پرش به محتوا

الحدائق في المطالب العالية الفلسفية العويصة: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۱ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'می‎د' به 'می‌د'
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
جز (جایگزینی متن - 'می‎د' به 'می‌د')
خط ۳۳: خط ۳۳:


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
محمد رضوان دایه، در سخن نخستین، زندگانی [[بطلیوسی، عبدالله بن محمد|ابن سید بطلیوسی]] و آثار او را به‎اختصار مورد بررسی قرار داده است. او کتاب حاضر را معروف و درعین‎حال مجهول می‎داند؛ معروف است؛ چراکه دو بار با توجهات دو عالم بزرگ چاپ شده است. اما مجهول است؛ چراکه به‎نحو شایسته جایگاه فلسفی آن در فرهنگ اندلس و تاریخ تفکرات اسلامی منتشر نشده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/28748/1/6 ر.ک: الكمة الأولی، ص6]</ref>‎.
محمد رضوان دایه، در سخن نخستین، زندگانی [[بطلیوسی، عبدالله بن محمد|ابن سید بطلیوسی]] و آثار او را به‎اختصار مورد بررسی قرار داده است. او کتاب حاضر را معروف و درعین‎حال مجهول می‌داند؛ معروف است؛ چراکه دو بار با توجهات دو عالم بزرگ چاپ شده است. اما مجهول است؛ چراکه به‎نحو شایسته جایگاه فلسفی آن در فرهنگ اندلس و تاریخ تفکرات اسلامی منتشر نشده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/28748/1/6 ر.ک: الكمة الأولی، ص6]</ref>‎.


حدائق به اعتقاد [[يافي، عبدالکريم|عبدالکریم یافی]]، از کتب ارزشمند فلسفی است که نویسنده در آن مسائل فلسفی، متافیزیکی و کلامی مهمی را بحث کرده است که فلاسفه، صوفیان و حکما به‎طور گسترده از یکدیگر نقل کرده‎اند‎ و آنها را به روش‎های مختلف دشوار یا ساده عرضه نموده‎اند. [[بطلیوسی، عبدالله بن محمد|ابن سید بطلیوسی]] این مسائل را ساده و واضح، با دقت کافی شرح کرده است؛ به‎گونه‎ای که اگر طالب حکمت و فلسفه آن را مطالعه کند می‎تواند کتب دشوار صوفیه متأخر و کتب پیچیده فلسفی را حل کند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/28748/1/8 ر.ک: مقدمه عبدالکریم یافعی، ص8]</ref>‎.
حدائق به اعتقاد [[يافي، عبدالکريم|عبدالکریم یافی]]، از کتب ارزشمند فلسفی است که نویسنده در آن مسائل فلسفی، متافیزیکی و کلامی مهمی را بحث کرده است که فلاسفه، صوفیان و حکما به‎طور گسترده از یکدیگر نقل کرده‎اند‎ و آنها را به روش‎های مختلف دشوار یا ساده عرضه نموده‎اند. [[بطلیوسی، عبدالله بن محمد|ابن سید بطلیوسی]] این مسائل را ساده و واضح، با دقت کافی شرح کرده است؛ به‎گونه‎ای که اگر طالب حکمت و فلسفه آن را مطالعه کند می‎تواند کتب دشوار صوفیه متأخر و کتب پیچیده فلسفی را حل کند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/28748/1/8 ر.ک: مقدمه عبدالکریم یافعی، ص8]</ref>‎.
خط ۴۷: خط ۴۷:
مبحث «علم خداوند»، از مباحث پیچیده و پرگفتگوی «الهیات به معنای‎ اخص» است. شک نیست‎ کـه‎ مـا‎ مـأمور رسیدن به کنه ذات و صفات خدا و درک آن‎ نیستیم و اساساً این امر خارج از‎ توان انسان است، ولی مـأمور به کسب معرفت در این‎ امور از راه الهام‎گیری‎ عقل از کتاب و سنت‎ هستیم‎ و چنین نیست که در کـسب‎ معرفت نسبت به ذات و صـفات خـداوند صرفاً باید مقلد و متعبد باشیم. در باب صفات خداوند، برخی گفته‎اند چون شناخت ما از صفات حق از روی‎ صفات‎ انسان‎هاست، بنابراین ما خدا را از انسان‎ها قیاس می‎گیریم و در واقع خدا را به‎ انسان تشبیه می‎کنیم و خـداوند از چنین تشبیهی که تشبیه خالق به مخلوق و نامتناهی به متناهی است، منزه است‎؛ '''ليس‎ كمثله شي‎ء''' (الشوری: 11)؛ پس باید راه تنزیه را بپوییم. حداکثر این است که اگر صفات ثبوتی را بـه کـار می‎بریم‎ آنها را به‎نحو سلبی تأویل‎ کنیم‎<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/16624/344 ر.ک: مطهری، علی، ص344]</ref>‎.
مبحث «علم خداوند»، از مباحث پیچیده و پرگفتگوی «الهیات به معنای‎ اخص» است. شک نیست‎ کـه‎ مـا‎ مـأمور رسیدن به کنه ذات و صفات خدا و درک آن‎ نیستیم و اساساً این امر خارج از‎ توان انسان است، ولی مـأمور به کسب معرفت در این‎ امور از راه الهام‎گیری‎ عقل از کتاب و سنت‎ هستیم‎ و چنین نیست که در کـسب‎ معرفت نسبت به ذات و صـفات خـداوند صرفاً باید مقلد و متعبد باشیم. در باب صفات خداوند، برخی گفته‎اند چون شناخت ما از صفات حق از روی‎ صفات‎ انسان‎هاست، بنابراین ما خدا را از انسان‎ها قیاس می‎گیریم و در واقع خدا را به‎ انسان تشبیه می‎کنیم و خـداوند از چنین تشبیهی که تشبیه خالق به مخلوق و نامتناهی به متناهی است، منزه است‎؛ '''ليس‎ كمثله شي‎ء''' (الشوری: 11)؛ پس باید راه تنزیه را بپوییم. حداکثر این است که اگر صفات ثبوتی را بـه کـار می‎بریم‎ آنها را به‎نحو سلبی تأویل‎ کنیم‎<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/16624/344 ر.ک: مطهری، علی، ص344]</ref>‎.


