۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'عبد الله' به 'عبدالله') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'میک' به 'میک') |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
مترجم در مقدمه پس از خطبهای که در آن حمد الهی کرده و بر پیامبر اسلام(ص) و خاندان ایشان(ع) درود فرستاده، مینویسد: چون همت وزیر اعظم مصر (آن عزیز مفخم و صاحب عزّت والا که امثال کسری و قیصر از کار او عاجزند)، به احیای ممالک اسلامی و اخراج آنها از حوزه جهالت به حوزه دانش تعلق گرفت، تمام تلاشش را در این راه بهکار گرفت و گروهی را به سرزمینهای فرنگ فرستاد و آنان انبوهی از لغات و فنون و علوم فرنگیان را فراگرفتند و مترجمان همواره این علوم را ترجمه | مترجم در مقدمه پس از خطبهای که در آن حمد الهی کرده و بر پیامبر اسلام(ص) و خاندان ایشان(ع) درود فرستاده، مینویسد: چون همت وزیر اعظم مصر (آن عزیز مفخم و صاحب عزّت والا که امثال کسری و قیصر از کار او عاجزند)، به احیای ممالک اسلامی و اخراج آنها از حوزه جهالت به حوزه دانش تعلق گرفت، تمام تلاشش را در این راه بهکار گرفت و گروهی را به سرزمینهای فرنگ فرستاد و آنان انبوهی از لغات و فنون و علوم فرنگیان را فراگرفتند و مترجمان همواره این علوم را ترجمه میکنند و من هم از کسانی هستم که فرانسوی را آموختهام و ازاینرو سعی کردم همتم را در کسب رضایت او بگمارم و شروع به ترجمه تاریخ فلاسفه یونان کردم که در فرنگ کتاب مهمی است.<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ص3</ref>. | ||
وی متذکر میشود که در هنگام ترجمه این اثر، در مدرسه زبانها در ازبکیه مشغول بوده است و در حل مشکلات کتاب و نوشتن ترجمه از مدیر آن مدرسه کمک میگرفته است. این ترجمه، همچنین به تصحیح مدرسین آنجا هم رسیده است.<ref>ر.ک: همان</ref>. | وی متذکر میشود که در هنگام ترجمه این اثر، در مدرسه زبانها در ازبکیه مشغول بوده است و در حل مشکلات کتاب و نوشتن ترجمه از مدیر آن مدرسه کمک میگرفته است. این ترجمه، همچنین به تصحیح مدرسین آنجا هم رسیده است.<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
وی سپس به سفرهای علمی طالس، تولی منصب قضاوت در ملط، سفر به مصر، آموختن علوم متفاوت از قسیسین در آن دیار، بهویژه هندسه و ستارهشناسی و... میپردازد. طالس، پس از بازگشت از مصر به ملط، کنج عزلت گزید و درباره ستارگان و هیئت و... اندیشه کرد. وی همسری اختیار نکرد. البته برخی هم معتقدند وی در اواخر عمر همسری اختیار کرد. وی در علم هیئت تا جایی پیشرفت کرد که میتوانست حدس بزند که چه سالی میوههای درختان بیشتر است و چه سالی قحطی خواهد آمد. وی در یک سال، تمامی میوههای زیتون را قبل از رسیدن روی درخت خرید و آن سال آن درختان بار فراوانی دادند. وی سود زیادی برد، ولی از آنجا که اهل طمع نبود آن سود را میان تمامی تاجران شهر ملیطه تقسیم کرد<ref>ر.ک: همان، ص5-7</ref>. | وی سپس به سفرهای علمی طالس، تولی منصب قضاوت در ملط، سفر به مصر، آموختن علوم متفاوت از قسیسین در آن دیار، بهویژه هندسه و ستارهشناسی و... میپردازد. طالس، پس از بازگشت از مصر به ملط، کنج عزلت گزید و درباره ستارگان و هیئت و... اندیشه کرد. وی همسری اختیار نکرد. البته برخی هم معتقدند وی در اواخر عمر همسری اختیار کرد. وی در علم هیئت تا جایی پیشرفت کرد که میتوانست حدس بزند که چه سالی میوههای درختان بیشتر است و چه سالی قحطی خواهد آمد. وی در یک سال، تمامی میوههای زیتون را قبل از رسیدن روی درخت خرید و آن سال آن درختان بار فراوانی دادند. وی سود زیادی برد، ولی از آنجا که اهل طمع نبود آن سود را میان تمامی تاجران شهر ملیطه تقسیم کرد<ref>ر.ک: همان، ص5-7</ref>. | ||
طالس، همواره خدا را بهخاطر سه چیز شکر | طالس، همواره خدا را بهخاطر سه چیز شکر میکرد: | ||
# اینکه خداوند وی را از ذویالعقول قرار داده، نه از بهائم؛ | # اینکه خداوند وی را از ذویالعقول قرار داده، نه از بهائم؛ | ||
# اینکه مرد است، نه زن؛ | # اینکه مرد است، نه زن؛ | ||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
نویسنده درباره افلاطون مینویسد: او در سال اول از المپیاد هشتادوهشت به دنیا آمد و در سال اول المپیاد متمم صدوهشت از دنیا رفت و هشتادویک سال عمر کرد. به او لقب الهی میدادند و از مشهورترین خانوادههای اثینا بود؛ او از طرف پدرش اریسطون، به قدروس منسوب بود و از جهت مادرش بیریقتبون، به سولون. ابتدا وی را ارسطوقلیس نام نهادند، ولی هنگامی که بزرگ شد و صاحب قدی بلند و هیکلی درشت و پیشانی عریض و شانههای پهنی شد، او را افلاطون نامیدند و به این نام مشهور شد<ref>ر.ک: همان، 109</ref>. | نویسنده درباره افلاطون مینویسد: او در سال اول از المپیاد هشتادوهشت به دنیا آمد و در سال اول المپیاد متمم صدوهشت از دنیا رفت و هشتادویک سال عمر کرد. به او لقب الهی میدادند و از مشهورترین خانوادههای اثینا بود؛ او از طرف پدرش اریسطون، به قدروس منسوب بود و از جهت مادرش بیریقتبون، به سولون. ابتدا وی را ارسطوقلیس نام نهادند، ولی هنگامی که بزرگ شد و صاحب قدی بلند و هیکلی درشت و پیشانی عریض و شانههای پهنی شد، او را افلاطون نامیدند و به این نام مشهور شد<ref>ر.ک: همان، 109</ref>. | ||
وی سپس از سفرهای او و آموزشهای علمیاش یاد | وی سپس از سفرهای او و آموزشهای علمیاش یاد میکند. افلاطون در مدت زندگیاش مجرد زیست، ولی همواره عفت و قناعت پیشه میکرد. او کم میخندید و بر نفسش مسلط بود... او طبعی سودایی داشت و بسیار اهل اندیشه و تأمل بود. وی شاگردان زیادی داشت و از جمله آنان هستند: اسبوسیس بن اخته، بوتونه همسر اوریمندون، زنقراطس قلسدونی و ارسطو و..<ref>ر.ک: همان، 109-112</ref>. | ||
افلاطون به آموختن هندسه بسیار اهمیت میداد و آموختن این علم را برای آموزش فلسفه لازم میدانست. او بر سردر آکادمی نوشته بود: کسی که در هندسه مهارت ندارد به اینجا وارد نشود<ref>ر.ک: همان، ص113</ref>. | افلاطون به آموختن هندسه بسیار اهمیت میداد و آموختن این علم را برای آموزش فلسفه لازم میدانست. او بر سردر آکادمی نوشته بود: کسی که در هندسه مهارت ندارد به اینجا وارد نشود<ref>ر.ک: همان، ص113</ref>. | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
# دسته سوم، آثاری که مختص کسانی است که به سن رجولیت رسیدهاند. | # دسته سوم، آثاری که مختص کسانی است که به سن رجولیت رسیدهاند. | ||
از لحاظ دیگر، این آثار به دو دسته تقسیم میگردند: | از لحاظ دیگر، این آثار به دو دسته تقسیم میگردند: | ||
# بخش اول، مخاطباتی که آنها را از خودش حکایت | # بخش اول، مخاطباتی که آنها را از خودش حکایت میکند؛ | ||
# بخش دوم، آنچه از زبان دیگر فلاسفه، مانند سقراط و زنون و غیره حکایت مینماید<ref>ر.ک: همان، 113-114</ref>. | # بخش دوم، آنچه از زبان دیگر فلاسفه، مانند سقراط و زنون و غیره حکایت مینماید<ref>ر.ک: همان، 113-114</ref>. | ||
ویرایش