۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده') |
جز (جایگزینی متن - 'هاي' به 'های') |
||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
اشعرى فصلى از اللمع را به اثبات مطلق بودن اراده و قدرت الهى كه در نظام كلامى او خاصترين صفات خدا به شمار رفتهاند، اختصاص داده است. اصل نخستين وى اين است كه همه چيز به اراده خداوند پديد مىآيد و اراده او تنها به امور ذاتاً محال نمىتواند، تعلق بگيرد. بنابراین افعال انسانها نيز، نيك يا بد، از دايره اراده او بيرون نيستند. نسبت دادن بدىها به غير خدا در حكم ثنويت و شرك است. | اشعرى فصلى از اللمع را به اثبات مطلق بودن اراده و قدرت الهى كه در نظام كلامى او خاصترين صفات خدا به شمار رفتهاند، اختصاص داده است. اصل نخستين وى اين است كه همه چيز به اراده خداوند پديد مىآيد و اراده او تنها به امور ذاتاً محال نمىتواند، تعلق بگيرد. بنابراین افعال انسانها نيز، نيك يا بد، از دايره اراده او بيرون نيستند. نسبت دادن بدىها به غير خدا در حكم ثنويت و شرك است. | ||
اشعرى در فصلى زير عنوان «قدر» به اصل فاعليت خدا و طرح نظريه كسب پرداخته است. از ديدگاه او خالق و فاعل حقيقى هر چيز خداوند است. وى نظر برخى متكلمان را كه حكم فعل را از خلق جدا كردهاند و انسان را فاعل حقيقى عمل خود شمردهاند، مردود دانسته است. بر پايه رأى او در باب حدوث، خالق و فاعل هر چيز كسى است كه آن را با همه | اشعرى در فصلى زير عنوان «قدر» به اصل فاعليت خدا و طرح نظريه كسب پرداخته است. از ديدگاه او خالق و فاعل حقيقى هر چيز خداوند است. وى نظر برخى متكلمان را كه حكم فعل را از خلق جدا كردهاند و انسان را فاعل حقيقى عمل خود شمردهاند، مردود دانسته است. بر پايه رأى او در باب حدوث، خالق و فاعل هر چيز كسى است كه آن را با همه ويژگىهایش و منطبق بر خواست خويش به وجود بياورد، حال آنكه افعال مردمان با قصد و تصورى كه خود از آنها دارند، مطابق نيست، مثلاً كافر فعل خود را نيك و حق مىپندارد، اما خالق كفر كسى است كه آن را زشت و باطل اراده كرده است، همچنانكه مؤمن نيز كار نيك خويش را، بر خلاف آنچه غالباً پيش مىآيد، خالى از دشوارىهاى عملى آن قصد مىكند. | ||
اشعرى از اينجا مفهومى از فعل انسانى را عنوان مىكند كه بر آن اساس، فعل آدميان در عين آنكه به خود آنها نسبت داده مىشود و اختيار و تكليف ايشان را موجه مىسازد، آفريده خداست. اشعرى از اين مفهوم به (كسب) تعبير مىكند و آدمى را مكتسِب عمل خويش به شمار مىآورد، يعنى كسى كه عمل را از آنِ خويش مىسازد. كسب به تعريف اشعرى كارى است كه به واسطه قدرتى حادث صورت يابد. بدين گونه ملاك انتساب فعل به انسان چيزى بيش از اين نيست كه به همراه آن فعل، حالت اراده و قدرت انجام آن نيز در او وجود داشته باشد. | اشعرى از اينجا مفهومى از فعل انسانى را عنوان مىكند كه بر آن اساس، فعل آدميان در عين آنكه به خود آنها نسبت داده مىشود و اختيار و تكليف ايشان را موجه مىسازد، آفريده خداست. اشعرى از اين مفهوم به (كسب) تعبير مىكند و آدمى را مكتسِب عمل خويش به شمار مىآورد، يعنى كسى كه عمل را از آنِ خويش مىسازد. كسب به تعريف اشعرى كارى است كه به واسطه قدرتى حادث صورت يابد. بدين گونه ملاك انتساب فعل به انسان چيزى بيش از اين نيست كه به همراه آن فعل، حالت اراده و قدرت انجام آن نيز در او وجود داشته باشد. | ||
خط ۸۰: | خط ۸۰: | ||
امامت: | امامت: | ||
در اين موضوع آنچه اهميت دارد، روش كلامى اشعرى و | در اين موضوع آنچه اهميت دارد، روش كلامى اشعرى و استدلالهایى است كه وى در اثبات عقايد اهل سنت آورده است. جنبه اصلى كار او در اين باره، تأكيد بر مشروع بودن كليت جريانى است كه بر سر جانشينى پيامبر(ص) و در تعيين خلفاى چهارگانه روى داد. وى با استناد به اخبار تاريخى و اصول شرعى مىكوشد تا در مواضع مخالف برخى صحابه برجسته پيامبر، در سراسر دوره خلافت وجهى نشان دهد و ايمان و عدالت آنها را تأييد كند. بايد گفت ديدگاه معتدل اشعرى در موضوع ايمان نيز مبنايى براى تسامح وى در اين باب فراهم ساخته است. | ||
وى ضمن آنكه وجود هر گونه نصى را بر امامت فردى خاص انكار مىكند، بر اين عقيده است كه تعيين هر يك از خلفاى چهارگانه مبتنى بر انتخابى بوده است كه خبرگان امت(اهل حل و عقد) به عمل آوردهاند و از راه بيعت، اطاعت از خليفه- كه از ديد اشعرى لزوماً افضل اهل زمانه بوده- بر همگان واجب گرديده است. | وى ضمن آنكه وجود هر گونه نصى را بر امامت فردى خاص انكار مىكند، بر اين عقيده است كه تعيين هر يك از خلفاى چهارگانه مبتنى بر انتخابى بوده است كه خبرگان امت(اهل حل و عقد) به عمل آوردهاند و از راه بيعت، اطاعت از خليفه- كه از ديد اشعرى لزوماً افضل اهل زمانه بوده- بر همگان واجب گرديده است. |
ویرایش