نویسنده در ششمین باب کتاب، به این موضوع پرداخته و چنین می‎نویسد: بسیاری از فلاسفه چنین تصور کرده‎اند که منظور از عبارت «خداوند تنها به ذات خود علم دارد»، آن است که خداوند به غیر خود عالم نیست. برخی دیگر که از اتصاف خداوند به صفت عالم نبودن به غیر خود پرهیز کرده‎ و آن را بزرگ شمرده‎اند، چنین تصور کرده‎اند که خداوند عالم به کلیات است نه جزئیات. گروهی دیگر خداوند را عالم به کلیات و جزئیات به علم کلی می‎دانسته‎اند. این قول سوم نزدیک‎ترین گفتار به حق است، اما دو قول دیگر اشتباهی آشکار و جهل به صفات باری جل ‎جلاله و سوء تفسیر از کلام قدمای فلاسفه است. وی سپس برای این کلام چهار معنا ذکر کرده و به بررسی آنها پرداخته است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/28748/1/107 ر.ک: همان، ص108-107]</ref>‎.
نویسنده در ششمین باب کتاب، به این موضوع پرداخته و چنین می‎نویسد: بسیاری از فلاسفه چنین تصور کرده‎اند که منظور از عبارت «خداوند تنها به ذات خود علم دارد»، آن است که خداوند به غیر خود عالم نیست. برخی دیگر که از اتصاف خداوند به صفت عالم نبودن به غیر خود پرهیز کرده‎ و آن را بزرگ شمرده‎اند، چنین تصور کرده‎اند که خداوند عالم به کلیات است نه جزئیات. گروهی دیگر خداوند را عالم به کلیات و جزئیات به علم کلی می‌دانسته‎اند. این قول سوم نزدیک‎ترین گفتار به حق است، اما دو قول دیگر اشتباهی آشکار و جهل به صفات باری جل ‎جلاله و سوء تفسیر از کلام قدمای فلاسفه است. وی سپس برای این کلام چهار معنا ذکر کرده و به بررسی آنها پرداخته است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/28748/1/107 ر.ک: همان، ص108-107]</ref>‎.


در آخرین باب کتاب، موضوع حیات نفس ناطقه بعد از مفارقت از جسم مطرح شده است. ابن سید ابتدا نفوس سه‎گانه را به سه بخش نباتی، حیوانی و ناطقه تقسیم می‎کند، سپس عدم نفس نباتی و حیوانی را پس از مرگ مورد اتفاق فلاسفه و عدم نفس ناطقه که عاقل و ممیز است را اختلافی می‎داند. گروهی از فلاسفه تصور کرده‎اند که نفس ناطقه نیز با فراقت از جسم مانند نفس نباتی و حیوانی معدوم می‎شود. گروهی نیز مانند سقراط و ارسطو و افلاطون قائل به وجود آن پس از مرگ شده‎اند. همه شرایع نیز بر این موضوع دلالت دارند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/28748/1/123 ر.ک: همان، ص123]</ref>‎.
در آخرین باب کتاب، موضوع حیات نفس ناطقه بعد از مفارقت از جسم مطرح شده است. ابن سید ابتدا نفوس سه‎گانه را به سه بخش نباتی، حیوانی و ناطقه تقسیم می‎کند، سپس عدم نفس نباتی و حیوانی را پس از مرگ مورد اتفاق فلاسفه و عدم نفس ناطقه که عاقل و ممیز است را اختلافی می‌داند. گروهی از فلاسفه تصور کرده‎اند که نفس ناطقه نیز با فراقت از جسم مانند نفس نباتی و حیوانی معدوم می‎شود. گروهی نیز مانند سقراط و ارسطو و افلاطون قائل به وجود آن پس از مرگ شده‎اند. همه شرایع نیز بر این موضوع دلالت دارند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/28748/1/123 ر.ک: همان، ص123]</ref>‎.


‎نویسنده سپس ذکر ادله شرعی را مناسب موضوع کتاب ندانسته است، اما هشت برهان فلسفی بر آن اقامه می‎کند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/28748/1/124 ر.ک: همان، ص132-124]</ref>‎.
‎نویسنده سپس ذکر ادله شرعی را مناسب موضوع کتاب ندانسته است، اما هشت برهان فلسفی بر آن اقامه می‎کند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/28748/1/124 ر.ک: همان، ص132-124]</ref>‎.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش