۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '<references /> ' به '<references/> ') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'هاي' به 'های') |
||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
مخاطبان اين اثر كسانى هستند كه با فلسفه اسلامى هيچ آشنايى ندارند و مىخواهند براى اولين بار با آن آشنا شوند و استدلالهاى عقلى را بياموزند. اثر مذكور ساليان مديدى است كه از زمان نگارش تاكنون مورد عنايت پژوهشگران و استادان است و بهصورت متن آموزشى در دوره آغازين در مراكز علمى تدريس مىشود و ترجمه و شرحهاى گوناگونى بر آن نوشته شده است. | مخاطبان اين اثر كسانى هستند كه با فلسفه اسلامى هيچ آشنايى ندارند و مىخواهند براى اولين بار با آن آشنا شوند و استدلالهاى عقلى را بياموزند. اثر مذكور ساليان مديدى است كه از زمان نگارش تاكنون مورد عنايت پژوهشگران و استادان است و بهصورت متن آموزشى در دوره آغازين در مراكز علمى تدريس مىشود و ترجمه و شرحهاى گوناگونى بر آن نوشته شده است. | ||
موضوع كتاب حاضر، فلسفه اولى و الهيات بالمعنى الأخص است و اهم مباحث مطرح در دو بخش مذكور را در بر دارد و از زمان تأليف تاكنون يكى از منابع آموزشى در اين رشته بوده و اكنون نيز همراه با كتاب ديگر مؤلف موسوم به «[[ | موضوع كتاب حاضر، فلسفه اولى و الهيات بالمعنى الأخص است و اهم مباحث مطرح در دو بخش مذكور را در بر دارد و از زمان تأليف تاكنون يكى از منابع آموزشى در اين رشته بوده و اكنون نيز همراه با كتاب ديگر مؤلف موسوم به «[[نهایة الحكمة]]» از مهمترين منابع آموزش حكمت و فلسفه اسلامى در حوزه و مراكز علمى مىباشد. در اثر حاضر، اصالت وجود بيان و اثبات شده است، ولى البته در برخى موارد مانند بعضى از مباحث اثبات اين مسئله، استدلال مطرحشده - دانسته يا ندانسته - تحت تأثير مبناى رايج مشائيان و مبتنى بر نظريه اصالت ماهيت است و رسوبات آن نظريه مشهور در آن بهخوبى مشاهده مىشود. | ||
هرچند زمان و مكان آغاز تأليف اين اثر معلوم نيست، وليكن نویسنده، نگارش آن را در سال 1349ش، به اتمام رسانده است. | هرچند زمان و مكان آغاز تأليف اين اثر معلوم نيست، وليكن نویسنده، نگارش آن را در سال 1349ش، به اتمام رسانده است. | ||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
3. مسئولان و دستاندركاران مدرسه منتظريه در حوزه علميه قم، با توجه به اين نكته كه پيشرفت مادى نيازمند به پيشرفت معنوى است و براى پيشرفت معنوى، چارهاى جز داشتن برنامه نيست، تصميم گرفتند برنامهريزى بهترى انجام دهند و برنامههاى درسى حوزه علميه قم را تقويت كنند و به همين جهت از استادان بزرگ حوزهها يارى جستند و از آن جمله، انگيزه تأليف متون آموزشى فلسفه اسلامى را در نزد استاد [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] تقويت كردند؛ زيرا آنان به او پيشنهاد دادند كه دو كتاب در اين موضوع نوشته شود: كتاب و متنى شايسته براى آموزش دوره آغازين حكمت و فلسفه اسلامى تأليف شود تا بهعنوان اولين متن آموزشى نوآموزان فلسفه، در اختيار استادان و دانشجويان قرار گيرد و همچنين متنى ديگر براى دوره پايانى، تا جويندگان علم پس از فراغت از دوره اول، با آن تحصيلات خود را در اين زمينه تكميل كنند. استاد اين پيشنهاد را پذيرفت و بهخوبى اجرا كرد و هر دو كتاب را نگاشت. كتاب حاضر، اولين كتاب است.<ref>همان، ص3 - 5</ref> | 3. مسئولان و دستاندركاران مدرسه منتظريه در حوزه علميه قم، با توجه به اين نكته كه پيشرفت مادى نيازمند به پيشرفت معنوى است و براى پيشرفت معنوى، چارهاى جز داشتن برنامه نيست، تصميم گرفتند برنامهريزى بهترى انجام دهند و برنامههاى درسى حوزه علميه قم را تقويت كنند و به همين جهت از استادان بزرگ حوزهها يارى جستند و از آن جمله، انگيزه تأليف متون آموزشى فلسفه اسلامى را در نزد استاد [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] تقويت كردند؛ زيرا آنان به او پيشنهاد دادند كه دو كتاب در اين موضوع نوشته شود: كتاب و متنى شايسته براى آموزش دوره آغازين حكمت و فلسفه اسلامى تأليف شود تا بهعنوان اولين متن آموزشى نوآموزان فلسفه، در اختيار استادان و دانشجويان قرار گيرد و همچنين متنى ديگر براى دوره پايانى، تا جويندگان علم پس از فراغت از دوره اول، با آن تحصيلات خود را در اين زمينه تكميل كنند. استاد اين پيشنهاد را پذيرفت و بهخوبى اجرا كرد و هر دو كتاب را نگاشت. كتاب حاضر، اولين كتاب است.<ref>همان، ص3 - 5</ref> | ||
4. هرچند كتاب بدايه بهعنوان كتابى درسى نگارش يافته و در نتيجه تمامى تحقيقات | 4. هرچند كتاب بدايه بهعنوان كتابى درسى نگارش يافته و در نتيجه تمامى تحقيقات نهایى مؤلف را در بر ندارد، ولى بااينحال، نویسنده در اين اثر نيز برخى از نوآورىهاى خودش را ذكر كرده است كه به چند مورد اشاره مىشود: | ||
الف)- مشهور حكما قضيه موجبه را در هليات مركبه داراى چهار جزء موضوع، محمول، نسبت حكميه و حكم دانسته و در هليات بسيطه، قضيه موجبه را داراى سه جزء موضوع، محمول و حكم شمرده و قضيه سالبه را داراى سه جزء موضوع، محمول، نسبت حكميه ذكر كردهاند، لكن [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] نسبت حكميه را از اجزاء قضيه نمىداند و بر اين باور است كه قضيه از آن جهت كه قضيه است نيازمند نسبت حكميه نيست؛ لذا در هليات بسيطه با اينكه شك و ترديدى در قضيه بودنشان نيست، نسبت حكميه وجود ندارد و معتقد است كه حكم، فعل نفس است و نفس فقط براى حكم كردن و موضوع را محمول قرار دادن، نيازمند تصور نسبت حكميه است؛ بنابراین، قضيه موجبه سه جزء دارد: موضوع، محمول و حكم و قضيه سالبه دو جزء دارد: موضوع و محمول.<ref>بداية الحكمة، ص147</ref> | الف)- مشهور حكما قضيه موجبه را در هليات مركبه داراى چهار جزء موضوع، محمول، نسبت حكميه و حكم دانسته و در هليات بسيطه، قضيه موجبه را داراى سه جزء موضوع، محمول و حكم شمرده و قضيه سالبه را داراى سه جزء موضوع، محمول، نسبت حكميه ذكر كردهاند، لكن [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] نسبت حكميه را از اجزاء قضيه نمىداند و بر اين باور است كه قضيه از آن جهت كه قضيه است نيازمند نسبت حكميه نيست؛ لذا در هليات بسيطه با اينكه شك و ترديدى در قضيه بودنشان نيست، نسبت حكميه وجود ندارد و معتقد است كه حكم، فعل نفس است و نفس فقط براى حكم كردن و موضوع را محمول قرار دادن، نيازمند تصور نسبت حكميه است؛ بنابراین، قضيه موجبه سه جزء دارد: موضوع، محمول و حكم و قضيه سالبه دو جزء دارد: موضوع و محمول.<ref>بداية الحكمة، ص147</ref> | ||
ب)- [[ارسطو]] جسم را مركب از ماده و صورت و حقيقتى متصل دانسته كه تا | ب)- [[ارسطو]] جسم را مركب از ماده و صورت و حقيقتى متصل دانسته كه تا بىنهایت قابل تقسيم است؛ به اين نحو كه ابتدا به انقسام خارجى منقسم مىشود و آنجا كه در خارج قابل تقسيم نباشد به قسمت وهمى قابل تقسيم است و آنجا كه وهم از تقسيم بازايستد، عقل حكم مىكند كه هر اندازه در تقسيم جسم پيش رويم باز هم با اجزائى كه داراى امتداد هستند مواجه هستيم و در نتيجه جسم تا بىنهایت قابل تقسيم است. ذيمقراطيس بر اين باور بود كه جسم مجموعهاى است از اجزاء لا يتجزى كه قبول قسمت وهمى و عقلى مىكنند، اما در خارج قابل قسمت نيستند. [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] قول ذيمقراطيس را با قدرى اصلاح پذيرفته است.<ref>همان، ص72</ref> | ||
ج)- بر اساس تفسير [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهين]] از معلول و اينكه معلول حقيقتى جز وابستگى به علت ندارد، مرحوم [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] بر بطلان تسلسل چنين اقامه برهان نموده است كه با فرض تسلسل، | ج)- بر اساس تفسير [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهين]] از معلول و اينكه معلول حقيقتى جز وابستگى به علت ندارد، مرحوم [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] بر بطلان تسلسل چنين اقامه برهان نموده است كه با فرض تسلسل، بىنهایت معلول خواهيم داشت بدون علت و چون معلول عين فقر و وابستگى است بىنهایت حقايقى كه عين ربط و وابستگى هستند خواهيم داشت بدون اينكه حقيقتى كه به آن وابسته هستند موجود باشد و اين محال است.<ref>همان، ص89</ref> | ||
د)- بر طبق نظر [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] در تقسيم موجود مطلق به واحد و كثير مابهالامتياز عين مابهالاختلاف است و در نتيجه اختلاف وحدت و كثرت همانند وجود عينى و ذهنى، اختلاف تشكيكى است و هيچيك از انواع معروف و چهارگانه تقابل در مورد آنها صادق نيست.<ref>همان، ص108</ref> | د)- بر طبق نظر [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] در تقسيم موجود مطلق به واحد و كثير مابهالامتياز عين مابهالاختلاف است و در نتيجه اختلاف وحدت و كثرت همانند وجود عينى و ذهنى، اختلاف تشكيكى است و هيچيك از انواع معروف و چهارگانه تقابل در مورد آنها صادق نيست.<ref>همان، ص108</ref> | ||
خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
ه)- گفته شده كه سرعت و بطؤ تقابل دارند و تقابلشان هم تضاد است، ولى به نظر استاد [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]]، اين دو وصف اضافى هستند و نه متضاد؛ زيرا در تضاد، شرط است كه بين آن دو غايت خلاف باشد و در سرعت و بطء، اين وصف محقق نيست؛ زيرا هيچ سريعى نيست جز آنكه مىتوان سريعتر از او را تصور كرد و همچنين هيچ بطيئى نيست جز آنكه مىشود بطىءتر از او را در نظر گرفت و حقّ آن است كه سرعت و بطء دو وصف اضافى هستند.<ref>همان، ص133</ref> | ه)- گفته شده كه سرعت و بطؤ تقابل دارند و تقابلشان هم تضاد است، ولى به نظر استاد [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]]، اين دو وصف اضافى هستند و نه متضاد؛ زيرا در تضاد، شرط است كه بين آن دو غايت خلاف باشد و در سرعت و بطء، اين وصف محقق نيست؛ زيرا هيچ سريعى نيست جز آنكه مىتوان سريعتر از او را تصور كرد و همچنين هيچ بطيئى نيست جز آنكه مىشود بطىءتر از او را در نظر گرفت و حقّ آن است كه سرعت و بطء دو وصف اضافى هستند.<ref>همان، ص133</ref> | ||
ز)- بنا بر نظر استاد [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]]، علم حصولى در واقع علم حضورى است و حصولى بودن آن توهم نفس است. ايشان چنانكه در كتاب | ز)- بنا بر نظر استاد [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]]، علم حصولى در واقع علم حضورى است و حصولى بودن آن توهم نفس است. ايشان چنانكه در كتاب نهایه نيز توضيح داده است ادراك حصولى را در حقيقت مشاهده حضورى موجود مثالى يا عقلى مىداند كه نه از راه نزدیک، بلكه از راه دور ادراك مىشود.<ref>همان، ص153 و [[نهایة الحكمة]]، ص239</ref> | ||
ح)- حكما اراده را علم واجب به نظام اصلح دانستهاند و آن را از صفات ذاتى حق تعالى بشمار آوردهاند. همچنين كشف ذات حق از كمالات و آثار مترتب بر آن را كلام ذاتى ناميدهاند. [[طباطبایی، محمدحسین|مرحوم علامه]] مىفرمايد در اين مطلب كه ذكر شد، معناى اراده و كلام به وجهى از وجوه علم و قدرت بهصورت تحليلى برگشت داده شده است و در اين صورت ديگر نيازى نيست كه از علم و قدرت تفكيك شوند و همچنين علم و قدرت كه در كتاب و سنت به خدا نسبت داده شده است، مقصود از آن صفت فعل است.<ref>بداية الحكمة، ص170</ref> | ح)- حكما اراده را علم واجب به نظام اصلح دانستهاند و آن را از صفات ذاتى حق تعالى بشمار آوردهاند. همچنين كشف ذات حق از كمالات و آثار مترتب بر آن را كلام ذاتى ناميدهاند. [[طباطبایی، محمدحسین|مرحوم علامه]] مىفرمايد در اين مطلب كه ذكر شد، معناى اراده و كلام به وجهى از وجوه علم و قدرت بهصورت تحليلى برگشت داده شده است و در اين صورت ديگر نيازى نيست كه از علم و قدرت تفكيك شوند و همچنين علم و قدرت كه در كتاب و سنت به خدا نسبت داده شده است، مقصود از آن صفت فعل است.<ref>بداية الحكمة، ص170</ref> |
ویرایش