پرش به محتوا

كتاب الإیمان: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'غالبا' به 'غالباً '
جز (جایگزینی متن - ' .' به '.')
جز (جایگزینی متن - 'غالبا' به 'غالباً ')
خط ۳۹: خط ۳۹:
این کتاب ضمن یک اثر که در آن چهار اثر از آثار ائمه حدیث اهل تسنن به چاپ رسیده بوده چاپ شده بوده و هزینه چاپ و نشر آن را شیخ محمد نصیف سلفی پرداخت کرده است. محقق می‎نویسد من نام آثار حدیثی در کتابخانه دمشق را که چاپ نشده بودند برای وی فرستادم. هنگامی‎که در تعطیلات تابستانی به دمشق رفته بودم او از من درخواست کرد که تصاویر این کتاب‎ها را برایش بفرستم؛ این آثار عبارت بودند از کتاب الایمان حافظ ابوبکر بن ابی شیبه (متوفی 235ق)؛ کتاب الایمان امام ابوعبید قاسم بن سلام (متوفی 224ق)؛ کتاب العلم حافظ ابوخیثمه زهیر بن حرب (متوفی 234ق)؛ و کتاب اقتضاء العلم العمل خطیب بغدادی (متوفی 463ق).<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39832/1/5 ر.ک: مقدمه محقق، ص5-6]</ref>
این کتاب ضمن یک اثر که در آن چهار اثر از آثار ائمه حدیث اهل تسنن به چاپ رسیده بوده چاپ شده بوده و هزینه چاپ و نشر آن را شیخ محمد نصیف سلفی پرداخت کرده است. محقق می‎نویسد من نام آثار حدیثی در کتابخانه دمشق را که چاپ نشده بودند برای وی فرستادم. هنگامی‎که در تعطیلات تابستانی به دمشق رفته بودم او از من درخواست کرد که تصاویر این کتاب‎ها را برایش بفرستم؛ این آثار عبارت بودند از کتاب الایمان حافظ ابوبکر بن ابی شیبه (متوفی 235ق)؛ کتاب الایمان امام ابوعبید قاسم بن سلام (متوفی 224ق)؛ کتاب العلم حافظ ابوخیثمه زهیر بن حرب (متوفی 234ق)؛ و کتاب اقتضاء العلم العمل خطیب بغدادی (متوفی 463ق).<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39832/1/5 ر.ک: مقدمه محقق، ص5-6]</ref>


[[البانی، محمد ناصرالدین|البانی]] می‎گوید: پس از حدود چهار ماه شیخ محمد نصیف به من گفت که راغب است این کتاب‎ها با تعلیقات من بر آن در دمشق به چاپ برسد. من نیز به درخواست او پاسخ دادم و به آماده‎سازی کتاب‎ها برای چاپ مشغول شدم. آن‎ها را استنساخ کردم و با اصولش مقابله کردم. سپس تعلیقات مختصر و مفیدی بر آن زدم و در برخی از مفردات غریب را شرح کردم و برخی جمله‎ها را که بر بعضی از مردم مخفی بود، توضیح دادم. علاوه بر این امور، حال احادیث مرفوعه کتاب را از لحاظ صحت و ضعف بیان کردم و همچنین حال برخی آثار موقوفه‎ای که در نظرم از جهتی اهمیت خاصی داشت را بیان کردم. این کار را انجام دادم زیرا نویسندگان در این رساله‎ها، احادیث را با اسانید کاملش ذکر کرده بودند مگر در ابوعبید که کمتر این کار را انجام داده بود؛ بلکه او غالباً روایات را تعلیقه زده بود ولی بدون اسناد. این طریقه محدثین از علما بوده که روایات را با اسانیدش نقل کنند تا کسی که به حکم آن‎ها واقف است صحت و ضعف روایت را بر اساس علم مصطلح الحدیث و تراجم راویان آن بفهمد و این تنها راهی است که عالم دینی به طریق آن می‎تواند کلامی را که از آن حضرت(ص) صادر شده را از کلام غیر آن حضرت(ص) تشخیص دهد. ولی ازآنجایی‎که عموم مردم علم این امر را ندارند و برخی دیگر نیز تمکن استعمال این وسیله و استفاده از آن را ندارند، بر متمکن از این امر است که این امر یعنی صدور و عدم صدور روایت از معصوم(ع) را به دلیل نصیحت در دینشان برای مردم بیان کند. ازاین‎روست که آنچه عادت مخرجین و معلقین قدیم و جدید (مگر در موارد خاص) از اقتصار بر رواه فلان و فلان از حدیث فلان و فلان و بدون بیان حال اسانید روایت، بر آن تعلق گرفته، در مانحن‎فیه کفایت نمی‎کند؛ زیرا گاه در راویان این روایات برخی ضعفا و متروکین یا کذابین وَضّاعین را شاهدیم. پس امثال این تخریج اساساً فایده‎ای برای مردم ندارد بلکه به دلیل جهلشان به این علم در بسیاری از موارد سبب توهم آنان دراین‎ارتباط می‎شود که فکر کنند این حدیث ثابت شده است. چه‎بسا افرادی که به‎مجرد قول عالم در حدیثی که مثلاً طبرانی آن را روایت کرده، قائل به این شوند که این حدیثی صحیح است درحالی‎که در اسناد این روایت کذاب یا وضاعی وجود داشته باشد. این خواص نیز از اهل علم به درد کسانی از آنان می‎خورد که در تدریس اسانید روایت از تخریج با رجوع به اصول احادیث استعانت می‎طلبند. ولی معمولاً تعلیقات و تخریجات برای آنان وضع نشده است بلکه صرفاً از آن جمهور است. به‎هرحال عادت من بر این جاری شده که در هرچه که تألیف می‎کنم یا تعلیقه می‎زنم، درجات حدیث و صحیح و سقیم آن را مشخص کنم و معتقدم که کتمان این امر جایز نیست.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39832/1/6 ر.ک: همان، ص6-7]</ref>
[[البانی، محمد ناصرالدین|البانی]] می‎گوید: پس از حدود چهار ماه شیخ محمد نصیف به من گفت که راغب است این کتاب‎ها با تعلیقات من بر آن در دمشق به چاپ برسد. من نیز به درخواست او پاسخ دادم و به آماده‎سازی کتاب‎ها برای چاپ مشغول شدم. آن‎ها را استنساخ کردم و با اصولش مقابله کردم. سپس تعلیقات مختصر و مفیدی بر آن زدم و در برخی از مفردات غریب را شرح کردم و برخی جمله‎ها را که بر بعضی از مردم مخفی بود، توضیح دادم. علاوه بر این امور، حال احادیث مرفوعه کتاب را از لحاظ صحت و ضعف بیان کردم و همچنین حال برخی آثار موقوفه‎ای که در نظرم از جهتی اهمیت خاصی داشت را بیان کردم. این کار را انجام دادم زیرا نویسندگان در این رساله‎ها، احادیث را با اسانید کاملش ذکر کرده بودند مگر در ابوعبید که کمتر این کار را انجام داده بود؛ بلکه او غالباً ً روایات را تعلیقه زده بود ولی بدون اسناد. این طریقه محدثین از علما بوده که روایات را با اسانیدش نقل کنند تا کسی که به حکم آن‎ها واقف است صحت و ضعف روایت را بر اساس علم مصطلح الحدیث و تراجم راویان آن بفهمد و این تنها راهی است که عالم دینی به طریق آن می‎تواند کلامی را که از آن حضرت(ص) صادر شده را از کلام غیر آن حضرت(ص) تشخیص دهد. ولی ازآنجایی‎که عموم مردم علم این امر را ندارند و برخی دیگر نیز تمکن استعمال این وسیله و استفاده از آن را ندارند، بر متمکن از این امر است که این امر یعنی صدور و عدم صدور روایت از معصوم(ع) را به دلیل نصیحت در دینشان برای مردم بیان کند. ازاین‎روست که آنچه عادت مخرجین و معلقین قدیم و جدید (مگر در موارد خاص) از اقتصار بر رواه فلان و فلان از حدیث فلان و فلان و بدون بیان حال اسانید روایت، بر آن تعلق گرفته، در مانحن‎فیه کفایت نمی‎کند؛ زیرا گاه در راویان این روایات برخی ضعفا و متروکین یا کذابین وَضّاعین را شاهدیم. پس امثال این تخریج اساساً فایده‎ای برای مردم ندارد بلکه به دلیل جهلشان به این علم در بسیاری از موارد سبب توهم آنان دراین‎ارتباط می‎شود که فکر کنند این حدیث ثابت شده است. چه‎بسا افرادی که به‎مجرد قول عالم در حدیثی که مثلاً طبرانی آن را روایت کرده، قائل به این شوند که این حدیثی صحیح است درحالی‎که در اسناد این روایت کذاب یا وضاعی وجود داشته باشد. این خواص نیز از اهل علم به درد کسانی از آنان می‎خورد که در تدریس اسانید روایت از تخریج با رجوع به اصول احادیث استعانت می‎طلبند. ولی معمولاً تعلیقات و تخریجات برای آنان وضع نشده است بلکه صرفاً از آن جمهور است. به‎هرحال عادت من بر این جاری شده که در هرچه که تألیف می‎کنم یا تعلیقه می‎زنم، درجات حدیث و صحیح و سقیم آن را مشخص کنم و معتقدم که کتمان این امر جایز نیست.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39832/1/6 ر.ک: همان، ص6-7]</ref>


در ابتدای کتاب پس از عبارت «صلی‎الله علی محمد و آله و سلم» اسانید کتاب با عبارات زیر وارد شده و سپس روایات در این باب ارائه شده است:
در ابتدای کتاب پس از عبارت «صلی‎الله علی محمد و آله و سلم» اسانید کتاب با عبارات زیر وارد شده و سپس روایات در این باب ارائه شده است:
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش