۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '<references /> ' به '<references/> ') |
جز (جایگزینی متن - 'میک' به 'میک') |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
بخش اول کتاب، متضمن مباحث توحیدی است. مبحث اول، در باب اثبات وجود واجب تعالی میباشد. مؤلف برای استدلال متوسل به قاعده امکان و وجوب شده است. وی بیان میدارد که هر فقیر و محتاجی، «ممکن» خوانده میشود و هر غنی و بینیازی، «واجب». بیتردید همه موجودات، واجب نیستند؛ چون با حس و وجدان درمییابیم که برخی به برخی دیگر محتاجند. همچنین بیشک همه آنها ممکن نیستند، وگرنه موجود نمیشدند؛ چون موجود فقیر نمیتواند احتیاج خود را برآورده سازد، چه برسد به احتیاج غیر. ناگزیر غنی مطلقی در این میانه وجود دارد که آنها را هستی بخشیده است. | بخش اول کتاب، متضمن مباحث توحیدی است. مبحث اول، در باب اثبات وجود واجب تعالی میباشد. مؤلف برای استدلال متوسل به قاعده امکان و وجوب شده است. وی بیان میدارد که هر فقیر و محتاجی، «ممکن» خوانده میشود و هر غنی و بینیازی، «واجب». بیتردید همه موجودات، واجب نیستند؛ چون با حس و وجدان درمییابیم که برخی به برخی دیگر محتاجند. همچنین بیشک همه آنها ممکن نیستند، وگرنه موجود نمیشدند؛ چون موجود فقیر نمیتواند احتیاج خود را برآورده سازد، چه برسد به احتیاج غیر. ناگزیر غنی مطلقی در این میانه وجود دارد که آنها را هستی بخشیده است. | ||
در ادامه، مؤلف در باب استدلال بر وحدانیت واجب الوجب، از راه دلیل عقلی دایر بین نفی و اثبات، به طرح تمام صور تعدد پرداخته، سپس به وجود تناقض و اشکال در هریک از آنها اشاره | در ادامه، مؤلف در باب استدلال بر وحدانیت واجب الوجب، از راه دلیل عقلی دایر بین نفی و اثبات، به طرح تمام صور تعدد پرداخته، سپس به وجود تناقض و اشکال در هریک از آنها اشاره میکند که در نتیجه یگانگی واجب الوجوب اثبات میشود<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/33432/1/18 ر.ک: متن کتاب، ص18-25]</ref>. | ||
از جمله مباحث مطرحشده دیگر این است که خداوند سبحان هیچ مثل و مثالی ندارد و با مثل و مثال شناخته نمیشود؛ با این استدلال که: شکی در این نیست که چیزی که مناسبتی با شیء دیگر ندارد، ممکن نیست که مثال آن شیء باشد، مانند اینکه نمیتوان آب را مثال آتش دانست؛ زیرا مناسبتی بین آنها نیست، تا اینکه تشبیه درست باشد و شکی نیست که هرچه غیر از واجب الوجوب است، ممکن الوجود است و ممکن الوجود نمیتواند جز ممکن را بشناسد و درک کند؛ پس وقتی ممکن بخواهد مثالی را برای واجب ذکر کند، ناگزیر میبایست اولا ذات واجب را درک کند تا بداند فلان مثال، مثال اوست یا خیر و این محال است؛ ثانیا مثالی را از ممکن بیاورد؛ چون واجب، واحد است و ممتنع هم که موجود نیست و بین مثال و ممثل باید مناسبت باشد، وگرنه مثال آن نخواهد بود..<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/33432/1/26 ر.ک: همان، ص26]</ref>. | از جمله مباحث مطرحشده دیگر این است که خداوند سبحان هیچ مثل و مثالی ندارد و با مثل و مثال شناخته نمیشود؛ با این استدلال که: شکی در این نیست که چیزی که مناسبتی با شیء دیگر ندارد، ممکن نیست که مثال آن شیء باشد، مانند اینکه نمیتوان آب را مثال آتش دانست؛ زیرا مناسبتی بین آنها نیست، تا اینکه تشبیه درست باشد و شکی نیست که هرچه غیر از واجب الوجوب است، ممکن الوجود است و ممکن الوجود نمیتواند جز ممکن را بشناسد و درک کند؛ پس وقتی ممکن بخواهد مثالی را برای واجب ذکر کند، ناگزیر میبایست اولا ذات واجب را درک کند تا بداند فلان مثال، مثال اوست یا خیر و این محال است؛ ثانیا مثالی را از ممکن بیاورد؛ چون واجب، واحد است و ممتنع هم که موجود نیست و بین مثال و ممثل باید مناسبت باشد، وگرنه مثال آن نخواهد بود..<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/33432/1/26 ر.ک: همان، ص26]</ref>. | ||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
صفات ذاتیه خداوند متعال، قدیم هستند و عین ذات حق تعالی، ولی صفات فعلیه حادث بوده و قدیم نمیباشند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/33432/1/42 ر.ک: همان، ص43-42]</ref>. | صفات ذاتیه خداوند متعال، قدیم هستند و عین ذات حق تعالی، ولی صفات فعلیه حادث بوده و قدیم نمیباشند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/33432/1/42 ر.ک: همان، ص43-42]</ref>. | ||
بخش دوم، عدل الهی است. عدل الهی در اصطلاح به معنای این است که خداوند متعال به احدی ظلم روا نمیدارد. ظلم به معنای قرار دادن چیزی در غیر محل خودش است و این خلاف حکمت است و خداوند متعال حکیم علی الاطلاق است و غیر ممکن است ظلم در ذات مقدسش راه یابد. اما رحمت الهی که به معنای فضل و احسان است، مختص به مؤمنین است در روز قیامت، که خداوند متعال به لطف خویش در آن روز به آنها خیر و ثواب عظیم عطا | بخش دوم، عدل الهی است. عدل الهی در اصطلاح به معنای این است که خداوند متعال به احدی ظلم روا نمیدارد. ظلم به معنای قرار دادن چیزی در غیر محل خودش است و این خلاف حکمت است و خداوند متعال حکیم علی الاطلاق است و غیر ممکن است ظلم در ذات مقدسش راه یابد. اما رحمت الهی که به معنای فضل و احسان است، مختص به مؤمنین است در روز قیامت، که خداوند متعال به لطف خویش در آن روز به آنها خیر و ثواب عظیم عطا میکند و این قطعا بهواسطه فضل اوست؛ چون اگر بخواهد به عدل خویش عمل کند، ایشان مستحق چنین اجری عظیم نخواهند بود؛ بهواسطه تقصیرها و کاستیهایی که در بندگی خدا در دنیا داشتهاند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/33432/1/51 ر.ک: همان، ص52-51]</ref>. | ||
بخش سوم، درباره نبوت است. ضرورت ارسال رسل، با برهان قاطع عقلی و فطرت سلیم قابل اثبات است. شناخت و معرفت به حق تعالی و نیل به سعادت حقیقی بشر ممکن نیست الا به ارسال رسل و راهنمایانی از جانب خداوند متعال؛ فلذا مابین خود و بشر وسائطی را گمارد تا راهنمایان بشر باشند؛ راهنمایانی که تکالیف الهی را قبل از هر موجودی در عالم ذر گردن نهاده بودند. خداوند متعال ایشان را وسائط فیض خویش قرار داد تا مأمور ابلاغ اوامر و نواهی حق تعالی به بشر باشند، ایشان تأییدشده از طرف حق تعالی بودند و از انجام هر لغزش و خطایی محفوظ بودند. با توجه به اینکه ثابت شد فعل عبث از خداوند حکیم صادر نمیگردد، بر این اساس واجب است بر حق تعالی ارسال رسل و سفرایی که واسطههای بین خدا و خلق باشند تا فساد کلی اجتماع حاصل نیاید<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/33432/1/102 ر.ک: همان، ص102]</ref>. | بخش سوم، درباره نبوت است. ضرورت ارسال رسل، با برهان قاطع عقلی و فطرت سلیم قابل اثبات است. شناخت و معرفت به حق تعالی و نیل به سعادت حقیقی بشر ممکن نیست الا به ارسال رسل و راهنمایانی از جانب خداوند متعال؛ فلذا مابین خود و بشر وسائطی را گمارد تا راهنمایان بشر باشند؛ راهنمایانی که تکالیف الهی را قبل از هر موجودی در عالم ذر گردن نهاده بودند. خداوند متعال ایشان را وسائط فیض خویش قرار داد تا مأمور ابلاغ اوامر و نواهی حق تعالی به بشر باشند، ایشان تأییدشده از طرف حق تعالی بودند و از انجام هر لغزش و خطایی محفوظ بودند. با توجه به اینکه ثابت شد فعل عبث از خداوند حکیم صادر نمیگردد، بر این اساس واجب است بر حق تعالی ارسال رسل و سفرایی که واسطههای بین خدا و خلق باشند تا فساد کلی اجتماع حاصل نیاید<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/33432/1/102 ر.ک: همان، ص102]</ref>. | ||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
معجزه، وسیلهای برای اثبات حقانیت انبیاء بوده و هریک از پیامبران دارای معجزه مختص خود بودهاند و بزرگترین معجزه تمام پیامبران، معجزه نبی مکرم اسلام، یعنی قرآن بوده که تا ابد اعجازش باقی است و هیچکس توان هماوردی با آن ندارد<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/33432/1/108 ر.ک: همان، ص125-108]</ref>. | معجزه، وسیلهای برای اثبات حقانیت انبیاء بوده و هریک از پیامبران دارای معجزه مختص خود بودهاند و بزرگترین معجزه تمام پیامبران، معجزه نبی مکرم اسلام، یعنی قرآن بوده که تا ابد اعجازش باقی است و هیچکس توان هماوردی با آن ندارد<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/33432/1/108 ر.ک: همان، ص125-108]</ref>. | ||
بخش چهارم، پیرامون موضوع امامت است. نگارنده در این بخش، دلیل بر منصوص بودن امامت از جانب خداوند متعال و پیامبر اکرم(ص) میآورد؛ زیرا این منصب جایگاهی است که ادامه جایگاه رسول مکرم اسلام(ص) است و باید اشخاصی بر این منصب تکیه زنند که مانند پیامبر دارای مقام عصمت باشند تا پس از پیامبر جامعه به سمت گمراهی کشیده نشود و اینکه برخی پس از رحلت پیامبر اکرم اسلام(ص)، جانشینی و امامت را بر اساس اجماع امت بر شخص اصلح بیان داشتند، این امری نفسانی و باطل بود و استدلالشان به روایت منسوب به پیامبر اکرم(ص) که: «لا تجتمع أمتي علی الخطأ» (امت من بر امر خطا اجتماع | بخش چهارم، پیرامون موضوع امامت است. نگارنده در این بخش، دلیل بر منصوص بودن امامت از جانب خداوند متعال و پیامبر اکرم(ص) میآورد؛ زیرا این منصب جایگاهی است که ادامه جایگاه رسول مکرم اسلام(ص) است و باید اشخاصی بر این منصب تکیه زنند که مانند پیامبر دارای مقام عصمت باشند تا پس از پیامبر جامعه به سمت گمراهی کشیده نشود و اینکه برخی پس از رحلت پیامبر اکرم اسلام(ص)، جانشینی و امامت را بر اساس اجماع امت بر شخص اصلح بیان داشتند، این امری نفسانی و باطل بود و استدلالشان به روایت منسوب به پیامبر اکرم(ص) که: «لا تجتمع أمتي علی الخطأ» (امت من بر امر خطا اجتماع نمیکنند)، امری باطل است (نگارنده، وجوه بطلان استناد به این روایت را بیان کرده است). | ||
در ادامه، موضوع امامت خاصه مطرح شده است و اینکه جانشین پس از پیامبر اکرم(ص) شخص [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین علی(ع)]] است به ادله عقلی و نقلی مذکور در مجامع روایی شیعه و اهل سنت که با اسناد گوناگون از پیامبر اکرم(ص) امر ولایت و زعامت [[امام على(ع)|علی(ع)]] نقل شده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/33432/1/132 ر.ک: همان، ص132-150]</ref>. | در ادامه، موضوع امامت خاصه مطرح شده است و اینکه جانشین پس از پیامبر اکرم(ص) شخص [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین علی(ع)]] است به ادله عقلی و نقلی مذکور در مجامع روایی شیعه و اهل سنت که با اسناد گوناگون از پیامبر اکرم(ص) امر ولایت و زعامت [[امام على(ع)|علی(ع)]] نقل شده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/33432/1/132 ر.ک: همان، ص132-150]</ref>. | ||
بخش نهایی این نوشتار در موضوع معاد است. مؤلف در باب استدلال بر معاد بیان میدارد که: شکی نیست که خداوند متعال بشر را خلق کرد و او را بهوسیله پیامبران مکلف به تکالیف شرعی نمود و با وعد و وعید بر ثواب و عقاب، در او انگیزه برای اطاعت به وجود آورد و قطعا از جلالت و عظمت خداوند متعال بهدور است که خلف وعده و عهدشکنی کند. در ادامه نگارنده به مباحثی چون کیفیت معاد، محشور شدن مخلوقات، میزان، صراط، شفاعت، بهشت و جهنم، خلود، رجعت، ظهور و... اشاره | بخش نهایی این نوشتار در موضوع معاد است. مؤلف در باب استدلال بر معاد بیان میدارد که: شکی نیست که خداوند متعال بشر را خلق کرد و او را بهوسیله پیامبران مکلف به تکالیف شرعی نمود و با وعد و وعید بر ثواب و عقاب، در او انگیزه برای اطاعت به وجود آورد و قطعا از جلالت و عظمت خداوند متعال بهدور است که خلف وعده و عهدشکنی کند. در ادامه نگارنده به مباحثی چون کیفیت معاد، محشور شدن مخلوقات، میزان، صراط، شفاعت، بهشت و جهنم، خلود، رجعت، ظهور و... اشاره میکند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/33432/1/152 ر.ک: همان، ص152-176]</ref>. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== |
ویرایش