۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'سوال' به 'سؤال') |
جز (جایگزینی متن - 'ولي' به 'ولی') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
=== فصل دوم === | === فصل دوم === | ||
فصل دوم به بررسى ديدگاه وهابيان درباره عدم جواز ايجاد بناء بر قبور انبياء و | فصل دوم به بررسى ديدگاه وهابيان درباره عدم جواز ايجاد بناء بر قبور انبياء و اولیاء شايسته خداوند پرداخته شده است. از ديدگاه [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]]، تخريب و از بين بردن مشاهدى كه بر قبور ايشان بنا گرديده واجب است. آل سعود با تمسك به اين ديدگاه در سال 1344ق. به تخريب مراقد مطهر ائمه بقيع و محو آثار اهلبيت پيامبر(ص) پرداختند. | ||
مؤلف در اين فصل در يك بخش ديدگاه قرآن كريم در مورد جواز بناء مشاهد بر قبور انبياء و | مؤلف در اين فصل در يك بخش ديدگاه قرآن كريم در مورد جواز بناء مشاهد بر قبور انبياء و اولیاء را بيان و آن را از مصاديق تعظيم شعائر الهى و نيز اظهار محبت و علاقه به نبى مكرم اسلام و اهلبيت حضرت(ع)، و... دانسته و در بخش دوم به اثبات جواز اين امر با توجه به سيره مستمره مسلمين مىپردازد. مؤلف همچنين آثار اسلامى و از جمله بناهایى كه بر مرقد پيامبر اكرم(ص) و خاندان ايشان بنا شده است را يكى از دلايل اصالت داشتن دين اسلام برمىشمارد. | ||
در ادامه به نقد بررسى حديث ابوالهياج اسدى، حديث جابر بن عبدالله انصارى و نيز دو حديث ديگر كه وهابيان در توجيه تخريب قبور بدان استناد جستهاند مىپردازد. | در ادامه به نقد بررسى حديث ابوالهياج اسدى، حديث جابر بن عبدالله انصارى و نيز دو حديث ديگر كه وهابيان در توجيه تخريب قبور بدان استناد جستهاند مىپردازد. | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
فصل سوم كتاب به نقد و بررسى ديدگاه وهابيان درباره عدم جواز ساختن مسجد در جوار مراقد مشرفه اختصاص يافته است. وهابيان در اثبات مدعاى خويش به حديثى از پيامبر اكرم(ص) كه در آن يهود و نصارى به جهت آنكه قبور پيامبران خويش را مسجد قرار مىدادهاند، مورد لعن واقع شدهاند، استناد مىكنند و اين را دليلى بر عدم جواز اين كار مىدانند. | فصل سوم كتاب به نقد و بررسى ديدگاه وهابيان درباره عدم جواز ساختن مسجد در جوار مراقد مشرفه اختصاص يافته است. وهابيان در اثبات مدعاى خويش به حديثى از پيامبر اكرم(ص) كه در آن يهود و نصارى به جهت آنكه قبور پيامبران خويش را مسجد قرار مىدادهاند، مورد لعن واقع شدهاند، استناد مىكنند و اين را دليلى بر عدم جواز اين كار مىدانند. | ||
اما مؤلف بر اين باور است كه قرائن زيادى وجود دارد، دال بر اين كه نهى مذكور در جايى است كه قبور ايشان به عنوان قبله گاه مورد توجه قرار گيرد و الا صرف ساختن مسجد در كنار قبور انبياء و | اما مؤلف بر اين باور است كه قرائن زيادى وجود دارد، دال بر اين كه نهى مذكور در جايى است كه قبور ايشان به عنوان قبله گاه مورد توجه قرار گيرد و الا صرف ساختن مسجد در كنار قبور انبياء و اولیاء نه تنها منهى عنه نيست، بلكه در امتهاى گذشته نيز سابقه دارد، از جمله در داستان اصحاب كهف كه قرآن كريم بدان اشاره مىكند. | ||
=== فصل چهارم === | === فصل چهارم === | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
=== فصل ششم === | === فصل ششم === | ||
فصل ششم كتاب به بررسى جواز يا عدم جواز اقامه نماز و خواندن دعا كنار قبور | فصل ششم كتاب به بررسى جواز يا عدم جواز اقامه نماز و خواندن دعا كنار قبور اولیاء الهى اختصاص يافته است. اين موضوع از ديدگاه وهابيان از اهميت ويژهاى برخوردار است و اين گروه در مراحل اولیه به منع از اين كار پرداختند و به مرور زمان آن را شرك تلقى كردند. غافل از آنكه انگيزه مسلمانان از اقامه نماز كنار قبور اولیاء و صالحان، نه عبادت ايشان، بلكه تبرک جستن به مكانى است كه دوستى از دوستان خدا را در خود جاى داده است. | ||
=== فصل هفتم === | === فصل هفتم === | ||
فصل هفتم به موضوع توسل به | فصل هفتم به موضوع توسل به اولیاء الهى اختصاص يافته است. توسل به اولیاء الهى در تمام اقطار عالم و در بين تمام مسلمانان امرى رايج و پذيرفته شده است و احاديث زيادى بر جواز، بلكه استحباب آن دلالت دارند؛ اما [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] و به تبع او محمد بن عبدالوهاب اين كار را زمانى بدعت و زمانى ديگر پرستش اولیاء الهى توصيف كردند. مؤلف در اين فصل به رد و ابطال اين ديدگاه با توجه به روايات وارده و نيز سيره رايج ميان مسلمانان مىپردازد. وى همچنين از برخى آثارى كه علماى اهل سنت درباره جواز توسل نگاشتهاند، نام مىبرد و در پايان اين نكته را يادآور مىشود كه خود قرآن كريم در آيه: يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله و ابتغوا اليه الوسيله و...[1] به جواز توسل به اولیاء الهى نه تنها تصريح، بلكه دعوت كرده است. | ||
=== فصل هشتم === | === فصل هشتم === | ||
فصل هشتم كتاب به موضوع جواز نذورات براى اهل قبور اختصاص يافته است. مؤلف در اين فصل، پس از تعريف اصطلاحى «نذر» و بيان اقسام ثواب نذر اين نكته را يادآور مىشود كه نذر و اهداء ثواب آن به يكى از | فصل هشتم كتاب به موضوع جواز نذورات براى اهل قبور اختصاص يافته است. مؤلف در اين فصل، پس از تعريف اصطلاحى «نذر» و بيان اقسام ثواب نذر اين نكته را يادآور مىشود كه نذر و اهداء ثواب آن به يكى از اولیاء يا بندگان صالح خداوند امرى متعارف و مرسوم ميان مسلمانان بوده است؛ اما [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] و ابن عبدالوهاب با اين توجيه كه چون اين نذر به نيت تقرب به آن ولى يا بنده شايسته خداوند انجام مىگيرد آن را تحريم كردند. مؤلف به رد و ابطال اين ديدگاه پرداخته و معتقد است، نيت شخص ناذر در نذر تنها تقرب به خداوند است و فقط ثواب نذر به ولى صالح خداوند هديه مىگردد. سپس به ذكر شواهدى از سيره پيامبر اكرم(ص) در اين باره مىپردازد. | ||
=== فصل نهم === | === فصل نهم === | ||
فصل نهم كتاب به موضوع بزرگداشت زادروز | فصل نهم كتاب به موضوع بزرگداشت زادروز اولیاء الهى و نيز ايام رحلت ايشان اختصاص يافته و در ابتدا اين سؤال مطرح مىشود كه آيا اين امر بدعت است يا خير؟ | ||
وهابيان مدعىاند كه اين كار بدعت است و حرام چرا كه به نوعى عبادت و پرستش ايشان به شمار مىآيد. | وهابيان مدعىاند كه اين كار بدعت است و حرام چرا كه به نوعى عبادت و پرستش ايشان به شمار مىآيد. | ||
به باور مؤلف اين اشتباه وهابيان ناشى از خلط بين مفهوم «پرستش» و «بزرگداشت» و يكى انگاشتن اين دو است. آنچه از آن نهى شده، پرستش | به باور مؤلف اين اشتباه وهابيان ناشى از خلط بين مفهوم «پرستش» و «بزرگداشت» و يكى انگاشتن اين دو است. آنچه از آن نهى شده، پرستش اولیاء است نه بزرگداشت ايشان چرا كه خود قرآن كريم در آيات عديدهاى به تكريم و ستايش انبياء و اولیاء پرداخته و خود اين سندى گويا بر جواز تكريم و تعظيم ايشان است. | ||
=== فصل دهم === | === فصل دهم === | ||
فصل دهم كتاب به موضوع تبرک و استشفاء به آثار | فصل دهم كتاب به موضوع تبرک و استشفاء به آثار اولیاء الهى اختصاص يافته و اعتقاد وهابيان به شرك آميز بودن اين عمل مورد نقد و بررسى قرار گرفته است. ممانعت از تبرک جستن به آثار نبوى و بوسيدن ضريح و منبر نورانى حضرت بسيار مورد توجه وهابيان است و حال آن كه در خود قرآن كريم و سيره مسلمين دلائل فراوانى بر جواز تبرک و استشفاء به آثار مذكور وجود دارد. | ||
=== فصل يازدهم === | === فصل يازدهم === | ||
خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
=== فصل دوازدهم === | === فصل دوازدهم === | ||
فصل دوازدهم به بررسى موضوع يارى جستن و استعانت از | فصل دوازدهم به بررسى موضوع يارى جستن و استعانت از اولیاء الهى در زمان حيات ايشان اختصاص يافته است. مؤلف براى درخواست چيزى از اولیاء الهى سه نحوه تصوير ارائه مىكند: | ||
# اينكه در شوون عادى زندگى از ايشان استعانت صورت گيرد. حكم اين صورت بسيار روشن است و در قرآن كريم داستان ذوا القرنين گواه صادقى بر جواز اين امر است. | # اينكه در شوون عادى زندگى از ايشان استعانت صورت گيرد. حكم اين صورت بسيار روشن است و در قرآن كريم داستان ذوا القرنين گواه صادقى بر جواز اين امر است. | ||
خط ۸۷: | خط ۸۷: | ||
# استعانت از ولى خدا كه قادر بر اعجاز و خرق عادت است، براى پيشبرد امرى بدون مراجعه به اسباب مادى صورت گيرد. مؤلف بر اين باور است كه در قرآن كريم شواهد عديدهاى بر جواز اين نوع از استعانت وجود دارد. | # استعانت از ولى خدا كه قادر بر اعجاز و خرق عادت است، براى پيشبرد امرى بدون مراجعه به اسباب مادى صورت گيرد. مؤلف بر اين باور است كه در قرآن كريم شواهد عديدهاى بر جواز اين نوع از استعانت وجود دارد. | ||
مجموع اين آيات دلايل خوبى بر توانايى | مجموع اين آيات دلايل خوبى بر توانايى اولیاء الهى بر انجام خوارق عادات و نيز جواز استعانت از ايشان ارائه مىكند. | ||
=== فصل سيزدهم === | === فصل سيزدهم === | ||
فصل سيزدهم به بررسى موضوع استعانت از | فصل سيزدهم به بررسى موضوع استعانت از اولیاء الهى بعد از وفات ايشان اختصاص يافته است. اين مسأله به جهت محروم بودن مسلمانان از درك محضر مبارک پيامبر(ص) و طلب استعانت از ايشان، از اهميت ويژهاى برخوردار است. مؤلف بحث و بررسى اين موضوع را نيازمند فحص و بررسى درباره چهار موضوع اساسى ديگر مىداند كه عبارتند از: | ||
# بقاء روح بعد از مرگ. | # بقاء روح بعد از مرگ. | ||
# حقيقت انسان كه همان روح اوست. | # حقيقت انسان كه همان روح اوست. | ||
# امكان اتصال به عالم ارواح. | # امكان اتصال به عالم ارواح. | ||
# احاديث صحيحهاى كه بر جواز استعانت به ارواح | # احاديث صحيحهاى كه بر جواز استعانت به ارواح اولیاء الهى دلالت دارد. | ||
مؤلف پس از بررسى امور چهارگانه مذكور نتيجه مىگيرد كه | مؤلف پس از بررسى امور چهارگانه مذكور نتيجه مىگيرد كه اولیاء الهى از توان برآورده كردن خواسته افرادى كه به ايشان متوسل مىشوند، برخوردارند چرا كه ايشان نزد خداى خويش زندهاند و هر آنچه از آنها صادر مىشود به اذن و اجازه پروردگار است و ايشان مصداق فرمايش خداوندند كه میفرمايد: و ما تشاوون الا ان يشاء الله. | ||
=== فصل چهاردهم === | === فصل چهاردهم === | ||
فصل چهاردهم به موضوع شفاعت اختصاص يافته است. در اين فصل ابتدا به تعريف لغوى و اصطلاحى شفاعت پرداخته شده و ديدگاه وهابيان مبنى بر حرمت استشفاع از | فصل چهاردهم به موضوع شفاعت اختصاص يافته است. در اين فصل ابتدا به تعريف لغوى و اصطلاحى شفاعت پرداخته شده و ديدگاه وهابيان مبنى بر حرمت استشفاع از اولیاء الهى در دنيا، نه در آخرت، تبيين گرديده است. | ||
مؤلف در اين فصل به ارائه ادلهاى از قرآن كريم و سنت نبوى و سيره صحابه دال بر جواز طلب شفاعت از | مؤلف در اين فصل به ارائه ادلهاى از قرآن كريم و سنت نبوى و سيره صحابه دال بر جواز طلب شفاعت از اولیاء الهى در دنيا پرداخته است. | ||
=== فصل پانزدهم === | === فصل پانزدهم === | ||
فصل پانزدهم به بيان دلايل وهابيان بر حرمت طلب شفاعت از | فصل پانزدهم به بيان دلايل وهابيان بر حرمت طلب شفاعت از اولیاء الهى در دار دنيا پرداخته و در نهایت بدانها پاسخ داده شده است. | ||
=== فصل شانزدهم === | === فصل شانزدهم === | ||
فصل شانزدهم به موضوع اعتقاد به برخوردارى | فصل شانزدهم به موضوع اعتقاد به برخوردارى اولیاء الهى از قدرت غيبى اختصاص يافته است. وهابيان دارا بودن قدرت غيبى را از سوى اولیاء انكار مىكنند و اعتقاد به اين توانايى را مغاير با عقيده به توحيد مىدانند؛ در حالى كه به باور مؤلف لازم است، بين اعتقاد به قدرت غيبى ولى خدا مستقل از خدا و قدرت غيبى او در ظل عنايت خداوند تفاوت گذارده شود. سپس مؤلف به ذكر آياتى از قرآن كريم مىپردازد كه در آنها به اسامى اشخاصى نظير يوسف، موسى، عيسى، سليمان و نيز ملائكه الهى، كه داراى قدرت غيبى بودهاند، تصريح شده است. | ||
=== فصل هفدهم === | === فصل هفدهم === | ||
فصل هفدهم به موضوع جواز قسم دادن خدا به حق | فصل هفدهم به موضوع جواز قسم دادن خدا به حق اولیائش اختصاص يافته است. وهابيان اين نوع قسم را شرك تلقى مىكنند. اما مؤلف بر جواز اين نوع از قسم به برخى از روايات استناد مىكند. | ||
=== فصل هيجدهم === | === فصل هيجدهم === | ||
خط ۱۱۹: | خط ۱۱۹: | ||
=== فصل نوزدهم === | === فصل نوزدهم === | ||
فصل نوزدهم به موضوع جواز استغاثه به | فصل نوزدهم به موضوع جواز استغاثه به اولیاء الهى در سختىها و گرفتارىها اختصاص يافته و ادله وهابيان بر حرمت استغاثه به ايشان رد و ابطال مىگردد. | ||
=== فصل بيستم === | === فصل بيستم === |
ویرایش