ وی‎ را در مقاله‎ی دوم بیاورد؛ زیرا او را‎ شاعر‎ نمی‎داند، ولی در مقاله‎ی سوم چهار مقاله، آنجا که از منجمان و غزارت کار ایشان سخن می‎گوید، دو حکایت از‎ عمر‎ بن‎ ابراهیم خیامی نقل کرده است.<ref>ر.ک: همان، ص14-13</ref>.
در پایان سده‎ هفتم هجری‎ قمری‎، در سینه‎ی یک جنگ خطّی‎، دوازده‎ رباعی از آن [[خیام، عمر بن ابراهیم|عمر خیام]] به دست آمد و ناآگاهان زمان که هیچ‎یک پژوهشگر نبودند، پنداشتند که آن‎ها متعلق به ابوحفص یا ابوالفتح‎ عمر بن ابراهیم خیامی‎ نیشابوری‎ است‎ که در عمر خود یک بیت به زبان فارسی شعر نگفته بود. عمر بن ابراهیم خیامی نیشابوری در اثر این اشتباه جبران‎ناپذیر تاریخ که در حدود یک قرن و نیم پس‎ از‎ حیات عمر بن ابراهیم خیامی رخ داد، به‎ناحق شاعر قلمداد شد. در دو نسخه‎ی خطی‎ موجود‎ در‎ کتابخانه‎ی مجلس شورای ملی و یک نسخه‎ی خطی لمعة السراج مکتوب به‎ سال 695 ق/1339م، پنجاه‎وپنج رباعی دیگر (12+55) مضبوط است‎ که جمعا بالغ بر‎ 67‎ رباعی از آن عمر خیام مادی‎گرا است. [[فروغی، محمدعلی|محمدعلی فروغی]] (مصحح کتاب) بر اساس همین سه نسخه‎ی خطی مذکور، شمار رباعیات عمر خیام را بالغ بر 67 رباعی می‎دانسته است. پس از [[فروغی، محمدعلی|فروغی]]، علی‎ دشتی، نویسنده‎ی باذوق، 36 رباعی را به‎عنوان «کلید» از آن عمر خیام می‎شمارد؛ ولی همان غفلتی که در پایان سده‎ی هفتم هجری قمری دامنگیر ناآگاهان شده بود، گریبان‎گیر زنده‎یادان‎ [[فروغی، محمدعلی|فروغی‎]] و دشتی نیز شد و اینان هم متوجه نشدند که عمر خیام، شاعر مادی‎گرا است و عمر بن ابراهیم خیامی حکیم متأله. افزون بر آن هیچ‎یک از معاصران و معاشران عمر بن ابراهیم‎ خیامی‎، از قبیل: امام اسفرازی، عمر زمخشری و عبدالرحمان خازنی و احمد بن ‎عمر نظامی عروضی و ظهیرالدین بیهقی که با عمر بن ابراهیم خیامی مقاولات و مباحثات داشتند و در جلسات انس‎ و صحبت‎ با او شب و روز دمساز بودند، عمر بن ابراهیم خیامی را شاعر ندانستند و از وی شعری نقل نکردند. احمد بن عمر نظامی عروضی سمرقندی که خود را شاگرد عمر‎ خیامی‎ معرفی‎ می‌کند، در مقاله‎ دوم چهار‎ مقاله‎ که‎ به تراجم احوال شاعران و سخنوران زبان فارسی اختصاص یافته، اصلاً از عمر بن ابراهیم خیامی نامی نیاورده و تناسبی هم نداشته که‎ نام‎ وی‎ را در مقاله‎ی دوم بیاورد؛ زیرا او را‎ شاعر‎ نمی‎داند، ولی در مقاله‎ی سوم چهار مقاله، آنجا که از منجمان و غزارت کار ایشان سخن می‎گوید، دو حکایت از‎ عمر‎ بن‎ ابراهیم خیامی نقل کرده است.<ref>ر.ک: همان، ص14-13</ref>.


حقیقت‎ این است که از [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]]، مجموعه رباعیاتی که بتوان آن را مستند به‎ او‎ کرد،‎ در دست نیست<ref>ر.ک: اشرف‎زاده، رضا، ص61-60 </ref>.  
حقیقت‎ این است که از [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]]، مجموعه رباعیاتی که بتوان آن را مستند به‎ او‎ کرد،‎ در دست نیست<ref>ر.ک: اشرف‎زاده، رضا، ص61-60 </ref>.  
خط ۵۲: خط ۵۲:


از‎ نظر‎ مضمون و محتوا نیز باید گفت: این رباعیات حول چند محور فکری بیان شده‎ است‎:
از‎ نظر‎ مضمون و محتوا نیز باید گفت: این رباعیات حول چند محور فکری بیان شده‎ است‎:
# تفکر‎ برای‎ شناخت خود. این فکر تنها مربوط به فلاسفه نیست، بلکه هر ‎انسان‎ متفکّری، چه‎ فیلسوف‎ و چه عارف و چه عالم علم شریعت، پیوسته به این مطلب‎ اندیشیده است که‎ انسان‎ چیست؟ کجایی است؟ از کجا‎ آمده است؟ برای چه آمده‎ است؟ در این جهان چه می‎کند؟ راه سعادت و شقاوت او چیست؟ که مجموعه این‎ پرسش‎ها انسان را‎ به‎ شناخت خود و به تبع آن، به شناخت خدا می‎رساند.
# تفکر‎ برای‎ شناخت خود. این فکر تنها مربوط به فلاسفه نیست، بلکه هر ‎انسان‎ متفکّری، چه‎ فیلسوف‎ و چه عارف و چه عالم علم شریعت، پیوسته به این مطلب‎ اندیشیده است که‎ انسان‎ چیست؟ کجایی است؟ از کجا‎ آمده است؟ برای چه آمده‎ است؟ در این جهان چه می‌کند؟ راه سعادت و شقاوت او چیست؟ که مجموعه این‎ پرسش‎ها انسان را‎ به‎ شناخت خود و به تبع آن، به شناخت خدا می‎رساند.
#:این پرسش‎ها را نه‎تنها‎ [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]]‎، در [[كیمیای سعادت|کیمیای سعادت]] مطرح می‎کند که [[انصاری، عبدالله بن محمد|خواجه عبداللّه انصاری]] - عارف برجسته‎ قرن‎ پنجم - نیز ضمن مطرح کردن این‎ سؤالات - همانند [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]] - ‎ناآمدن را بهتر‎ می‎داند‎:{{شعر}}
#:این پرسش‎ها را نه‎تنها‎ [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]]‎، در [[كیمیای سعادت|کیمیای سعادت]] مطرح می‌کند که [[انصاری، عبدالله بن محمد|خواجه عبداللّه انصاری]] - عارف برجسته‎ قرن‎ پنجم - نیز ضمن مطرح کردن این‎ سؤالات - همانند [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]] - ‎ناآمدن را بهتر‎ می‎داند‎:{{شعر}}
#:{{ب|''دی‎ آمدم و ز من نیامد کاری‎ ''|2=''و امروز ز من گرم نشد بازاری''}}
#:{{ب|''دی‎ آمدم و ز من نیامد کاری‎ ''|2=''و امروز ز من گرم نشد بازاری''}}
#:{{ب|''فردا بروم، بی‎خبر از اسراری‎ ''|2='' ناآمده‎ به‎ بدی‎ از این، بسیاری''}}{{پایان شعر}}
#:{{ب|''فردا بروم، بی‎خبر از اسراری‎ ''|2='' ناآمده‎ به‎ بدی‎ از این، بسیاری''}}{{پایان شعر}}
#:و این همان مطلبی است که [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]] نیز آن را‎ مرتب‎ در ذهن و زبان خود تکرار می‎کند که:{{شعر}}
#:و این همان مطلبی است که [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]] نیز آن را‎ مرتب‎ در ذهن و زبان خود تکرار می‌کند که:{{شعر}}
#:{{ب|''از آمدنم نبود گردون را سود''|2='' وز رفتن من‎ جاه‎ و جلالش نفزود''}}
#:{{ب|''از آمدنم نبود گردون را سود''|2='' وز رفتن من‎ جاه‎ و جلالش نفزود''}}
#:{{ب|''وز هیچ‎کسی نیز دو گوشم نشنود''|2='' کاین آمدن و رفتنم‎ از‎ بهر چه بود؟''}}{{پایان شعر}}
#:{{ب|''وز هیچ‎کسی نیز دو گوشم نشنود''|2='' کاین آمدن و رفتنم‎ از‎ بهر چه بود؟''}}{{پایان شعر}}
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش