۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
جز (جایگزینی متن - 'غالبا' به 'غالباً ') |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
نویسنده بر آن است كه: مذاهب گوناگونى كه تحت عنوان تشيع مىآيند و قدر مشترك همه آنها احقيت على(ع) و جانشينى بلافصل آن حضرت، بعد از پيغمبر اسلام(ص) است، و طريقههاى مختلفى كه تحت عنوان تصوف مىآيند و قدر مشترك همه آنها رابطه انسان و خدا فراتر از محدوده شريعت رسمى است، همه از آغاز پيدايش در ايران، خاک حاصلخيزى يافتهاند و بيش از هرجا به رشد و نمو نايل شدهاند<ref>متن كتاب، ص13</ref> | نویسنده بر آن است كه: مذاهب گوناگونى كه تحت عنوان تشيع مىآيند و قدر مشترك همه آنها احقيت على(ع) و جانشينى بلافصل آن حضرت، بعد از پيغمبر اسلام(ص) است، و طريقههاى مختلفى كه تحت عنوان تصوف مىآيند و قدر مشترك همه آنها رابطه انسان و خدا فراتر از محدوده شريعت رسمى است، همه از آغاز پيدايش در ايران، خاک حاصلخيزى يافتهاند و بيش از هرجا به رشد و نمو نايل شدهاند<ref>متن كتاب، ص13</ref> | ||
بر طبق پژوهش نویسنده: فضاى ايران بعد از مغول و همزمان با يورشهاى تيمور و سپس تركتازىهاى تركمانان از جهت فرهنگى و اجتماعى زمينه پيدايش نحلهها و فرقههاى تندرو را فراهم آورد؛ چه جنبشهاى، اجتماعى و سياسى در ايران تا همين اواخر شكل مذهبى به خود مىگرفته است. خصوصاً در قرون گذشته، آنچه از ديدگاه مورخان رسمى، بىدينى يا بددينى تلقّى شده، غالباً فرقههاى افراطى از ديدگاه اجتماعى و سياسى بودهاند. يكى از اين نحلهها، حروفىگرى است كه به دست فضلللّه استرآبادى متخلص به نعيمى (796- 740ق) پديد آمد و در مدت كمى از شمال خراسان و حاشيه خزر تا فارس و اصفهان و از آذربايجان تا عراق و سوريه و آناتولى گسترش يافت و حتى به اروپا (منطقه بالكان) رسيد<ref>همان، ص23</ref> | بر طبق پژوهش نویسنده: فضاى ايران بعد از مغول و همزمان با يورشهاى تيمور و سپس تركتازىهاى تركمانان از جهت فرهنگى و اجتماعى زمينه پيدايش نحلهها و فرقههاى تندرو را فراهم آورد؛ چه جنبشهاى، اجتماعى و سياسى در ايران تا همين اواخر شكل مذهبى به خود مىگرفته است. خصوصاً در قرون گذشته، آنچه از ديدگاه مورخان رسمى، بىدينى يا بددينى تلقّى شده، غالباً ً فرقههاى افراطى از ديدگاه اجتماعى و سياسى بودهاند. يكى از اين نحلهها، حروفىگرى است كه به دست فضلللّه استرآبادى متخلص به نعيمى (796- 740ق) پديد آمد و در مدت كمى از شمال خراسان و حاشيه خزر تا فارس و اصفهان و از آذربايجان تا عراق و سوريه و آناتولى گسترش يافت و حتى به اروپا (منطقه بالكان) رسيد<ref>همان، ص23</ref> | ||
بر اساس پژوهش نویسنده: نقطوىگرى شاخه الحادى حروفيه بوده است، با عقايد مادى - تناسخى و ظاهراً گرايشى به آزادى اخلاقى كه نزد ردّيهنويسان به اباحىگرى و هرزگى تعبير شده است. عناصر ايرانى قديم و شعوبى در اين آيين به چشم مىخورد؛ همچنانكه پارسىگرايى و عجمستايى محمود پسيخانى هم آشكار است. محمود پسيخانى (متوفاى 831ق) بنيانگذار اين نحله از شاگردان فضلللّه نعيمى (بنيانگذار حروفيه) بود و به سبب «انانيت» مردود استاد گشت و در مقابل حروفىگرى وى نقطوىگرى را بنياد گذاشت. تا آنجا كه منابع موجود نشان مىدهد، اين فرقه مدتها مخفى بوده و اثر و خبرى از آن نبوده است، تا آنكه تقريباً پس از يكصد سال با حضور «محموديان» يا همان نقطويان و پسيخانيان در حلقه مريدان شاه طاهر انجدانى پيشواى اسماعيلى معاصر شاه اسماعيل اول صفوى مواجه مىشويم. شاه طاهر را متهم مىداشتند به اينكه «ملحدان و چراغكشان و محموديان و زنديقان بر او مجتمع گشتهاند»<ref>همان، ص37- 38</ref> | بر اساس پژوهش نویسنده: نقطوىگرى شاخه الحادى حروفيه بوده است، با عقايد مادى - تناسخى و ظاهراً گرايشى به آزادى اخلاقى كه نزد ردّيهنويسان به اباحىگرى و هرزگى تعبير شده است. عناصر ايرانى قديم و شعوبى در اين آيين به چشم مىخورد؛ همچنانكه پارسىگرايى و عجمستايى محمود پسيخانى هم آشكار است. محمود پسيخانى (متوفاى 831ق) بنيانگذار اين نحله از شاگردان فضلللّه نعيمى (بنيانگذار حروفيه) بود و به سبب «انانيت» مردود استاد گشت و در مقابل حروفىگرى وى نقطوىگرى را بنياد گذاشت. تا آنجا كه منابع موجود نشان مىدهد، اين فرقه مدتها مخفى بوده و اثر و خبرى از آن نبوده است، تا آنكه تقريباً پس از يكصد سال با حضور «محموديان» يا همان نقطويان و پسيخانيان در حلقه مريدان شاه طاهر انجدانى پيشواى اسماعيلى معاصر شاه اسماعيل اول صفوى مواجه مىشويم. شاه طاهر را متهم مىداشتند به اينكه «ملحدان و چراغكشان و محموديان و زنديقان بر او مجتمع گشتهاند»<ref>همان، ص37- 38</ref> |
ویرایش