۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هاي' به 'های') |
|||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
عطار، در اين اثر نمىخواسته است شرح حال(بيوگرافى) بنويسد. هيچيك از تذكرههاى عرفانى به شيوه بيوگرافى نيست و عارفان، هيچگاه بيوگرافىنويس نبودهاند، زيرا بيوگرافىنويسى كه در سه يا چهار سده اخير در غرب پديد آمده، بر اصولى فلسفى استوار شده است. نویسنده بيوگرافى، مجموعهاى از عوامل اقتصادى، اجتماعى، سياسى و حتى روانى را برمىشمرَد و درباره شخصيت افراد به داورى مىپردازد، اما چيزى كه نزد او مهم است، ويژگى تاريخى آنان است. چنين چيزى در كتاب عطار ديده نمىشود؛ يعنى تذكرههاى او شرح حال زندگى تاريخى افراد نيست. | عطار، در اين اثر نمىخواسته است شرح حال(بيوگرافى) بنويسد. هيچيك از تذكرههاى عرفانى به شيوه بيوگرافى نيست و عارفان، هيچگاه بيوگرافىنويس نبودهاند، زيرا بيوگرافىنويسى كه در سه يا چهار سده اخير در غرب پديد آمده، بر اصولى فلسفى استوار شده است. نویسنده بيوگرافى، مجموعهاى از عوامل اقتصادى، اجتماعى، سياسى و حتى روانى را برمىشمرَد و درباره شخصيت افراد به داورى مىپردازد، اما چيزى كه نزد او مهم است، ويژگى تاريخى آنان است. چنين چيزى در كتاب عطار ديده نمىشود؛ يعنى تذكرههاى او شرح حال زندگى تاريخى افراد نيست. | ||
بيوگرافيست، بر زندگى زيستى و فيزيكى تأكيد مىكند. شرح زندگى فرد خاص از آغاز زندگى تا پايان آن در چنين شرح حالى مىآيد و حتى روىدادهاى اجتماعى و خانوادگى فرد كه عامل اصلى احوال و آراى وى به شمار مىروند، در آن گزارش مىشود. اين اعتقاد از سويى پىآمد انديشه اصالت تاريخ)Historicism(؛ يعنى اصيل بودن عوامل تاريخى (عوامل اجتماعى و خانوادگى و اقتصادى و سياسى) است و از سوى ديگر، به رمانتيسيسم مدرن نسب مىبرَد كه در آن مجموعههاى پراكنده اطلاعات موجود درباره زندگى افراد گرد هم مىآيند و با برشمردن عوامل اجتماعى و روانى، علتها و انگيزههاى افكار و انديشههاى آنان تجزيه و تحليل مىشوند. خود اين گرايش تاريخى، بر گونهاى از Positivism فكرى استوار است؛ يعنى اصالت داشتن | بيوگرافيست، بر زندگى زيستى و فيزيكى تأكيد مىكند. شرح زندگى فرد خاص از آغاز زندگى تا پايان آن در چنين شرح حالى مىآيد و حتى روىدادهاى اجتماعى و خانوادگى فرد كه عامل اصلى احوال و آراى وى به شمار مىروند، در آن گزارش مىشود. اين اعتقاد از سويى پىآمد انديشه اصالت تاريخ)Historicism(؛ يعنى اصيل بودن عوامل تاريخى (عوامل اجتماعى و خانوادگى و اقتصادى و سياسى) است و از سوى ديگر، به رمانتيسيسم مدرن نسب مىبرَد كه در آن مجموعههاى پراكنده اطلاعات موجود درباره زندگى افراد گرد هم مىآيند و با برشمردن عوامل اجتماعى و روانى، علتها و انگيزههاى افكار و انديشههاى آنان تجزيه و تحليل مىشوند. خود اين گرايش تاريخى، بر گونهاى از Positivism فكرى استوار است؛ يعنى اصالت داشتن چيزهایى كه حصول و تحصل خارجى دارد و عقلپذير مىنمايند. بنا بر اين، تنها بر پايه آنها مىتوان چيزى را با ديگرى سنجيد و درباره درستى آن داورى كرد و ازاينرو، درباره متون عرفانى و تصوف و اقوال و احوال اوليا، به جايى راه نمىتوان برد، زيرا لطيفه تصوف در ساخت عالم معنا و معنويت رخ مىدهد. بارى، چيزهایى كه از اوليا ديده يا شنيده مىشود، ظاهرى دارند كه اصل(باطن) آنها در قلوب آنان مىگذرد و به زبان درنمىآيد. خود عطار، در اين باره مىگويد: «سخنان مشايخ طريقت، از اعيان است؛ نه از بيان و از علم لدنى است؛ نه از علم كسبى و از جوشيدن است؛ نه از كوشيدن». وى، از همين روى، در آثارش از بزرگان معاصر خويش، حتى تا نزدیک به پنجاه سال پيش از خود، هيچ ياد نمىكند و به هيچ روى، به اوضاع سياسى و اجتماعى سخت روزگار خويش؛ يعنى دوران حمله مغول به ایران نمىپردازد. | ||
البته كسانى بر اينند كه دغدغه عطار از ديد صورى، اعتقادى نيست و ازاينرو، به رغم هجويرى، روشمندانه ديدگاههاى صوفيه را بررسى نمىكند و اختلافهاى لفظى و اصطلاحهاى عرفانى را نمىآورد يا به رغم انصارى، درباره برخى از مفاهيم اعتقادى (اسلامى / صوفيانه) چيزى نمىگويد، زيرا او بيشتر شاعر و سراينده دست كم چند مثنوى است و تنها اثر منثور او(همين كتاب)، پىآمد كوششهاى شاعرى او به شمار مىآيد. بر پايه اين ديدگاه، «تذكرة الاولياء» منبعى تاريخى نيست، بلكه بيشتر در زمينه پژوهش درباره تذكره اوليا به سبک ادبى (شعرى - روايى) به كار مىآيد. | البته كسانى بر اينند كه دغدغه عطار از ديد صورى، اعتقادى نيست و ازاينرو، به رغم هجويرى، روشمندانه ديدگاههاى صوفيه را بررسى نمىكند و اختلافهاى لفظى و اصطلاحهاى عرفانى را نمىآورد يا به رغم انصارى، درباره برخى از مفاهيم اعتقادى (اسلامى / صوفيانه) چيزى نمىگويد، زيرا او بيشتر شاعر و سراينده دست كم چند مثنوى است و تنها اثر منثور او(همين كتاب)، پىآمد كوششهاى شاعرى او به شمار مىآيد. بر پايه اين ديدگاه، «تذكرة الاولياء» منبعى تاريخى نيست، بلكه بيشتر در زمينه پژوهش درباره تذكره اوليا به سبک ادبى (شعرى - روايى) به كار مىآيد. | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
هر چند اين كتاب، به شرح حال شمارى از مردان عارف مىپردازد، در سرگذشتهاى آنان تأثيرگذارى زنان نيز ديده مىشود و افزون بر اين، زنان عارفى، مانند رابعه عدويه و فاطمه (همسر احمد خضرويه) در آن ياد شدهاند كه به عرفان و سلوك گراييده بودند؛ براى نمونه، نویسنده، سيماى مادرانه زن را در ماجراى مادر بايزيد بسطامى مىنگارد و از همسران عارفانى مانند فضيل عياض يا ابراهيم ادهم به بزرگى ياد مىكند؛ حتى كنيزكان، معشوقان و پيرزنان بر اثر اندرزهاى نيكوى خود، در شرححالهای «تذكرة الاولياء» جايگاه برجستهاى دارند. الگو بودن زندگى اوليا (زنان و مردان واصل) براى افراد عادى، شايد فاصلهاى ميان آنان بنمايد، اما اثر عطار براى از ميان بردن اين فاصله سامان يافته است و تجسمى از آن تجربههاى ناب آنان به شمار مىرود. متن اين كتاب، بر پايه گفتارهاى عارفان و آموزههاى قولى آنان نه | هر چند اين كتاب، به شرح حال شمارى از مردان عارف مىپردازد، در سرگذشتهاى آنان تأثيرگذارى زنان نيز ديده مىشود و افزون بر اين، زنان عارفى، مانند رابعه عدويه و فاطمه (همسر احمد خضرويه) در آن ياد شدهاند كه به عرفان و سلوك گراييده بودند؛ براى نمونه، نویسنده، سيماى مادرانه زن را در ماجراى مادر بايزيد بسطامى مىنگارد و از همسران عارفانى مانند فضيل عياض يا ابراهيم ادهم به بزرگى ياد مىكند؛ حتى كنيزكان، معشوقان و پيرزنان بر اثر اندرزهاى نيكوى خود، در شرححالهای «تذكرة الاولياء» جايگاه برجستهاى دارند. الگو بودن زندگى اوليا (زنان و مردان واصل) براى افراد عادى، شايد فاصلهاى ميان آنان بنمايد، اما اثر عطار براى از ميان بردن اين فاصله سامان يافته است و تجسمى از آن تجربههاى ناب آنان به شمار مىرود. متن اين كتاب، بر پايه گفتارهاى عارفان و آموزههاى قولى آنان نه رفتارهایشان، استوار است. هدف نویسنده، اين نيست كه گزارش زندگى افراد را تنها از ديد تاريخى نقل كند، بلكه هدف او، اين است كه مطالب سودمند را كه در آموزش به كار مىآيند، به دوستداران پيروى از اوليا منتقل كند. | ||
== جغرافياى كتاب == | == جغرافياى كتاب == | ||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
الف) پيشينه: | الف) پيشينه: | ||
سنت تأليف مجموعههاى دربردارنده سخنان اوليا، از كار سترگى سرچشمه مىگيرد كه از سده دوم هجرى براى گردآورى گفتارها (احاديث) و رفتارهاى پيامبر(ص) و صحابه آن حضرت آغاز شد، زيرا سنّت و قرآن مجموعههاى مكتوبىاند كه قانون اسلامى (شريعت) بر آن استوار است. اعتبار و درستى سلسله سند احاديث، موجب درست دانستن آنها مىشد و هدف علم رجال، تعيين صحّت و سقم همين سندها بود؛ چنانكه نخستين معيار پذيرفتنى در اين باره، پيوستگى سلسله محدثان به پيامبر شمرده مىشد؛ بنا بر اين، مؤلفان آرام آرام به گردآورى شرح احوال اصحاب پيامبر و تابعان آنان روى آوردند و ازاينرو، شاخه بسيار مهمى از تاريخنگارى اسلامى؛ يعنى نوشتن زندگىنامه رونق گرفت و امت اسلامى از سده دوم تاريخ اسلام، با سامان دادن | سنت تأليف مجموعههاى دربردارنده سخنان اوليا، از كار سترگى سرچشمه مىگيرد كه از سده دوم هجرى براى گردآورى گفتارها (احاديث) و رفتارهاى پيامبر(ص) و صحابه آن حضرت آغاز شد، زيرا سنّت و قرآن مجموعههاى مكتوبىاند كه قانون اسلامى (شريعت) بر آن استوار است. اعتبار و درستى سلسله سند احاديث، موجب درست دانستن آنها مىشد و هدف علم رجال، تعيين صحّت و سقم همين سندها بود؛ چنانكه نخستين معيار پذيرفتنى در اين باره، پيوستگى سلسله محدثان به پيامبر شمرده مىشد؛ بنا بر اين، مؤلفان آرام آرام به گردآورى شرح احوال اصحاب پيامبر و تابعان آنان روى آوردند و ازاينرو، شاخه بسيار مهمى از تاريخنگارى اسلامى؛ يعنى نوشتن زندگىنامه رونق گرفت و امت اسلامى از سده دوم تاريخ اسلام، با سامان دادن جُنگهایى درباره گفتارها و رفتارهاى پيامبر(ص) و اصحاب او، به گزارش درباره تاريخ زندگانى آنان دست زد. از سوى ديگر، رشد تصوف نيز در همان دوران آغاز شد؛ چنانكه ميان دگرگونى اين دو پديده، همآهنگى و همسانى ديده مىشود. بنا بر اين، هنگامى كه عطار در سده ششم هجرى، «تذكرة الاولياء» را نوشت، سنتى استوار در نوشتن تذكرهى اوليا وجود داشت كه پايهگذاران آن همان اولياى ياد شده در كتاب شيخ عطار بودند. | ||
امروز تاريخ امّت اسلامى بيش از هر چيز، به مردانى وامدار است كه در درازناى قرون، به تأليف چنين فرهنگها همت كردند؛ آثارى كه به واقع | امروز تاريخ امّت اسلامى بيش از هر چيز، به مردانى وامدار است كه در درازناى قرون، به تأليف چنين فرهنگها همت كردند؛ آثارى كه به واقع مجموعههایى درباره فرهنگ اسلامىاند. تاريخنگاران، در وقايعنامههاى سدههاى سوم تا نهم، در پايان روىدادهاى هر سال، «وفيات اعيان» آن سال را نيز نقل و ضبط میكردند. اعيان، بيشتر، شخصيتهایى بودند كه مناصبى دينى بر عهده داشتند، مانند قاضيان، خطبا و علما، اما گاهى نيز شرح احوال ديگر شخصيتهاى رسمى را گرد مىآوردند و در پايان سدههاى هفتم تا سيزدهم، مجموعههایى درباره شرح احوال شخصيتهاى قرنهاى گذشته تأليف شد، آنگاه به همان شيوه مجموعههایى درباره شرح احوال محدّثان و قضات و مجموعههایى درباره شرح احوال دانشمندان (عالمان) پديد آمد كه بر پايه مكتبهاى فقهى و مذاهب، دستهبندى شده بودند. همچنين مجموعههایى درباره شرح احوال قاريان و مفسّران سامان يافت. نام برخى از نخستين كتابهاى از اين دست، چنين است: | ||
#«الطبقات»، نوشته خليفة بن خياط العصفرى، درباره شرح احوال 3325 تن از اصحاب پيامبر و تابعان آنان؛ | #«الطبقات»، نوشته خليفة بن خياط العصفرى، درباره شرح احوال 3325 تن از اصحاب پيامبر و تابعان آنان؛ | ||
خط ۹۱: | خط ۹۱: | ||
«رسالة قشيرية»، نوشته [[قشیری، عبدالکریم بن هوازن|ابوالقاسم قشيرى]] (376 - 465) كه به گمان، ابوعلى عثمانى (شاگرد قشيرى)، آن را به فارسی ترجمه كرده بود. | «رسالة قشيرية»، نوشته [[قشیری، عبدالکریم بن هوازن|ابوالقاسم قشيرى]] (376 - 465) كه به گمان، ابوعلى عثمانى (شاگرد قشيرى)، آن را به فارسی ترجمه كرده بود. | ||
افزون بر اينها، گمان مىرود كه عطار، از «كشف المحجوب» هُجويرى نيز بهره برده باشد، زيرا | افزون بر اينها، گمان مىرود كه عطار، از «كشف المحجوب» هُجويرى نيز بهره برده باشد، زيرا پارههایى را از درونمايه آن با عبارتهاى روانتر و رساتر آورده است. | ||
ج) نسخهشناسى: | ج) نسخهشناسى: |
ویرایش