۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
جز (جایگزینی متن - 'سوال' به 'سؤال') |
||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
قسمهاى قرآن بسيار متنوّع است. خداوند متعال در برخى از آيات قرآن به ذات پاک خويش قسم خورده، و در مواردى به قرآن مجيد سوگند ياد كرده، و در پارهاى از آيات به شخص پيامبر اسلام(ص) قسم خورده است. روز قيامت، جان و روح انسان، فرشتگان و صفوف ملائكه، و در يك جمله، موجودات مقدّس، از ديگر امورى است كه متعلّق سوگند پروردگار قرار گرفته است. همانگونه كه در آيات ديگر، موجودات با عظمتى، نظير خورشيد، ماه، شب و روز، شفق، صبحگاهان، سرزمين مقدّس مكّه، و اسبهايى كه نفس زنان به سوى ميدان جهاد حركت مىكنند، و مانند آن موضوع قسم پروردگارند. حتّى در آيات مورد اشاره سوگند به مواد غذايى، نظير انجيل و زيتون، نيز ديده مىشود. بنابراین قسمهاى قرآن مجيد بسيار متنوّع و گوناگون است.<ref>متن كتاب، ص 28</ref> | قسمهاى قرآن بسيار متنوّع است. خداوند متعال در برخى از آيات قرآن به ذات پاک خويش قسم خورده، و در مواردى به قرآن مجيد سوگند ياد كرده، و در پارهاى از آيات به شخص پيامبر اسلام(ص) قسم خورده است. روز قيامت، جان و روح انسان، فرشتگان و صفوف ملائكه، و در يك جمله، موجودات مقدّس، از ديگر امورى است كه متعلّق سوگند پروردگار قرار گرفته است. همانگونه كه در آيات ديگر، موجودات با عظمتى، نظير خورشيد، ماه، شب و روز، شفق، صبحگاهان، سرزمين مقدّس مكّه، و اسبهايى كه نفس زنان به سوى ميدان جهاد حركت مىكنند، و مانند آن موضوع قسم پروردگارند. حتّى در آيات مورد اشاره سوگند به مواد غذايى، نظير انجيل و زيتون، نيز ديده مىشود. بنابراین قسمهاى قرآن مجيد بسيار متنوّع و گوناگون است.<ref>متن كتاب، ص 28</ref> | ||
مؤلف در اين كتاب به 5 | مؤلف در اين كتاب به 5 سؤال پاسخ مىدهد: اول سؤال در مورد حكم شرعى سوگند ياد كردن است. | ||
وى در اين | وى در اين سؤال مىگويد: از نظر قرآن مجيد و روايات اسلامى قسم ياد كردن چه حكمى دارد؟ و اگر كار شايستهاى نيست، چرا خداوند در قرآن مجيد اين همه قسم خورده است؟ | ||
ايشان در پاسخ اين | ايشان در پاسخ اين سؤال چنين مىگويد: قسم خوردن در كارهاى شخصى چنانچه دروغ باشد حرام است، و از گناهان كبيره به شمار مىرود. و اگر راست باشد كراهت شديد دارد. احاديث و روايتى در كتب ما شیعیان، و همچنين منابع اهل سنّت، آمده كه صريحاً از اين كار نهى مىكند. | ||
وى در مورد ماهيّت و محتواى سوگند بيان مىدارد كه: همه سوگند ياد مىكنيم، امّا آيا پيرامون ماهيّت و محتواى قسم فكر كردهايم؟ جالب اينكه در كتابهايى كه در اين موضوع نوشته شده نيز چيزى در اين مورد يافت نشد. راستى هنگامى كه مىگوييم: «به خدا سوگند كه فلان كار را انجام خواهم داد». اين قسم به چه معناست؟ چه رابطهاى بين نام خدا و آن كار وجود دارد؟ يا زمانى كه به غير خدا قسم ياد مىكنيم، و مثلًا مىگوييم: «به جان فرزندم قسم كه فلان كار را ترك خواهم كرد» چه ارتباطى بين آن كار و جان فرزندمان ايجاد مىكنيم؟ پاسخ: بسيارى از مسائل روزانه زندگى انسان بسيار واضح و آشكار به نظر مىرسد، امّا هنگامى كه به عمق آن مىانديشيم و در محتواى آن تفكّر مىكنيم، با پيچيدگىهاى خاصّى مواجه مىشويم، كه قسم نيز از جمله اين امور است. امّا بعد از دقّت و مطالعه پيرامون قسم شايد بتوان گفت كه سوگند ياد كننده در حقيقت مىخواهد بين آن دو چيز (مقسم له و مقسم به) هماهنگى و نزدیکى ايجاد كند، و اهميّت مُقسم له را هم سطح ارزشى مقسم به معرّفى كند. | وى در مورد ماهيّت و محتواى سوگند بيان مىدارد كه: همه سوگند ياد مىكنيم، امّا آيا پيرامون ماهيّت و محتواى قسم فكر كردهايم؟ جالب اينكه در كتابهايى كه در اين موضوع نوشته شده نيز چيزى در اين مورد يافت نشد. راستى هنگامى كه مىگوييم: «به خدا سوگند كه فلان كار را انجام خواهم داد». اين قسم به چه معناست؟ چه رابطهاى بين نام خدا و آن كار وجود دارد؟ يا زمانى كه به غير خدا قسم ياد مىكنيم، و مثلًا مىگوييم: «به جان فرزندم قسم كه فلان كار را ترك خواهم كرد» چه ارتباطى بين آن كار و جان فرزندمان ايجاد مىكنيم؟ پاسخ: بسيارى از مسائل روزانه زندگى انسان بسيار واضح و آشكار به نظر مىرسد، امّا هنگامى كه به عمق آن مىانديشيم و در محتواى آن تفكّر مىكنيم، با پيچيدگىهاى خاصّى مواجه مىشويم، كه قسم نيز از جمله اين امور است. امّا بعد از دقّت و مطالعه پيرامون قسم شايد بتوان گفت كه سوگند ياد كننده در حقيقت مىخواهد بين آن دو چيز (مقسم له و مقسم به) هماهنگى و نزدیکى ايجاد كند، و اهميّت مُقسم له را هم سطح ارزشى مقسم به معرّفى كند. | ||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
شخصى كه قسم بالا را به زبان مىآورد، در واقع مىخواهد اهميّت كارى كه براى آن قسم خورده را هم سطح اهميّت جان فرزندش قرار دهد، تا شنونده باور كند كه او آن كار را انجام خواهد داد. و هنگامى كه به نام خدا قسم مىخورد، گويا مىخواهد به مخاطب بفهماند كه انجام آن كار و عمل به آن وعده، همانند نام خدا برایش مهم است. بنابراین، سوگند در واقع يك نوع برابرى و هماهنگى و مربوط ساختن دو مطلب (مقسم به و مقسم له) با هم است، و لهذا همواره به امور مقدّس يا چيزهايى كه در نظر قسم خورنده مهم است قسم ياد مىكند، و هرگز به امور بىارزش و بىاهميّت قسم ياد نمىشود. و در يك جمله، قسم ايجاد يك رابطه ذهنى بين يك امر مقدّس يا مهم، و كارى است كه براى آن قسم مىخوريم.<ref>همان، ص 50</ref> | شخصى كه قسم بالا را به زبان مىآورد، در واقع مىخواهد اهميّت كارى كه براى آن قسم خورده را هم سطح اهميّت جان فرزندش قرار دهد، تا شنونده باور كند كه او آن كار را انجام خواهد داد. و هنگامى كه به نام خدا قسم مىخورد، گويا مىخواهد به مخاطب بفهماند كه انجام آن كار و عمل به آن وعده، همانند نام خدا برایش مهم است. بنابراین، سوگند در واقع يك نوع برابرى و هماهنگى و مربوط ساختن دو مطلب (مقسم به و مقسم له) با هم است، و لهذا همواره به امور مقدّس يا چيزهايى كه در نظر قسم خورنده مهم است قسم ياد مىكند، و هرگز به امور بىارزش و بىاهميّت قسم ياد نمىشود. و در يك جمله، قسم ايجاد يك رابطه ذهنى بين يك امر مقدّس يا مهم، و كارى است كه براى آن قسم مىخوريم.<ref>همان، ص 50</ref> | ||
در مورد فلسفه سوگندهاى خداوند مطالبى را اشاره مىنمايد و با طرح اين | در مورد فلسفه سوگندهاى خداوند مطالبى را اشاره مىنمايد و با طرح اين سؤال به جواب آن مىپردازد؛ اما سؤالات: چرا خداوند سوگند مىخورد؟ خداوند چه نيازى به قسم دارد، كه حدود يك صد مرتبه در قرآن قسم ياد كرده است؟ آيا سوگندهاى پروردگار براى مؤمنان و خداباوران است، يا براى افراد بىايمان و كافر؟ اگر براى مؤمنان است، كه آنها نيازى به قسم ندارند؛ زيرا اوامر و دستورات خدا را بدون سوگند هم بجا مىآورند. و اگر براى كفّار است، قسم ياد كردن براى آنها فايدهاى ندارد؛ زيرا با قسم هم سر بر فرمان خدا نمىگذارند، و تسليم وى نمىشوند. | ||
در پاسخ اشاره مىكند: براى سوگندهاى خداوند، دو فلسفه مهم بيان شده است: الف) همه مسائل در يك سطح نيست، برخى مهم است و برخى مهمتر. همانگونه كه تمام واجبات در يك حدّ واندازه نيستند، و درجات متفاوتى دارند. ب) دومين فلسفه قسمهاى خداوند، بيان اهميّت و ارزش موجوداتى است كه به آنها سوگند ياد كرده است. | در پاسخ اشاره مىكند: براى سوگندهاى خداوند، دو فلسفه مهم بيان شده است: الف) همه مسائل در يك سطح نيست، برخى مهم است و برخى مهمتر. همانگونه كه تمام واجبات در يك حدّ واندازه نيستند، و درجات متفاوتى دارند. ب) دومين فلسفه قسمهاى خداوند، بيان اهميّت و ارزش موجوداتى است كه به آنها سوگند ياد كرده است. |
ویرایش