۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هاي' به 'های') |
جز (جایگزینی متن - 'غالبا' به 'غالباً ') |
||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
2. ادعاى صحيح، ولى مثالهاى اشتباه: نویسنده كتاب «الشيخ الكليني البغدادي و كتابه الكافي» ذيل عنوان «تعدّد رجال الطبقة الواحدة في السند» چنين نوشته است: و از مثالهایش روايتى است كه از على بن ابراهيم با سندش از زراره و فضيل بن يسار و بكير بن اعين و محمّد بن مسلم و بريد بن معاويه و ابىالجارود همگى از امام باقر(ع) نقل كرده است. نویسنده در نقد اين مطلب نوشته است: مىگويم: تعدّد رجال يك طبقه اگر در طبقه مشايخ كلينى باشد، نسبت دادن آن به او بهصورت جزم و يقين صحيح است و اما در غير آن و خصوصا در مثالى كه ذكر شده و مانند آن مشهور به «روايات الفضلاء»، پس نسبت آن تعدّد به او صحيح نيست. بله اگر مثال مىزد به رواياتى كه كلينى از عدهها نقل كرده، بهويژه عده اشعرى كه مشتمل بر پنج مرد است يا اگر مثال مىزد به برخى مثالهاى ديگر كه در كافى بسيار است - همانطوركه در باب ثواب العالم و المتعلّم است و گفته: «محمّد بن الحسن و على بن محمّد از سهل بن زياد و محمّد بن يحيى، از احمد بن محمّد همگى از جعفر بن محمّد اشعرى، از عبداللّه بن ميمون القدّاح و على بن ابراهيم، از پدرش، از حمّاد بن عيسى، از القدّاح...» - اگر به اين مثال مىزد ادعایش تمام بود.<ref>ر.ک: متن كتاب، ص34-35</ref> | 2. ادعاى صحيح، ولى مثالهاى اشتباه: نویسنده كتاب «الشيخ الكليني البغدادي و كتابه الكافي» ذيل عنوان «تعدّد رجال الطبقة الواحدة في السند» چنين نوشته است: و از مثالهایش روايتى است كه از على بن ابراهيم با سندش از زراره و فضيل بن يسار و بكير بن اعين و محمّد بن مسلم و بريد بن معاويه و ابىالجارود همگى از امام باقر(ع) نقل كرده است. نویسنده در نقد اين مطلب نوشته است: مىگويم: تعدّد رجال يك طبقه اگر در طبقه مشايخ كلينى باشد، نسبت دادن آن به او بهصورت جزم و يقين صحيح است و اما در غير آن و خصوصا در مثالى كه ذكر شده و مانند آن مشهور به «روايات الفضلاء»، پس نسبت آن تعدّد به او صحيح نيست. بله اگر مثال مىزد به رواياتى كه كلينى از عدهها نقل كرده، بهويژه عده اشعرى كه مشتمل بر پنج مرد است يا اگر مثال مىزد به برخى مثالهاى ديگر كه در كافى بسيار است - همانطوركه در باب ثواب العالم و المتعلّم است و گفته: «محمّد بن الحسن و على بن محمّد از سهل بن زياد و محمّد بن يحيى، از احمد بن محمّد همگى از جعفر بن محمّد اشعرى، از عبداللّه بن ميمون القدّاح و على بن ابراهيم، از پدرش، از حمّاد بن عيسى، از القدّاح...» - اگر به اين مثال مىزد ادعایش تمام بود.<ref>ر.ک: متن كتاب، ص34-35</ref> | ||
3. روش كلينى چنين نيست و تحت عنوان «التعبير عن الإمام في السند بغير اسمه» چنين نوشته: و از روش كلينى در سند چنين است كه اسم امامى را كه از او با غير اسمش تعبير شده، مانند شيخ يا عبدصالح، ذكر نمىكند و بيشترين مواردى كه اين روش در روايت استفاده شده، در زمان حيات حضرت امام كاظم(ع) است كه غالباً در كتابهاى حديث با كنيه يا لقبش يا با اشاره از او ياد مىشود و تصريح به اسم شريفش كم است... مىگويم: الف)- آنچه به [[شيخ كلينى]] نسبت داده صحيح نيست؛ چون روش كلينى چنين نيست و مشخص نبودن اسم امام(ع) در خود منابعى است كه بر آن اعتماد كرده است و تعبير از ائمه(ع) بدون اسمشان جزو عملكرد راويان است و شايد اين مطلب با اشاره آنان(ع) حاصل شده تا جان شیعیان شان محفوظ بماند. ب)- انگيزههاى اينگونه تعبير در نزد راويان را مىتوان در شرايط سياسى حاكم در آن روزگار حصر كرد و به همين جهت مىبينيم كه امامانى كه در شرايط بهترى نسبت به امام كاظم(ع) مىزيستند در رواياتشان چنين تعبيرى ديده نمىشود. ج)- آنچه در ذيل عبارت آورده، صحيح نيست و اين مطلب روشنى است براى كسى كه ممارست در شناخت احاديث داشته باشد.<ref>ر.ک: همان، ص181</ref> | 3. روش كلينى چنين نيست و تحت عنوان «التعبير عن الإمام في السند بغير اسمه» چنين نوشته: و از روش كلينى در سند چنين است كه اسم امامى را كه از او با غير اسمش تعبير شده، مانند شيخ يا عبدصالح، ذكر نمىكند و بيشترين مواردى كه اين روش در روايت استفاده شده، در زمان حيات حضرت امام كاظم(ع) است كه غالباً ً در كتابهاى حديث با كنيه يا لقبش يا با اشاره از او ياد مىشود و تصريح به اسم شريفش كم است... مىگويم: الف)- آنچه به [[شيخ كلينى]] نسبت داده صحيح نيست؛ چون روش كلينى چنين نيست و مشخص نبودن اسم امام(ع) در خود منابعى است كه بر آن اعتماد كرده است و تعبير از ائمه(ع) بدون اسمشان جزو عملكرد راويان است و شايد اين مطلب با اشاره آنان(ع) حاصل شده تا جان شیعیان شان محفوظ بماند. ب)- انگيزههاى اينگونه تعبير در نزد راويان را مىتوان در شرايط سياسى حاكم در آن روزگار حصر كرد و به همين جهت مىبينيم كه امامانى كه در شرايط بهترى نسبت به امام كاظم(ع) مىزيستند در رواياتشان چنين تعبيرى ديده نمىشود. ج)- آنچه در ذيل عبارت آورده، صحيح نيست و اين مطلب روشنى است براى كسى كه ممارست در شناخت احاديث داشته باشد.<ref>ر.ک: همان، ص181</ref> | ||
4. سخن پايانى: هشدار و دعوت: | 4. سخن پايانى: هشدار و دعوت: |
ویرایش