۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
اگر شعر را در معنی حقیقیاش به جای آوریم (نه فقط فن و صنعتگری و مهارت در تمشیت امر وزن و قافیه و کلمات) بیشک عماد در غزلسرایی از شعرای برجسته و طراز اول معاصر است و در قیاسی وسیعتر اصلاً سخن او از اینوآن متمایز است. بهخوبی میتوان فرق گذاشت بین غزل او و دیگران.<ref>همان، ص19</ref> بهعنوانمثال [[ظهیر فاریابی، طاهر بن محمد|ظهیر فاریابی]] در شعری گفته: | اگر شعر را در معنی حقیقیاش به جای آوریم (نه فقط فن و صنعتگری و مهارت در تمشیت امر وزن و قافیه و کلمات) بیشک عماد در غزلسرایی از شعرای برجسته و طراز اول معاصر است و در قیاسی وسیعتر اصلاً سخن او از اینوآن متمایز است. بهخوبی میتوان فرق گذاشت بین غزل او و دیگران.<ref>همان، ص19</ref> بهعنوانمثال [[ظهیر فاریابی، طاهر بن محمد|ظهیر فاریابی]] در شعری گفته: | ||
{{شعر}} | |||
'''همیشه اشک چو باران ز دیده میبارم | {{ب|'' هزار توبه شکستهست زلف پر شکنش''|2='' کجا به چشم درآید شکست حال منش''}} | ||
{{ب|'' همیشه اشک چو باران ز دیده میبارم''|2='' مگر که تازه بماند رخ چو نسترنش''}} | |||
{{ب|'' در آب دیده من غرق شد چو نیلوفر''|2='' خیال قد چو شمشاد و روی چون سمنش''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
سعدی این تغزل را در غزلی اینگونه استقبال کرده: | سعدی این تغزل را در غزلی اینگونه استقبال کرده: | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|'' رها نمیکند ایام در کنار منش''|2='' که داد خود بستانم به بوسه از دهنش''}} | |||
{{ب|'' همان کمند بگیرم که صید خاطر خلق''|2='' بد آنهمی کند، و درکشم به خویشتنش''}} | |||
{{ب|'' خوشا تفرج نوروز خاصه در شیراز''|2='' که برکند دل مرد مسافر از وطنش''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
بسیاری با این طرح غزلها گفتهاند و عماد خراسانی نیز دراینارتباط به استقبال رفته و میگوید: | بسیاری با این طرح غزلها گفتهاند و عماد خراسانی نیز دراینارتباط به استقبال رفته و میگوید: | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|'' شکست پنجه پرهیز زلف پرشکنش''|2='' درید جامه تقوی ز موج پیرهنش''}} | |||
{{ب|'' به چشم جادوی مستش قسم که در عجبم''|2='' خدای را که چه سحر آفریده در سخنش''}} | |||
{{ب|'' به راه زهد دگر کی، کجا توانم رفت''|2='' مگر رها کندم چشم مست راهزنش''}} | |||
{{ب|'' پریرخی است که گاهی توانمش دیدن''|2='' فرشتهایست که اکنون زمین بود وطنش''}} | |||
{{ب|'' اگر کسی ز فریب چنین فرشته رهد''|2=''دگر یقین نفریبد هزار اهرمنش''}} | |||
{{ب|'' رها نمیکنمش گر به چنگم افتد، حیف''|2='' «رها نمیکند ایام در کنار منش»''<ref>ر.ک: همان، ص22-23</ref>}}. | |||
{{پایان شعر}} | |||
به تعبیر اخوان ثالث: کتاب در پیش روی خواننده است و میبیند که در بسیاری از غزلهای عماد، چگونه رقتحال و شور و سوز سخن با لطف مقال و بلاغت و شیوایی توأمان است و چگونه وی دیبای زربفت و گهربفت رنگین تار و پودی در مطاوی کتاب خود گسترده است. | به تعبیر اخوان ثالث: کتاب در پیش روی خواننده است و میبیند که در بسیاری از غزلهای عماد، چگونه رقتحال و شور و سوز سخن با لطف مقال و بلاغت و شیوایی توأمان است و چگونه وی دیبای زربفت و گهربفت رنگین تار و پودی در مطاوی کتاب خود گسترده است. |
ویرایش