پرش به محتوا

المسالك و الممالك (اصطخري): تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'هاي' به 'های'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هاي' به 'های')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۳۹: خط ۳۹:


==ساختار==
==ساختار==
ترتيب مطالب اين كتاب، بر خلاف اثر ابوزيد بر اساس اقاليم سبعه از جنوب به شمال نيست، بلكه در آن، اقاليم بر تقسيماتى جغرافيايى پايه‌گذاري شده است كه شمار اقليم‌ها به 20 مى‌رسد. اصطخري خود به تفاوت ميان تقسيمات جغرافيايى خويش و ديگران اشاره كرده، و نوشته است كه اين كتاب نه بر وضع هفت اقليم نهاديم... و اگر كسى خواهد كه كيفيت هفت اقليم بداند، در كتاب‌هاي ديگر... معلوم توان كردن.
ترتيب مطالب اين كتاب، بر خلاف اثر ابوزيد بر اساس اقاليم سبعه از جنوب به شمال نيست، بلكه در آن، اقاليم بر تقسيماتى جغرافيايى پايه‌گذاري شده است كه شمار اقليم‌ها به 20 مى‌رسد. اصطخري خود به تفاوت ميان تقسيمات جغرافيايى خويش و ديگران اشاره كرده، و نوشته است كه اين كتاب نه بر وضع هفت اقليم نهاديم... و اگر كسى خواهد كه كيفيت هفت اقليم بداند، در كتاب‌های ديگر... معلوم توان كردن.


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
اصطخري همانند ديگر جغرافى نگاران اسلامى، تنها به توصيف جهان اسلام پرداخته، و آن را به 20 اقليم، البته نه به معناي خاص آن بخش كرده است. وي در تقسيمات جغرافيايى خويش به مناطق واقع در طول و عرض‌هاي شناخته شده، چندان عنايتى مبذول نداشته، بلكه به مناطق جغرافيايى وسيع و سرزمين‌هاي بزرگ توجه نموده است و پس از ذكر اطلاعات عمومى پيرامون «ربع مسكون» و مساحت سرزمين‌ها، وضع درياها را به شرح آورده، و به صورتى مشروح به ذكر مختصات مناطق اسلامى عصر خويش؛ از جمله جزيرةالعرب، درياي پارس، مغرب، اندلس، سيسيل، مصر، شام، درياي روم(مديترانه)، جزيره، عراق، جنوب ایران (خوزستان، پارس، کرمان)، سند و هند، مركز و شمال ایران، ارمنستان، اران و آذربايجان، جبال، ديلم، خزر، درياي خزر و سرانجام ماوراءالنهر، پرداخته است.
اصطخري همانند ديگر جغرافى نگاران اسلامى، تنها به توصيف جهان اسلام پرداخته، و آن را به 20 اقليم، البته نه به معناي خاص آن بخش كرده است. وي در تقسيمات جغرافيايى خويش به مناطق واقع در طول و عرض‌های شناخته شده، چندان عنايتى مبذول نداشته، بلكه به مناطق جغرافيايى وسيع و سرزمين‌های بزرگ توجه نموده است و پس از ذكر اطلاعات عمومى پيرامون «ربع مسكون» و مساحت سرزمين‌ها، وضع درياها را به شرح آورده، و به صورتى مشروح به ذكر مختصات مناطق اسلامى عصر خويش؛ از جمله جزيرةالعرب، درياي پارس، مغرب، اندلس، سيسيل، مصر، شام، درياي روم(مديترانه)، جزيره، عراق، جنوب ایران (خوزستان، پارس، کرمان)، سند و هند، مركز و شمال ایران، ارمنستان، اران و آذربايجان، جبال، ديلم، خزر، درياي خزر و سرانجام ماوراءالنهر، پرداخته است.


اين تقسيم‌بندي در نسخه‌هاي عربى و ترجمه‌هاي فارسی همگون و بر يك روال است. اصطخري در وصف هر يك از كشورها و سرزمين‌ها، اطلاعاتى‌از حدود و نيز شهرهای آنها با ذكر مسافت‌ها به دست مى‌دهد و با تفصيل به شرح محصولات بازرگانى، صنعت و اوضاع و احوال قومى و نژادي آنها مى‌پردازد. گاه مطالب كتاب‌اصطخري درباره برخى مناطق، بسيار مختصر و كوتاه است. به عنوان نمونه كراچكوفسكى به نقل از آماري مى‌نويسد كه نوشته اصطخري درباره سيسيل(صقليه) اندك، ولى بسيار پر مغز و حائز اهميت است.
اين تقسيم‌بندي در نسخه‌های عربى و ترجمه‌های فارسی همگون و بر يك روال است. اصطخري در وصف هر يك از كشورها و سرزمين‌ها، اطلاعاتى‌از حدود و نيز شهرهای آنها با ذكر مسافت‌ها به دست مى‌دهد و با تفصيل به شرح محصولات بازرگانى، صنعت و اوضاع و احوال قومى و نژادي آنها مى‌پردازد. گاه مطالب كتاب‌اصطخري درباره برخى مناطق، بسيار مختصر و كوتاه است. به عنوان نمونه كراچكوفسكى به نقل از آماري مى‌نويسد كه نوشته اصطخري درباره سيسيل(صقليه) اندك، ولى بسيار پر مغز و حائز اهميت است.


گاه نكته‌هاي نا روشنى در كتاب اصطخري مى‌توان يافت. يكى از اين نكته‌ها جبل‌القلال(جبل‌القلل) در درياي مديترانه است. رنو اين ناحيه را با فراکسینتوم نزدیک فرانسه كه از اواخر سال 889 تا 972م در تصرف اعراب بود، تطبيق داده است؛ اما مينورسكى مى‌نويسد كه هنوز اين نكته به درستى مشخص نشده است.
گاه نكته‌های نا روشنى در كتاب اصطخري مى‌توان يافت. يكى از اين نكته‌ها جبل‌القلال(جبل‌القلل) در درياي مديترانه است. رنو اين ناحيه را با فراکسینتوم نزدیک فرانسه كه از اواخر سال 889 تا 972م در تصرف اعراب بود، تطبيق داده است؛ اما مينورسكى مى‌نويسد كه هنوز اين نكته به درستى مشخص نشده است.


اصطخري سراسر خليج فارس و بحر عمان و بخش بزرگى از اقيانوس هند از ساحل شرقى افريقا، زنگبار تا حدود سرانديب(سيلان) را درياي پارس ناميده است و گاه انتهای اين دريا را به سرزمين چين رسانده است.
اصطخري سراسر خليج فارس و بحر عمان و بخش بزرگى از اقيانوس هند از ساحل شرقى افريقا، زنگبار تا حدود سرانديب(سيلان) را درياي پارس ناميده است و گاه انتهای اين دريا را به سرزمين چين رسانده است.


وسيع‌ترين بخش كتاب اصطخري مربوط به سرزمين پارس است. در واقع بيشتر مطالب اين كتاب به سرزمين ایران اختصاص دارد. وي در شرح مربوط به سرزمين پارس نه تنها به ذكر مسافت‌ها و شهرهای بزرگ و بناهاي معروف پرداخته، بلكه به دژها، شهرهای حصين، آتشكده‌ها و رودها نيز اشاره كرده است. وي سپس به شرح درياچه‌ها پرداخته، و باز از خليج فارس ياد كرده، و نوشته‌است: «درياي پارس خليجى باشد از درياي محيط... و آن را به پارس و کرمان باز خوانند».
وسيع‌ترين بخش كتاب اصطخري مربوط به سرزمين پارس است. در واقع بيشتر مطالب اين كتاب به سرزمين ایران اختصاص دارد. وي در شرح مربوط به سرزمين پارس نه تنها به ذكر مسافت‌ها و شهرهای بزرگ و بناهای معروف پرداخته، بلكه به دژها، شهرهای حصين، آتشكده‌ها و رودها نيز اشاره كرده است. وي سپس به شرح درياچه‌ها پرداخته، و باز از خليج فارس ياد كرده، و نوشته‌است: «درياي پارس خليجى باشد از درياي محيط... و آن را به پارس و کرمان باز خوانند».


احتمالاً اصطخري در همراه كردن آثار خود با نقشه‌ها، روش ابوزيد بلخى را به كار گرفته است، چه از نام كتاب ابوزيد بلخى، صور الاقاليم، مى‌توان دريافت كه اين كتاب با نقشه‌هايى همراه بوده است. نوشته‌هاي جغرافى نگارانى؛ چون مقدسى، ياقوت و ديگران نيز مؤيد اين نكته است.
احتمالاً اصطخري در همراه كردن آثار خود با نقشه‌ها، روش ابوزيد بلخى را به كار گرفته است، چه از نام كتاب ابوزيد بلخى، صور الاقاليم، مى‌توان دريافت كه اين كتاب با نقشه‌هایى همراه بوده است. نوشته‌های جغرافى نگارانى؛ چون مقدسى، ياقوت و ديگران نيز مؤيد اين نكته است.


درباره نقشه‌هاي كتاب اصطخري نظر جغرافى‌نگاران تا اندازه‌اي متفاوت است. [[ابن حوقل، محمد بن حوقل|ابن‌حوقل]] كه معاصر اصطخري بوده، و گويا در 340ق با وي ديداري داشته است. درباره اين ديدار چنين مى‌نويسد: ابواسحاق فارسی را ديدم كه‌اين نقشه را از سرزمين سند (هند) كشيده بود كه‌آشفته مى‌نمود. وي نقشه فارس را نيكو كشيده بود. من آذربايجان را بدين گونه كشيدم كه نيكو خواند. جزيره را نيز كشيدم كه پسنديد. نقشه‌اي از مصر كشيده بود كه به كار نمى‌آمد. نقشه مغرب نيز اغلب خطا بود. او به من گفت زادگاه تو را شناختم و شرح زندگى تو را دانستم، مى‌خواهم خطاهاي كتاب مرا اصلاح كنى. من چند نقشه را با نام خود او اصلاح كردم.
درباره نقشه‌های كتاب اصطخري نظر جغرافى‌نگاران تا اندازه‌اي متفاوت است. [[ابن حوقل، محمد بن حوقل|ابن‌حوقل]] كه معاصر اصطخري بوده، و گويا در 340ق با وي ديداري داشته است. درباره اين ديدار چنين مى‌نويسد: ابواسحاق فارسی را ديدم كه‌اين نقشه را از سرزمين سند (هند) كشيده بود كه‌آشفته مى‌نمود. وي نقشه فارس را نيكو كشيده بود. من آذربايجان را بدين گونه كشيدم كه نيكو خواند. جزيره را نيز كشيدم كه پسنديد. نقشه‌اي از مصر كشيده بود كه به كار نمى‌آمد. نقشه مغرب نيز اغلب خطا بود. او به من گفت زادگاه تو را شناختم و شرح زندگى تو را دانستم، مى‌خواهم خطاهای كتاب مرا اصلاح كنى. من چند نقشه را با نام خود او اصلاح كردم.


مقدسى و ياقوت و ديگران از اهميت و درستى كتاب اصطخري ياد كرده، نوشته او را برتر و كامل‌تر از اثر ابوزيد بلخى دانسته‌اند. گرچه گاه اثر اصطخري با نوشته‌هاي ابوزيد بلخى خلط شده، و گمراهى‌هايى پديد آورده است. مقدسى مى‌نويسد: در ري كتابى در كتابخانه صاحب بن عباد، منسوب به ابوزيد بلخى همراه با نقشه‌هايى ديدم؛ مشابه همان كتاب را در نيشابور نزد رئيس ابومحمد ميكالى مشاهده كردم كه نام مؤلف نداشت و مى‌گفتند: مصنف آن ابوبكر محمد بن مرزبان محولى كرخى بوده كه به سال 309ق درگذشته است؛ باز عين همان كتاب را در بخارا ديدم كه منسوب به ابراهيم بن محمد فارسی (اصطخري) بود. مقدسى انتساب كتاب را به اصطخري درست‌تر دانسته است، زيرا كسانى را ديده كه اصطخري و كتاب او را مى‌شناخته‌اند. وي از نقشه‌هاي درست كتاب نيز ياد كرده است.
مقدسى و ياقوت و ديگران از اهميت و درستى كتاب اصطخري ياد كرده، نوشته او را برتر و كامل‌تر از اثر ابوزيد بلخى دانسته‌اند. گرچه گاه اثر اصطخري با نوشته‌های ابوزيد بلخى خلط شده، و گمراهى‌هایى پديد آورده است. مقدسى مى‌نويسد: در ري كتابى در كتابخانه صاحب بن عباد، منسوب به ابوزيد بلخى همراه با نقشه‌هایى ديدم؛ مشابه همان كتاب را در نيشابور نزد رئيس ابومحمد ميكالى مشاهده كردم كه نام مؤلف نداشت و مى‌گفتند: مصنف آن ابوبكر محمد بن مرزبان محولى كرخى بوده كه به سال 309ق درگذشته است؛ باز عين همان كتاب را در بخارا ديدم كه منسوب به ابراهيم بن محمد فارسی (اصطخري) بود. مقدسى انتساب كتاب را به اصطخري درست‌تر دانسته است، زيرا كسانى را ديده كه اصطخري و كتاب او را مى‌شناخته‌اند. وي از نقشه‌های درست كتاب نيز ياد كرده است.


== وضعيت كتاب ==
== وضعيت كتاب ==
متن نسخه خطى كتاب الاقاليم اصطخري كه به زبان عربى، و تاريخ پایان كتابت آن 690ق است، نخستين بار به كوشش مولر در 1255ق1839/م انتشار يافت. دخويه متن قديم مسالك الممالك را كه به زبان عربى بوده، در 1870م با پيش‌گفتاري به طبع رسانده است. در ضمن، نظري ابراز شده، مبنى بر اينكه گويا اصل اين اثر به زبان فارسی بوده است.
متن نسخه خطى كتاب الاقاليم اصطخري كه به زبان عربى، و تاريخ پایان كتابت آن 690ق است، نخستين بار به كوشش مولر در 1255ق1839/م انتشار يافت. دخويه متن قديم مسالك الممالك را كه به زبان عربى بوده، در 1870م با پيش‌گفتاري به طبع رسانده است. در ضمن، نظري ابراز شده، مبنى بر اينكه گويا اصل اين اثر به زبان فارسی بوده است.


در نسخة فارسی مسالك و ممالك 20 نقشه رنگى و 2 نقشه سياه و سفيد وجود داشته كه به كوشش [[افشار، ایرج |ايرج افشار]] به چاپ رسيده است. به گفته وي در همه نسخه‌هاي فارسی كتاب نقشه‌هاي رنگين وجود دارد. نقشه‌هاي كتاب از روي نسخه موزه ایران باستان- كه نسخه كامل و كهن موجود بوده، به طبع رسيده است.
در نسخة فارسی مسالك و ممالك 20 نقشه رنگى و 2 نقشه سياه و سفيد وجود داشته كه به كوشش [[افشار، ایرج |ايرج افشار]] به چاپ رسيده است. به گفته وي در همه نسخه‌های فارسی كتاب نقشه‌های رنگين وجود دارد. نقشه‌های كتاب از روي نسخه موزه ایران باستان- كه نسخه كامل و كهن موجود بوده، به طبع رسيده است.


چند ترجمه فارسی از كتاب مسالك و الممالك اصطخري وجود دارد كه ظاهراً اغلب آنها ترجمه نخستين نسخه كتاب است. دو ترجمه فارسی از اين كتاب به كوشش [[افشار، ایرج |ايرج افشار]] به چاپ رسيده كه يك نسخه آن با نام مسالك و ممالك به خط محمد بن سعد بن محمد نخجوانى، معروف به ابن ساوجى در 726ق/ 1326م در اصفهان كتابت شده بوده است.
چند ترجمه فارسی از كتاب مسالك و الممالك اصطخري وجود دارد كه ظاهراً اغلب آنها ترجمه نخستين نسخه كتاب است. دو ترجمه فارسی از اين كتاب به كوشش [[افشار، ایرج |ايرج افشار]] به چاپ رسيده كه يك نسخه آن با نام مسالك و ممالك به خط محمد بن سعد بن محمد نخجوانى، معروف به ابن ساوجى در 726ق/ 1326م در اصفهان كتابت شده بوده است.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش