تحفة الترك فيما يجب أن يعمل في الملك: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'هاي' به 'های'
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده')
جز (جایگزینی متن - 'هاي' به 'های')
خط ۲۸: خط ۲۸:
| تعداد جلد =1
| تعداد جلد =1
| کتابخانۀ دیجیتال نور =18205
| کتابخانۀ دیجیتال نور =18205
| کتابخوان همراه نور =14368
| کد پدیدآور =
| کد پدیدآور =
| پس از =
| پس از =
خط ۵۱: خط ۵۲:
طرسوسى، در ادامه، فهرستى از بيش از دوازده موارد از اختلاف نظرهاى فقهى در حوزه قدرت سلطان كه نشان‌گر سازگارى مذهب حنفى با سلطان است، به دست داده كه بسيار قابل توجه است.
طرسوسى، در ادامه، فهرستى از بيش از دوازده موارد از اختلاف نظرهاى فقهى در حوزه قدرت سلطان كه نشان‌گر سازگارى مذهب حنفى با سلطان است، به دست داده كه بسيار قابل توجه است.


فصل دوم، در جواز تقليد و گرفتن سمت از سلطان ترك است. اين فصل، به بيان اين نكته اختصاص دارد كه در دولت تركان، افراد، بر اساس فقه حنفى مى‌توانند مسئوليت‌هايى را بپذيرند؛ در صورتى كه بر اساس مذهب شافعى، چنين كارى درست نيست، زيرا آنان، بر اساس همان شرط قريشى بودن، از اساس، سلطنت ترك‌ها را مشروع نمى‌دانند، بنا بر اين، چگونه مى‌توانند در اين دولت مسئوليتى را بپذيرند.
فصل دوم، در جواز تقليد و گرفتن سمت از سلطان ترك است. اين فصل، به بيان اين نكته اختصاص دارد كه در دولت تركان، افراد، بر اساس فقه حنفى مى‌توانند مسئوليت‌هایى را بپذيرند؛ در صورتى كه بر اساس مذهب شافعى، چنين كارى درست نيست، زيرا آنان، بر اساس همان شرط قريشى بودن، از اساس، سلطنت ترك‌ها را مشروع نمى‌دانند، بنا بر اين، چگونه مى‌توانند در اين دولت مسئوليتى را بپذيرند.


فصل سوم، به‌رغم گستردگى و اهميت، وحدت موضوع ندارد. مؤلف، در اين‌جا، به انواع درخواست‌هايى كه از سلطان مى‌شود، پرداخته و براى حل مشكلات و خواهش‌هاى مردم، راه حل‌هاى مناسب را ارائه كرده است. هم‌چنين به بيان مهم‌ترين نكات درباره انتخاب افراد براى سمت‌هاى مهم قضايى و سياسى و ادارى همت نهاده است.
فصل سوم، به‌رغم گستردگى و اهميت، وحدت موضوع ندارد. مؤلف، در اين‌جا، به انواع درخواست‌هایى كه از سلطان مى‌شود، پرداخته و براى حل مشكلات و خواهش‌هاى مردم، راه حل‌هاى مناسب را ارائه كرده است. هم‌چنين به بيان مهم‌ترين نكات درباره انتخاب افراد براى سمت‌هاى مهم قضايى و سياسى و ادارى همت نهاده است.


فصل چهارم، درباره تحقيق در كار واليان است. از جمله مطالب اين فصل اين است كه مى‌گويد: سلطان بايد از آغاز، با واليان و مسئولان دواوين شرط كند كه هر گاه بخواهد مى‌تواند به كارهاى مالى آنان رسيدگى كند. اين كار بايد توسط شخصى كه عاقل‌ترين مردمان باشد و در عين حال عفيف و امين (آن‌گونه كه حق حساب از كسى دريافت نكند)، انجام گيرد. اگر كار آنان روى روال عادى بود كه هيچ و الا مى‌بايست اموالى كه آنان با سوء استفاده از امت خود گرفته‌اند، توسط سلطان مصادره شده و به بيت المال واگذار شود. اين، كارى است كه عمر با ابوهريره كرد. زمانى كه ابوهريره از بحرين بازگشت، خليفه اموال اين چنينى او را گرفت و در بيت المال گذاشت.
فصل چهارم، درباره تحقيق در كار واليان است. از جمله مطالب اين فصل اين است كه مى‌گويد: سلطان بايد از آغاز، با واليان و مسئولان دواوين شرط كند كه هر گاه بخواهد مى‌تواند به كارهاى مالى آنان رسيدگى كند. اين كار بايد توسط شخصى كه عاقل‌ترين مردمان باشد و در عين حال عفيف و امين (آن‌گونه كه حق حساب از كسى دريافت نكند)، انجام گيرد. اگر كار آنان روى روال عادى بود كه هيچ و الا مى‌بايست اموالى كه آنان با سوء استفاده از امت خود گرفته‌اند، توسط سلطان مصادره شده و به بيت المال واگذار شود. اين، كارى است كه عمر با ابوهريره كرد. زمانى كه ابوهريره از بحرين بازگشت، خليفه اموال اين چنينى او را گرفت و در بيت المال گذاشت.


فصل پنجم، درباره بررسى و كشف وضعيت قاضيان و جانشينان آنهاست. طرسوسى در آغاز فصل، مى‌گويد: من، اين فصل را بدان جهت از فصل پيشين جدا كردم كه واليان به دليل تماسشان با بيت المال و تكيه‌شان بر احكام سياست، ضرورت بيشترى براى تحقيق در كارهايشان وجود دارد(اما مال كه جاذبه آن روشن است و طمع در آن فراوان و در بخش فرامين سياسى هم، مشكل آن است كه در اين باره، ضابطه خاصى وجود ندارد و همين، سبب خطاها و اشتباهات فراوان مى‌شود).
فصل پنجم، درباره بررسى و كشف وضعيت قاضيان و جانشينان آنهاست. طرسوسى در آغاز فصل، مى‌گويد: من، اين فصل را بدان جهت از فصل پيشين جدا كردم كه واليان به دليل تماسشان با بيت المال و تكيه‌شان بر احكام سياست، ضرورت بيشترى براى تحقيق در كارهایشان وجود دارد(اما مال كه جاذبه آن روشن است و طمع در آن فراوان و در بخش فرامين سياسى هم، مشكل آن است كه در اين باره، ضابطه خاصى وجود ندارد و همين، سبب خطاها و اشتباهات فراوان مى‌شود).


فصل ششم، درباره نظر در احوال بقيه رعيت است. طرسوسى، در اين باره مى‌گويد: سلطان نبايد خود را از مردم پنهان كند و بايد بر كار اوقاف نظارت داشته باشد. پس از آن، به بحث مستقلى پرداخته و آن نظارت بر كارهاى مربوط به جامع اموى در دمشق است. وى، مى‌گويد كه رساله خاصى با عنوان «النور اللامع في ما يعمل فى‌الجامع»، نگاشته و در اين باره با تفصيل سخن گفته است. وى، متن آن رساله را كه حدود سه صفحه است، در همين «تحفة الترك» آورده است. اساسى‌ترين نكات در اين رساله، بحث از مسائل مالى مربوط به مسجد است و اينكه دقيقا منابع مالى آن در اختيار چه كسانى است و آيا شايستگى اداره آن را دارند يا نه.
فصل ششم، درباره نظر در احوال بقيه رعيت است. طرسوسى، در اين باره مى‌گويد: سلطان نبايد خود را از مردم پنهان كند و بايد بر كار اوقاف نظارت داشته باشد. پس از آن، به بحث مستقلى پرداخته و آن نظارت بر كارهاى مربوط به جامع اموى در دمشق است. وى، مى‌گويد كه رساله خاصى با عنوان «النور اللامع في ما يعمل فى‌الجامع»، نگاشته و در اين باره با تفصيل سخن گفته است. وى، متن آن رساله را كه حدود سه صفحه است، در همين «تحفة الترك» آورده است. اساسى‌ترين نكات در اين رساله، بحث از مسائل مالى مربوط به مسجد است و اينكه دقيقا منابع مالى آن در اختيار چه كسانى است و آيا شايستگى اداره آن را دارند يا نه.


بحثى هم درباره درآمدهاى مالى و افزايش ارزش مالى آنها و نوع مخارج و رعايت شروط واقف و جز اينها دارد كه طبعا چندان در امتداد ساير فصول كتاب نيست. وى، در انتها مى‌گويد كه درباره ابواب البر و سقاخانه‌ها و قنات‌هايى كه در دمشق است، سلطان بايد آنها را به دين‌دارترين قاضيان بسپارد.
بحثى هم درباره درآمدهاى مالى و افزايش ارزش مالى آنها و نوع مخارج و رعايت شروط واقف و جز اينها دارد كه طبعا چندان در امتداد ساير فصول كتاب نيست. وى، در انتها مى‌گويد كه درباره ابواب البر و سقاخانه‌ها و قنات‌هایى كه در دمشق است، سلطان بايد آنها را به دين‌دارترين قاضيان بسپارد.


فصل هفتم، درباره نظر در كار قلعه‌ها و پل‌ها و مرزها و مساجد و كسوت كعبه و اصلاح راه حج و ترتيب كار حجاج و... است. در مورد قلعه‌ها و پل‌ها، طبيعى است كه سلطان مى‌بايست از هر جهت در ساختن و حفظ و نگه‌دارى آنها بكوشد و كسانى را براى اين كار بگمارد و همين‌طور در آبادى مساجد نيز بايد تلاش كند.
فصل هفتم، درباره نظر در كار قلعه‌ها و پل‌ها و مرزها و مساجد و كسوت كعبه و اصلاح راه حج و ترتيب كار حجاج و... است. در مورد قلعه‌ها و پل‌ها، طبيعى است كه سلطان مى‌بايست از هر جهت در ساختن و حفظ و نگه‌دارى آنها بكوشد و كسانى را براى اين كار بگمارد و همين‌طور در آبادى مساجد نيز بايد تلاش كند.
خط ۷۳: خط ۷۴:
فصل هشتم، درباره مصرف اموال بيت المال است. طرسوسى، در اين باره، به ارائه شعرى دوازده بيتى از جد مادرى خود با نام شمس‌الدين بن العز حنفى اكتفا كرده كه ضمن آن، انواع چهارگانه بيت المال و موارد مصرف آنها را برشمرده است. در اين دوازده بيت، وى، از بيت المال ويژه خمس و زكات و عشور، بيت المال ويژه خراج، بيت المال اموال ارث بدون وارث و بيت المال مخصوص اموال گم‌شده ياد كرده و از مصرف پول‌هاى هر يك از آنها به اجمال سخن گفته است.
فصل هشتم، درباره مصرف اموال بيت المال است. طرسوسى، در اين باره، به ارائه شعرى دوازده بيتى از جد مادرى خود با نام شمس‌الدين بن العز حنفى اكتفا كرده كه ضمن آن، انواع چهارگانه بيت المال و موارد مصرف آنها را برشمرده است. در اين دوازده بيت، وى، از بيت المال ويژه خمس و زكات و عشور، بيت المال ويژه خراج، بيت المال اموال ارث بدون وارث و بيت المال مخصوص اموال گم‌شده ياد كرده و از مصرف پول‌هاى هر يك از آنها به اجمال سخن گفته است.


فصل نهم، درباره اموال مصادره‌اى و احكام مربوطه است. اين فصل، در اين باره است كه چه نوع اموالى مى‌تواند مورد مصادره سلطان واقع شود. به نظر طرسوسى، اين اموال، آنهايى است كه اميران و واليان و ديگران، با سوء استفاده از سمت خود به دست آورده‌اند، به‌طورى كه اگر اين سمت را نداشتند، صاحب آن اموال نمى‌شدند؛ معمولا اين قبيل اموال، تحت عنوان هديه به اين‌گونه صاحب‌منصبان داده مى‌شود. در اين صورت، سلطان مى‌تواند اين اموال را مصادره كرده و در بيت المال بگذارد.
فصل نهم، درباره اموال مصادره‌اى و احكام مربوطه است. اين فصل، در اين باره است كه چه نوع اموالى مى‌تواند مورد مصادره سلطان واقع شود. به نظر طرسوسى، اين اموال، آنهایى است كه اميران و واليان و ديگران، با سوء استفاده از سمت خود به دست آورده‌اند، به‌طورى كه اگر اين سمت را نداشتند، صاحب آن اموال نمى‌شدند؛ معمولا اين قبيل اموال، تحت عنوان هديه به اين‌گونه صاحب‌منصبان داده مى‌شود. در اين صورت، سلطان مى‌تواند اين اموال را مصادره كرده و در بيت المال بگذارد.


فصل دهم، درباره هداياى اهل حرب، به سلطان و اميران و هداياى سلطان به اهل حرب است. بحث در اين است كه آيا اين هديه، ملك شخصى فرد خواهد شد يا تعلق به بيت المال دارد. طرسوسى، مى‌نويسد: سلاطين و اميران روزگار ما در اين باره، بر خلاف شرع رفتار مى‌كنند و حتى شمارى از قاضيان و فقيهان نيز در اشتباه هستند. پادشاه فرنگ، هديه‌اى براى نايب السلطنه مصر، ارغون دوادار فرستاد كه هديه نفيسى بود و او از قاضى بدرالدين، در اين باره سؤال كرد و وى پاسخ داد كه هديه، ملك شخصى شما است، پس از آن از شمارى از فقيهان حنفى پرسيد و آنان هم همين فتوا را دادند. طرسوسى مى‌افزايد: قاضى تقى‌الدين سبکىشافعى، اين مسئله را براى من نقل كرد و گفت: از من هم استفتا كردند، گفتم كه تعلق به بيت المال دارد؛ به هر روى، دو طرف دراين باره رساله نوشتند و البته نظر تقى‌الدين سبکىدرست بود.
فصل دهم، درباره هداياى اهل حرب، به سلطان و اميران و هداياى سلطان به اهل حرب است. بحث در اين است كه آيا اين هديه، ملك شخصى فرد خواهد شد يا تعلق به بيت المال دارد. طرسوسى، مى‌نويسد: سلاطين و اميران روزگار ما در اين باره، بر خلاف شرع رفتار مى‌كنند و حتى شمارى از قاضيان و فقيهان نيز در اشتباه هستند. پادشاه فرنگ، هديه‌اى براى نايب السلطنه مصر، ارغون دوادار فرستاد كه هديه نفيسى بود و او از قاضى بدرالدين، در اين باره سؤال كرد و وى پاسخ داد كه هديه، ملك شخصى شما است، پس از آن از شمارى از فقيهان حنفى پرسيد و آنان هم همين فتوا را دادند. طرسوسى مى‌افزايد: قاضى تقى‌الدين سبکىشافعى، اين مسئله را براى من نقل كرد و گفت: از من هم استفتا كردند، گفتم كه تعلق به بيت المال دارد؛ به هر روى، دو طرف دراين باره رساله نوشتند و البته نظر تقى‌الدين سبکىدرست بود.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش