پرش به محتوا

مجموعه رسائل (علامه طباطبایی): تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۹ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'آیت‎الله' به 'آیت‌الله'
جز (جایگزینی متن - 'علیه‎السلام' به 'علیه‌السلام')
جز (جایگزینی متن - 'آیت‎الله' به 'آیت‌الله')
خط ۴۶: خط ۴۶:
1) رساله‎ای در اثـبات‎ واجب‎الوجود؛
1) رساله‎ای در اثـبات‎ واجب‎الوجود؛


این رساله از یادنامه [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبایی]] نقل شده و به قلم [[محمدی گیلانی، محمد|آیت‎الله مـحمدی گـیلانی]] به فارسی ترجمه شده است. نویسنده در این رساله در چهار فصل به اثبات واجب‎الوجود و تبیین صفات او پرداخته است. وی در توضیح این‎که واجب‎الوجود لذاته جامع همه کمالات وجودی است و هیچ کمالی از او خارج نیست می‎نویسد: چون واجب تعالى وجود صرف بوده و مشوب به چیزى از عدم یا عدمى که مغایر با ذات مقدّسش باشد نیست، واجد هر حقیقت وجودیه بماهو حقیقت وجودیه در هر تعینى از تعینات است و جامع هر کمال حقیقى از آن نظر که کمال حقیقى خواهد بود و هرگونه عدم و بطلانى از حریم قدس او مسلوب است<ref>ر.ک: متن کتاب، جلد1، ص29</ref>.
این رساله از یادنامه [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبایی]] نقل شده و به قلم [[محمدی گیلانی، محمد|آیت‌الله مـحمدی گـیلانی]] به فارسی ترجمه شده است. نویسنده در این رساله در چهار فصل به اثبات واجب‎الوجود و تبیین صفات او پرداخته است. وی در توضیح این‎که واجب‎الوجود لذاته جامع همه کمالات وجودی است و هیچ کمالی از او خارج نیست می‎نویسد: چون واجب تعالى وجود صرف بوده و مشوب به چیزى از عدم یا عدمى که مغایر با ذات مقدّسش باشد نیست، واجد هر حقیقت وجودیه بماهو حقیقت وجودیه در هر تعینى از تعینات است و جامع هر کمال حقیقى از آن نظر که کمال حقیقى خواهد بود و هرگونه عدم و بطلانى از حریم قدس او مسلوب است<ref>ر.ک: متن کتاب، جلد1، ص29</ref>.


2) رساله‎ای درباره توحید؛ ترجمه دکتر همایون همتی.
2) رساله‎ای درباره توحید؛ ترجمه دکتر همایون همتی.
خط ۵۶: خط ۵۶:
و یافته‎هاى عرفانى با آیات قرآنى و احادیث نبوى و ولوى هم‎آهنگى ایجاد کند و به نحو شگفت‎انگیز و تحسین‎برانگیزی نیز توفیق یافته است<ref>ر.ک: همان، ص35 و 40 و 41</ref>.
و یافته‎هاى عرفانى با آیات قرآنى و احادیث نبوى و ولوى هم‎آهنگى ایجاد کند و به نحو شگفت‎انگیز و تحسین‎برانگیزی نیز توفیق یافته است<ref>ر.ک: همان، ص35 و 40 و 41</ref>.


3) رساله خلق جدید پایان‎ناپذیر؛ ترجمه [[محمدی گیلانی، محمد|آیت‎الله محمد محمدی گیلانی]].
3) رساله خلق جدید پایان‎ناپذیر؛ ترجمه [[محمدی گیلانی، محمد|آیت‌الله محمد محمدی گیلانی]].


مسئله «خلق جدید» از اهم مسائل فلسفه الهى است که بحث در آن از دیدگاه حکمت متعالیه بسیار شیرین و مسرت‎انگیز است‎ که علامه آن را در یک مقاله که ظاهراً سنگین‎ترین مقالات آن بزرگوار است، به طرز بدیعى بیان فرموده‎اند و آن را به نام «مقاله قوه و فعل» نام‎گذارى نموده‎اند. ترجمه آزاد این اثر توسط خود علامه مورد بازبینی و تصحیح قرار گرفته است. مباحث این رساله در ده فصل تدوین شده است<ref>ر.ک: همان، ص96</ref>.
مسئله «خلق جدید» از اهم مسائل فلسفه الهى است که بحث در آن از دیدگاه حکمت متعالیه بسیار شیرین و مسرت‎انگیز است‎ که علامه آن را در یک مقاله که ظاهراً سنگین‎ترین مقالات آن بزرگوار است، به طرز بدیعى بیان فرموده‎اند و آن را به نام «مقاله قوه و فعل» نام‎گذارى نموده‎اند. ترجمه آزاد این اثر توسط خود علامه مورد بازبینی و تصحیح قرار گرفته است. مباحث این رساله در ده فصل تدوین شده است<ref>ر.ک: همان، ص96</ref>.
خط ۶۲: خط ۶۲:
4) رساله‎ای درباره وحی یا وحی یا شعور مرموز.
4) رساله‎ای درباره وحی یا وحی یا شعور مرموز.


رساله‎ای است که با توضیحات [[مکارم شیرازی، ناصر|آیت‎الله مکارم شیرازی]] منتشر شده است. نویسنده در این مقاله پس از تبیین نظریه وحی، وحی و نبوت را موهبتی الهی نه اکتسابی دانسته است. در انتهای این رساله توضیحات آیت‎الله مکارم شیرازی پیرامون برخی مطالب ارائه شده است<ref>ر.ک: همان، ص180-141</ref>.
رساله‎ای است که با توضیحات [[مکارم شیرازی، ناصر|آیت‌الله مکارم شیرازی]] منتشر شده است. نویسنده در این مقاله پس از تبیین نظریه وحی، وحی و نبوت را موهبتی الهی نه اکتسابی دانسته است. در انتهای این رساله توضیحات آیت‌الله مکارم شیرازی پیرامون برخی مطالب ارائه شده است<ref>ر.ک: همان، ص180-141</ref>.


5) علی و فلسفه الهی؛ ترجمه علی‎اکبر مهدی‎پور.
5) علی و فلسفه الهی؛ ترجمه علی‎اکبر مهدی‎پور.
خط ۷۴: خط ۷۴:
7) رسالة الولایة (ولایت‎نامه)؛ ترجمه دکتر همایون همتی.
7) رسالة الولایة (ولایت‎نامه)؛ ترجمه دکتر همایون همتی.


مسئله ولایت، از مباحث مهم عرفان نظرى است که پایه‎هاى استوار فلسفى نیز دارد. در حقیقت مرتبه پایانى سیر عارفان است که خود در صحایف و مکتوبات و آثار خویش با عبارت‎هاى گوناگون از آن یاد کرده‎اند. همچون «فناى ذاتى» یا «مقام محو اسم و رسم و رفض تعینات» و یا «مقام توحید ذات» و «فناى در توحید». [[حسن‌زاده آملی، حسن|آیت‎الله حسن‎زاده آملی]] پیرامون این رساله چنین می‎نویسند: «یکى از آیات بزرگى که نشانه مقام شامخ عرفان آن جناب است «رساله ولایت» است. انسان آنچه را مى‎گوید و مى‎نویسد، تمام حالات انسان، معرف باطن اوست، حرف او معرف اوست، تمام حالات شئون زندگى انسان، عنوان باطن او هستند». سپس ادامه می‎دهد:
مسئله ولایت، از مباحث مهم عرفان نظرى است که پایه‎هاى استوار فلسفى نیز دارد. در حقیقت مرتبه پایانى سیر عارفان است که خود در صحایف و مکتوبات و آثار خویش با عبارت‎هاى گوناگون از آن یاد کرده‎اند. همچون «فناى ذاتى» یا «مقام محو اسم و رسم و رفض تعینات» و یا «مقام توحید ذات» و «فناى در توحید». [[حسن‌زاده آملی، حسن|آیت‌الله حسن‎زاده آملی]] پیرامون این رساله چنین می‎نویسند: «یکى از آیات بزرگى که نشانه مقام شامخ عرفان آن جناب است «رساله ولایت» است. انسان آنچه را مى‎گوید و مى‎نویسد، تمام حالات انسان، معرف باطن اوست، حرف او معرف اوست، تمام حالات شئون زندگى انسان، عنوان باطن او هستند». سپس ادامه می‎دهد:


در این رساله در چند فصل، درباره مقامات عرفانى انسان، حرف‎هایى دارد. تا سخن را مى‎رساند به ادراک شهودى و ادراک فکرى. ادراک فکرى، از فلسفه، از صغرى‎ و کبرى‎، قدمى هست، اما این‎که انسان سیرى مى‎کند، آن ادراک شهودى و آن یافتنى که به زبان نمى‎آید، آن چشیدنى را که نمى‎شود به دیگرى بیان کرد، «قدر این باده، ندانى، به خدا تا نچشى»<ref>ر.ک: همان، جلد2، ص17 و 18</ref>.
در این رساله در چند فصل، درباره مقامات عرفانى انسان، حرف‎هایى دارد. تا سخن را مى‎رساند به ادراک شهودى و ادراک فکرى. ادراک فکرى، از فلسفه، از صغرى‎ و کبرى‎، قدمى هست، اما این‎که انسان سیرى مى‎کند، آن ادراک شهودى و آن یافتنى که به زبان نمى‎آید، آن چشیدنى را که نمى‎شود به دیگرى بیان کرد، «قدر این باده، ندانى، به خدا تا نچشى»<ref>ر.ک: همان، جلد2، ص17 و 18</ref>.


8) رساله‎ای در علم؛ ترجمه [[محمدی گیلانی، محمد|آیت‎الله محمد محمدی گیلانی]].
8) رساله‎ای در علم؛ ترجمه [[محمدی گیلانی، محمد|آیت‌الله محمد محمدی گیلانی]].


این رساله در هشت فصل تنظیم شده است. در ابتدای این رساله چنین می‎خوانیم: «علم در اصطلاح فلاسفه به علم حضورى و علم حصولى منقسم مى‎شود، زیرا معلوم یا با وجود خارجى- یعنى وجودى که آثار مطلوب بر آن مترتّب است- نزد عالم حضور مى‎یابد که آن را علم حضورى مى‎گویند و یا حضورش نزد عالم، با ماهیت و صورت است که مى‎توان گفت وجود ذهنى است- یعنى وجودى که آثار مطلوب بر آن مترتّب نیست- و این قسم علم را علم حصولى خوانند». علامه سپس به تبیین و تقریر این علوم می‎پردازد<ref>ر.ک: همان، ص123</ref>.
این رساله در هشت فصل تنظیم شده است. در ابتدای این رساله چنین می‎خوانیم: «علم در اصطلاح فلاسفه به علم حضورى و علم حصولى منقسم مى‎شود، زیرا معلوم یا با وجود خارجى- یعنى وجودى که آثار مطلوب بر آن مترتّب است- نزد عالم حضور مى‎یابد که آن را علم حضورى مى‎گویند و یا حضورش نزد عالم، با ماهیت و صورت است که مى‎توان گفت وجود ذهنى است- یعنى وجودى که آثار مطلوب بر آن مترتّب نیست- و این قسم علم را علم حصولى خوانند». علامه سپس به تبیین و تقریر این علوم می‎پردازد<ref>ر.ک: همان، ص123</ref>.
خط ۸۸: خط ۸۸:
10) رساله علم امام.
10) رساله علم امام.


این رساله به‎طور مستقل در سال 1396ق در تبریز با مقدمه [[قاضی طباطبایی، محمدعلی|آیت‎الله قاضی طباطبایی]] به چاپ رسیده که در این کتاب نیز به جهت تکمیل بحث ارائه شده است<ref>ر.ک: همان، ص225، پاورقی1</ref>. ‎نویسنده معتقد است که امام(ع)
این رساله به‎طور مستقل در سال 1396ق در تبریز با مقدمه [[قاضی طباطبایی، محمدعلی|آیت‌الله قاضی طباطبایی]] به چاپ رسیده که در این کتاب نیز به جهت تکمیل بحث ارائه شده است<ref>ر.ک: همان، ص225، پاورقی1</ref>. ‎نویسنده معتقد است که امام(ع)


به حقایق جهان هستى، در هرگونه شرایطى وجود داشته باشند، به اذن خدا واقف است؛ اعم از آن‎ها که تحت حس قرار دارند و آن‎ها که بیرون از دایره حس مى‎باشند، مانند موجودات آسمانى و حوادث گذشته و وقایع آینده<ref>ر.ک: همان، ص243</ref>. ‎علامه همچنین راه اثبات علم را از راه نقل روایات متواتری می‎داند که در جوامع حدیث شیعه، مانند کتاب‎ کافى‎ و بصائر و کتب صدوق و کتاب‎ [[بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم‌السلام|بحارالانوار]] و غیر آن‎ها ضبط شده است. به‎موجب اين روايات كه به حد و حصر نمى‎آيد، امام علیه‌السلام از راه موهبت الهى و نه از راه اكتساب، به همه‎چیز واقف و از همه‎چیز آگاه است و هرچه را بخواهد به اذن خدا، به ادنى توجهى مى‎داند. البته در قرآن كريم آياتى داريم كه علم غيب را مخصوص ذات خداى متعال و منحصر در ساحت مقدس او قرار مى‎دهد، ولى استثنايى كه در آيه كريمه «عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى‎ غَيْبِهِ أَحَداً* إِلَّا مَنِ ارْتَضى‎ مِنْ رَسُولٍ» (جن، 26-27) وجود دارد نشان مى‎دهد كه اختصاص علم غيب به خداى متعال به اين معناست كه غيب را مستقلاً و از پيش خود (بالذات) كسى جز خداى نداند، ولى ممكن است پيغمبران پسنديده به تعليم خدايى بدانند و ممكن است پسنديدگان ديگر نيز به تعليم پيغمبران آن را بدانند، چنان‎که در بسيارى از اين روايات وارد است كه پيغمبر و نيز هر امامى در آخرين لحظات زندگى خود علم امامت را به امام پس از خود مى‎سپارد.<ref>ر.ک: همان، ص244-243</ref>.
به حقایق جهان هستى، در هرگونه شرایطى وجود داشته باشند، به اذن خدا واقف است؛ اعم از آن‎ها که تحت حس قرار دارند و آن‎ها که بیرون از دایره حس مى‎باشند، مانند موجودات آسمانى و حوادث گذشته و وقایع آینده<ref>ر.ک: همان، ص243</ref>. ‎علامه همچنین راه اثبات علم را از راه نقل روایات متواتری می‎داند که در جوامع حدیث شیعه، مانند کتاب‎ کافى‎ و بصائر و کتب صدوق و کتاب‎ [[بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم‌السلام|بحارالانوار]] و غیر آن‎ها ضبط شده است. به‎موجب اين روايات كه به حد و حصر نمى‎آيد، امام علیه‌السلام از راه موهبت الهى و نه از راه اكتساب، به همه‎چیز واقف و از همه‎چیز آگاه است و هرچه را بخواهد به اذن خدا، به ادنى توجهى مى‎داند. البته در قرآن كريم آياتى داريم كه علم غيب را مخصوص ذات خداى متعال و منحصر در ساحت مقدس او قرار مى‎دهد، ولى استثنايى كه در آيه كريمه «عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى‎ غَيْبِهِ أَحَداً* إِلَّا مَنِ ارْتَضى‎ مِنْ رَسُولٍ» (جن، 26-27) وجود دارد نشان مى‎دهد كه اختصاص علم غيب به خداى متعال به اين معناست كه غيب را مستقلاً و از پيش خود (بالذات) كسى جز خداى نداند، ولى ممكن است پيغمبران پسنديده به تعليم خدايى بدانند و ممكن است پسنديدگان ديگر نيز به تعليم پيغمبران آن را بدانند، چنان‎که در بسيارى از اين روايات وارد است كه پيغمبر و نيز هر امامى در آخرين لحظات زندگى خود علم امامت را به امام پس از خود مى‎سپارد.<ref>ر.ک: همان، ص244-243</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش