۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده') |
جز (جایگزینی متن - 'غالبا' به 'غالباً ') |
||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
| تعداد جلد =2 | | تعداد جلد =2 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور =14412 | | کتابخانۀ دیجیتال نور =14412 | ||
| کتابخوان همراه نور =03358 | |||
| کد پدیدآور = | | کد پدیدآور = | ||
| پس از = | | پس از = | ||
خط ۵۶: | خط ۵۷: | ||
#به كارگيرى غير اصطلاح به جاى اصطلاح | #به كارگيرى غير اصطلاح به جاى اصطلاح | ||
#:در عرف اصطلاح نامهنويسى، افعال و غالب عبارات مركب را اصطلاح نمىدانند؛ ولى در اين فرهنگنامه از فعل و عبارات مركب به منزله اصطلاح استفاده شده است؛ براى مثال فعل «ابتدع» را از عبارت «ان الله عزوجل خلق الاشياء و ابتدعها مخترعا لها لا من شىْْْء و لا على اصل متقدم» (ج 4/1) استخراج كرده است، در حالى كه با وجود اصطلاح «ابتداع» به اين كلمه نيازى نيست. از اين قبيل مىتوان «اتحد» و «اتحاد»، «احدث» و «احداث»، «احبط» و «احباط»، «اخبر» و «اخبار»، «اخترع» و «اختراع»، «اراد» و «اراده»، «استوى» و «استواء» را نام برد. | #:در عرف اصطلاح نامهنويسى، افعال و غالب عبارات مركب را اصطلاح نمىدانند؛ ولى در اين فرهنگنامه از فعل و عبارات مركب به منزله اصطلاح استفاده شده است؛ براى مثال فعل «ابتدع» را از عبارت «ان الله عزوجل خلق الاشياء و ابتدعها مخترعا لها لا من شىْْْء و لا على اصل متقدم» (ج 4/1) استخراج كرده است، در حالى كه با وجود اصطلاح «ابتداع» به اين كلمه نيازى نيست. از اين قبيل مىتوان «اتحد» و «اتحاد»، «احدث» و «احداث»، «احبط» و «احباط»، «اخبر» و «اخبار»، «اخترع» و «اختراع»، «اراد» و «اراده»، «استوى» و «استواء» را نام برد. | ||
#:عبارات مركب نيز غالباً به احكام و مباحث يكى از اصطلاحات اشاره مىكنند و در ذيل اصطلاح مرتبط طرح مىشوند؛ مثلاً عبارت «ابطال كون البقاء معنى» (6/1) از مباحث «بقاء»، عبارت «ارزاق هى لطف فى التكليف» (/1 92) از «احكام ارزاق»، و عبارت «اعتقاد لصحه حدوث الشىء» (153/1) از شرايط تحقق اراده بوده، به ترتيب ذيل اصطلاح «بقاء» (/1 282)، «ارزاق» (/1 92) و «اراده» (1 / 69) مطرح مىشوند. | #:عبارات مركب نيز غالباً ً به احكام و مباحث يكى از اصطلاحات اشاره مىكنند و در ذيل اصطلاح مرتبط طرح مىشوند؛ مثلاً عبارت «ابطال كون البقاء معنى» (6/1) از مباحث «بقاء»، عبارت «ارزاق هى لطف فى التكليف» (/1 92) از «احكام ارزاق»، و عبارت «اعتقاد لصحه حدوث الشىء» (153/1) از شرايط تحقق اراده بوده، به ترتيب ذيل اصطلاح «بقاء» (/1 282)، «ارزاق» (/1 92) و «اراده» (1 / 69) مطرح مىشوند. | ||
#عدم ارجاع اصطلاحات مترادف و اخص به اصطلاح مرجَّح و اعم | #عدم ارجاع اصطلاحات مترادف و اخص به اصطلاح مرجَّح و اعم | ||
#:براى پرهيز از تكرار مطالب، ارجاع اصطلاحات مترادف به اصطلاحِ مرجَّح و اصطلاحات اخص به اصطلاح اعم امرى ضرورى است؛ ولى در اين فرهنگنامه از سيستم ارجاع استفاده نشده و ذيل هر يك از آنها جداگانه، و گاه تكرارى، مطالبى آورده شده است؛ براى نمونه از اصطلاحات مترادف مىتوان به موارد زير اشاره كرد: | #:براى پرهيز از تكرار مطالب، ارجاع اصطلاحات مترادف به اصطلاحِ مرجَّح و اصطلاحات اخص به اصطلاح اعم امرى ضرورى است؛ ولى در اين فرهنگنامه از سيستم ارجاع استفاده نشده و ذيل هر يك از آنها جداگانه، و گاه تكرارى، مطالبى آورده شده است؛ براى نمونه از اصطلاحات مترادف مىتوان به موارد زير اشاره كرد: | ||
خط ۷۳: | خط ۷۴: | ||
#فقدان نظم منطقى | #فقدان نظم منطقى | ||
#:در اين فرهنگنامه، متون براساس ترتيب تاريخى تنظيم شدهاند؛ و اين امر باعث شده است كه مطالب غالباً نظم و دستهبندى منطقى نداشته باشد؛ براى مثال درباره «اباحه» گفته است: «اما مثال الاباحه، فهو كذبح البهائم...» و پس از عبارتى ديگر آورده است: «الاباحه هى تخيير بين الفعل و تركه» (1/1). درباره اصطلاح «ابتداء» گفته است: «... ان ابتداء الخلق في الجنه كان اصلح لهم من ابتدائهم في الدنيا...»، و سپس نوشته است: «الابتداء خلق الشىْْْء اول مره و الاعاده خلقه مره اخرى» (/1 1). | #:در اين فرهنگنامه، متون براساس ترتيب تاريخى تنظيم شدهاند؛ و اين امر باعث شده است كه مطالب غالباً ً نظم و دستهبندى منطقى نداشته باشد؛ براى مثال درباره «اباحه» گفته است: «اما مثال الاباحه، فهو كذبح البهائم...» و پس از عبارتى ديگر آورده است: «الاباحه هى تخيير بين الفعل و تركه» (1/1). درباره اصطلاح «ابتداء» گفته است: «... ان ابتداء الخلق في الجنه كان اصلح لهم من ابتدائهم في الدنيا...»، و سپس نوشته است: «الابتداء خلق الشىْْْء اول مره و الاعاده خلقه مره اخرى» (/1 1). | ||
#:در بحث «احداث» گفته است: «اذ الوجود بعد ان لم يكن هو دليل الايجاد و الاحداث الذى به يُعلم الموجود المحدث»، و سپس آورده است: «حقيقه الخلق و الاحداث هو اخراج الشىْْْء من العدم الى الوجود...» (/1 29). | #:در بحث «احداث» گفته است: «اذ الوجود بعد ان لم يكن هو دليل الايجاد و الاحداث الذى به يُعلم الموجود المحدث»، و سپس آورده است: «حقيقه الخلق و الاحداث هو اخراج الشىْْْء من العدم الى الوجود...» (/1 29). | ||
#:درباره «زمان» گفته است: «اعلم انه كان (الاشعرى) يقول ان الاجل و الحين و الوقت و الزمان مما تتقارب معانيها و ان اجل كل حادث حال حدوثه...»، «كل زمان فنهايته الآن و هو حد الزمانين فهو نهايه الماضى و بعده ابتداء للمستقبل...»، آنگاه به تعريف زمان پرداخته و آورده است: «الزمان انما هو مده بقاء الجوهر ساكنا او متحركا... الزمان المعهود عندنا هو مده وجود الجوهر ساكنا او متحركا او مده وجود العرض فى الجسم» (/1 622). | #:درباره «زمان» گفته است: «اعلم انه كان (الاشعرى) يقول ان الاجل و الحين و الوقت و الزمان مما تتقارب معانيها و ان اجل كل حادث حال حدوثه...»، «كل زمان فنهايته الآن و هو حد الزمانين فهو نهايه الماضى و بعده ابتداء للمستقبل...»، آنگاه به تعريف زمان پرداخته و آورده است: «الزمان انما هو مده بقاء الجوهر ساكنا او متحركا... الزمان المعهود عندنا هو مده وجود الجوهر ساكنا او متحركا او مده وجود العرض فى الجسم» (/1 622). |
ویرایش