پرش به محتوا

صفوة الصفا: تفاوت میان نسخه‌ها

۸۱۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۱۹
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۵: خط ۳۵:
'''صفوة الصفا''' یا «أسس المواهب السنية في مناقب الصفوية»، نوشته [[ابن بزاز، توکل بن اسماعیل|درویش توکلی بن اسماعیل بن حاجی محمد]] مشهور به [[ابن بزاز، توکل بن اسماعیل|ابن بزاز اردبیلی]] (متوفی 759ق)، یکی از معتبرترین کتاب‎ها درباره تصوف؛ و گران‎قدرترین منبع درباره حالات و کرامات و مناقب و مقامات شیخ صفی‎الدین اسحق اردبیلی، جد پنجم شاه اسماعیل، بنیان‎گذار سلسله صفوی است. این اثر با مقدمه و تصحیح [[طباطبایی مجد، غلامرضا|غلامرضا طباطبایی مجد]] منتشر شده است.
'''صفوة الصفا''' یا «أسس المواهب السنية في مناقب الصفوية»، نوشته [[ابن بزاز، توکل بن اسماعیل|درویش توکلی بن اسماعیل بن حاجی محمد]] مشهور به [[ابن بزاز، توکل بن اسماعیل|ابن بزاز اردبیلی]] (متوفی 759ق)، یکی از معتبرترین کتاب‎ها درباره تصوف؛ و گران‎قدرترین منبع درباره حالات و کرامات و مناقب و مقامات شیخ صفی‎الدین اسحق اردبیلی، جد پنجم شاه اسماعیل، بنیان‎گذار سلسله صفوی است. این اثر با مقدمه و تصحیح [[طباطبایی مجد، غلامرضا|غلامرضا طباطبایی مجد]] منتشر شده است.


کتاب صفوة الصفا نوشته [[ابن بزاز، توکل بن اسماعیل|ابن بزاز اردبیلی]]‎ از‎ زمره‎ کتب تذکره عرفاست که گرچه نام آن معروف‎ است‎، ولی درمجموع کمتر مورد استفاده قرار گرفته و تحلیل و تبیین شده است. صفوة الصفا ربع قرن پس از درگذشت شیخ صفی تکمیل‎‎ شده‎ است<ref>ر.ک: ذکاوتی قراگزلو، علیرضا، ص53</ref>‏
کتاب صفوة الصفا نوشته [[ابن بزاز، توکل بن اسماعیل|ابن بزاز اردبیلی]]‎ از‎ زمره‎ کتب تذکره عرفاست که گرچه نام آن معروف‎ است‎، ولی درمجموع کمتر مورد استفاده قرار گرفته و تحلیل و تبیین شده است. صفوة الصفا ربع قرن پس از درگذشت شیخ صفی تکمیل‎‎ شده‎ است<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/4377/53 ر.ک: ذکاوتی قراگزلو، علیرضا، ص53]</ref>‏


==ساختار==
==ساختار==
خط ۴۸: خط ۴۸:
# تلطیف عقاید و مراسم دینی و تأویل و بیان عرفانی قرآن و حدیث.
# تلطیف عقاید و مراسم دینی و تأویل و بیان عرفانی قرآن و حدیث.
# دربرداشتن مواد فراوانی از تاریخ ازآن‎جهت که‎‎ مریدان‎ این عارفان و صوفیان غالباً از طبقات و اقشار پایین و متوسط جامعه بوده‎اند و خواه ناخواه اطلاعاتی مربوط به‎ زندگانی و کار آنان در این آثار منعکس شده است.
# دربرداشتن مواد فراوانی از تاریخ ازآن‎جهت که‎‎ مریدان‎ این عارفان و صوفیان غالباً از طبقات و اقشار پایین و متوسط جامعه بوده‎اند و خواه ناخواه اطلاعاتی مربوط به‎ زندگانی و کار آنان در این آثار منعکس شده است.
# و بالاخره ارزش این کار در‎ جنبه‎ تاریخ زبان و سبک‎شناسی‎ است، چون هریک مرحله مهمی از تحول فارسی بعد از اسلام‎ را نشان می‎دهند<ref>ر.ک: همان</ref>.
# و بالاخره ارزش این کار در‎ جنبه‎ تاریخ زبان و سبک‎شناسی‎ است، چون هریک مرحله مهمی از تحول فارسی بعد از اسلام‎ را نشان می‎دهند<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/4377/53 ر.ک: همان]</ref>.


مصحح در مقدمه کتاب راجع به نحوه تصحیح بحث کرده و مخصوصاً مسئله مهم تحریف‎ در‎ صفوة‎ الصفا را بیشتر حلاجی‎ نموده است. چون میان محققان در‎ صحت‎‎ انتساب‎ صفوة الصفا و یا دست‎کم در مورد نسبت شیخ صفی و اینکه‎ سید بوده است‎ یا‎ نه؟ و آیا‎ سید حسینی بوده یا حسنی؟ اختلاف‎نظر وجود دارد و برخی به‎کلی منکر نسبت سیادت صفی‎الدین شده‎اند <ref>ر.ک: همان</ref>.
مصحح در مقدمه کتاب راجع به نحوه تصحیح بحث کرده و مخصوصاً مسئله مهم تحریف‎ در‎ صفوة‎ الصفا را بیشتر حلاجی‎ نموده است. چون میان محققان در‎ صحت‎‎ انتساب‎ صفوة الصفا و یا دست‎کم در مورد نسبت شیخ صفی و اینکه‎ سید بوده است‎ یا‎ نه؟ و آیا‎ سید حسینی بوده یا حسنی؟ اختلاف‎نظر وجود دارد و برخی به‎کلی منکر نسبت سیادت صفی‎الدین شده‎اند <ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/4377/53 ر.ک: همان]</ref>.
مؤلف در فصل سوم باب یازدهم کتابش که اختصاص به ذکر بعضی از خلفا و مریدان شیخ صفی‎الدین دارد، ضمن مقایسه کثرت هواداران شیخ نسبت به لشکر امیرچوپان، از قول امیرچوپان خطاب به شیخ صفی می‎نویسد: «... از آب آمویه تا حدود مصر و از سواحل هرموز تا باب الابواب –که اقصی حدود این مملکت است و من گردیده‎ام- هرجا و نواحی و اطراف که رسیده‎ام مریدان شیخ را دیده‎ام که به این حلیه و زیّ شیخ متحلی و متزین‎اند و آوازه ذکر در اطراف انداخته‎اند»<ref>ر.ک: مقدمه مصحح، ص5</ref>.
مؤلف در فصل سوم باب یازدهم کتابش که اختصاص به ذکر بعضی از خلفا و مریدان شیخ صفی‎الدین دارد، ضمن مقایسه کثرت هواداران شیخ نسبت به لشکر امیرچوپان، از قول امیرچوپان خطاب به شیخ صفی می‎نویسد: «... از آب آمویه تا حدود مصر و از سواحل هرموز تا باب الابواب –که اقصی حدود این مملکت است و من گردیده‎ام- هرجا و نواحی و اطراف که رسیده‎ام مریدان شیخ را دیده‎ام که به این حلیه و زیّ شیخ متحلی و متزین‎اند و آوازه ذکر در اطراف انداخته‎اند»<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39063/2/5 ر.ک: مقدمه مصحح، ص5]</ref>.


شیخ صفی‎الدین مردی عالم و فاضل و مفسر قرآن بود. باب چهارم کتاب حاضر اختصاص به تفسیرهای وی در آیات قرآنی، احادیث نبوی و ابیات عرفانی شاعرانی چون [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]]، [[عطار، محمد بن ابراهیم|عطار]]، [[عراقی، ابراهیم بن بزرگمهر|عراقی]] و [[سعدی، مصلح بن عبدالله|سعدی]] دارد. وی طبع شعر هم داشت. مفاهیم عالی رضا و تسلیم و وصول به حق را در غزلیات و رباعیاتی که سروده به بهترین وجهی عنوان کرده است<ref>ر.ک: همان، ص6-5</ref>‏.‎
شیخ صفی‎الدین مردی عالم و فاضل و مفسر قرآن بود. باب چهارم کتاب حاضر اختصاص به تفسیرهای وی در آیات قرآنی، احادیث نبوی و ابیات عرفانی شاعرانی چون [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]]، [[عطار، محمد بن ابراهیم|عطار]]، [[عراقی، ابراهیم بن بزرگمهر|عراقی]] و [[سعدی، مصلح بن عبدالله|سعدی]] دارد. وی طبع شعر هم داشت. مفاهیم عالی رضا و تسلیم و وصول به حق را در غزلیات و رباعیاتی که سروده به بهترین وجهی عنوان کرده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39063/2/5 ر.ک: همان، ص6-5]</ref>‏.‎


ابن بزاز در کتاب حاضر حکایاتی بسیار در کشف و کرامات، صفا و حلم، علم و ورع و تقوا و بالاخره سجایای اخلاقی شیخ صفی‎الدین نوشته است و نیز داستان‎های زیادی در باب ملاقات‎های سلاطین و حکمرانان و بزرگان زمان با او نقل کرده و مراتب حرمت وی را نزد حکمرانان مغول ذکر کرده است<ref>ر.ک: همان، ص6</ref>.
ابن بزاز در کتاب حاضر حکایاتی بسیار در کشف و کرامات، صفا و حلم، علم و ورع و تقوا و بالاخره سجایای اخلاقی شیخ صفی‎الدین نوشته است و نیز داستان‎های زیادی در باب ملاقات‎های سلاطین و حکمرانان و بزرگان زمان با او نقل کرده و مراتب حرمت وی را نزد حکمرانان مغول ذکر کرده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39063/2/6 ر.ک: همان، ص6]</ref>.


وی در باب هشتم کتاب خود که اختصاص به «ذکر سیرت رضیه شیخ صفی‎الدین» دارد، ضمن صحبت از شخصیت معنوی شیخ در مورد رفتار وی با امراء و سلاطین می‎نویسد: با پادشاه سخن همچنان می‎گفت که با کودکی گویند و نیز گوید: «سلاطین و امراء که پیش شیخ، قدس سره، آمدندی، همچنان نشستندی که غلامان پیش خواجه»<ref>ر.ک: همان</ref>.
وی در باب هشتم کتاب خود که اختصاص به «ذکر سیرت رضیه شیخ صفی‎الدین» دارد، ضمن صحبت از شخصیت معنوی شیخ در مورد رفتار وی با امراء و سلاطین می‎نویسد: با پادشاه سخن همچنان می‎گفت که با کودکی گویند و نیز گوید: «سلاطین و امراء که پیش شیخ، قدس سره، آمدندی، همچنان نشستندی که غلامان پیش خواجه»<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39063/2/6 ر.ک: همان]</ref>.


احساس قدردانی و شکرگزاری از مراتب مواهب و اعزاز مرادش شیخ زاهد گیلانی، از صفات بارز و مشخصه شیخ صفی‎الدین بوده است. در فصل 22 باب هشتم کتاب که در خصوص «وفای شیخ صفی‎الدین» نوشته شده، می‎خوانیم: «چون تربیت و توبه و تلقین از شیخ زاهد قدس‎الله‎روحه» گرفته بود، هر کس را که نسبت به او داشتی به‎نوعی احترام و اعزاز کردی که شرح نتوان کردن<ref>ر.ک: همان، ص14-13</ref>.
احساس قدردانی و شکرگزاری از مراتب مواهب و اعزاز مرادش شیخ زاهد گیلانی، از صفات بارز و مشخصه شیخ صفی‎الدین بوده است. در فصل 22 باب هشتم کتاب که در خصوص «وفای شیخ صفی‎الدین» نوشته شده، می‎خوانیم: «چون تربیت و توبه و تلقین از شیخ زاهد قدس‎الله‎روحه» گرفته بود، هر کس را که نسبت به او داشتی به‎نوعی احترام و اعزاز کردی که شرح نتوان کردن<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39063/2/13 ر.ک: همان، ص14-13]</ref>.


ابن بزاز در صفوة الصفا تنها ما را از اوضاع و احوال صوفیان و دراویش مطلع نمی‎کند، بلکه در لابه‎لای حکایات مختلف کتاب، از حکام، فرمانروایان، بزرگان و طبقات مختلف مردم آگاه می‎یابیم، حتی با پهلوانان نامدار آن دوره مثل پهلوان حاج ابوبکر، پهلوان حاج صفی، پهلوان حاجی خلیل و پهلوان مترس –که در آن دوره در اردبیل و آذربایجان شهرت و معروفیت قابل‎توجهی داشته‎اند- آشنا می‎شویم و درباره حرفه قوالی و قوالان مشهور آن روزگار آگاهی‎هایی به دست می‎آوریم<ref>ر.ک: همان، ص18-17</ref>.
ابن بزاز در صفوة الصفا تنها ما را از اوضاع و احوال صوفیان و دراویش مطلع نمی‎کند، بلکه در لابه‎لای حکایات مختلف کتاب، از حکام، فرمانروایان، بزرگان و طبقات مختلف مردم آگاه می‎یابیم، حتی با پهلوانان نامدار آن دوره مثل پهلوان حاج ابوبکر، پهلوان حاج صفی، پهلوان حاجی خلیل و پهلوان مترس –که در آن دوره در اردبیل و آذربایجان شهرت و معروفیت قابل‎توجهی داشته‎اند- آشنا می‎شویم و درباره حرفه قوالی و قوالان مشهور آن روزگار آگاهی‎هایی به دست می‎آوریم<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39063/2/17 ر.ک: همان، ص18-17]</ref>.


از «اخی‎ها» نیز که طبقه اجتماعی خاصی بوده‎اند در این کتاب ذکری به میان آمده و گاهی اشارتی به وضع زندگانی و پایگاه اجتماعی آن‎ها شده است. در طول کتاب با نام 20 نفر از اخی‎ها مواجه می‎شویم<ref>ر.ک: همان، ص18</ref>.
از «اخی‎ها» نیز که طبقه اجتماعی خاصی بوده‎اند در این کتاب ذکری به میان آمده و گاهی اشارتی به وضع زندگانی و پایگاه اجتماعی آن‎ها شده است. در طول کتاب با نام 20 نفر از اخی‎ها مواجه می‎شویم<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39063/2/18 ر.ک: همان، ص18]</ref>.


در این‎ کتاب‎ شیخ‎ صفی‎الدین، آن‎چنان‎که بوده است، یعنی‎ عارفی متشرع و معتدل، انسانی بزرگ‎منش و مهربان و اجتماعی‎ و صاحب نفوذ‎ در‎ اقشار و طبقات گوناگون جامعه از شاه تا گدا و از تاجر تا پیشه‎ور‎ و از‎ شهری‎ تا روستایی، معرفی می‎شود. کسانی که با شیخ بیعت کرده‎اند «توبه‎کار» نامیده می‎شدند. شیخ آنان‎ را‎ به‎ پیروی شریعت و رعایت اخلاق حسنه و نیکوکاری و مردم‎داری و اخلاص فرامی‎خواند، بلکه‎ وامی‎دارد<ref>ر.ک: ذکاوتی قراگزلو، علیرضا، ص54</ref>.
در این‎ کتاب‎ شیخ‎ صفی‎الدین، آن‎چنان‎که بوده است، یعنی‎ عارفی متشرع و معتدل، انسانی بزرگ‎منش و مهربان و اجتماعی‎ و صاحب نفوذ‎ در‎ اقشار و طبقات گوناگون جامعه از شاه تا گدا و از تاجر تا پیشه‎ور‎ و از‎ شهری‎ تا روستایی، معرفی می‎شود. کسانی که با شیخ بیعت کرده‎اند «توبه‎کار» نامیده می‎شدند. شیخ آنان‎ را‎ به‎ پیروی شریعت و رعایت اخلاق حسنه و نیکوکاری و مردم‎داری و اخلاص فرامی‎خواند، بلکه‎ وامی‎دارد<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/4377/54 ر.ک: ذکاوتی قراگزلو، علیرضا، ص54]</ref>.


همین موقعیت و شهرت و محبوبیت عظیم‎ و بی‎نظیر‎ که‎ برای‎ شیخ صفی‎ حاصل‎ شد و در دوره جانشینانش‎ حفظ‎ گردید و توسعه یافت، با توجه به شرایط سیاسی و اجتماعی خاص قرن‎ هشتم و نهم منجر‎ به‎ برپایی دولت صفوی، بر سه پایه‎ تشیع‎ و تصوف و ملیت‎ گردید‎. در‎ همین کتاب نفوذ شگفت‎انگیز‎ خلقی‎ شیخ صفی‎الدین در زندگی و مرگ نمودار است و اگر ما خود نظایر این صحنه‎ را‎ در عصر خود ندیده بودیم، نمی‎توانستیم‎‎ صحت‎ آن‎ را‎ باور‎ کنیم: «کوه و صحرا‎ از‎ فوج در فوج، موج‎ می‎زد و مردم را از غایت ازدحام مجال زیارت نمی‎بود؛ امیرعلی خوانچی‎ با‎ صد‎ مرد زورمند ایستاده بودند که مردم را‎ از‎ غلبه‎ منع‎ می‎کردند‎ به‎ ضرب چوب. چون طالبان دردمند منع‎ امیرعلی دیدند روی به وی آوردند و از بیم گریخت...و عزم‎ آن خانه کردند که شیخ در آنجا بود. درش برکندند‎ و به غلبه در آنجا رفتند. شیخ چون نظر فرمود که مردم بیخود و عقل از سر رفته درآمدند، بر پای خاست و ایشان را از آمدن منع فرمود و... و از آن خانه چون‎ آفتاب‎ بر بام برآمد و پرتو مبارک بر آن خلایق‎ انداخت و مردم گرد بر گرد تا به دامن کوه صحرا در صحرا هریک به امیدی ایستاده...»<ref>ر.ک: همان</ref>.
همین موقعیت و شهرت و محبوبیت عظیم‎ و بی‎نظیر‎ که‎ برای‎ شیخ صفی‎ حاصل‎ شد و در دوره جانشینانش‎ حفظ‎ گردید و توسعه یافت، با توجه به شرایط سیاسی و اجتماعی خاص قرن‎ هشتم و نهم منجر‎ به‎ برپایی دولت صفوی، بر سه پایه‎ تشیع‎ و تصوف و ملیت‎ گردید‎. در‎ همین کتاب نفوذ شگفت‎انگیز‎ خلقی‎ شیخ صفی‎الدین در زندگی و مرگ نمودار است و اگر ما خود نظایر این صحنه‎ را‎ در عصر خود ندیده بودیم، نمی‎توانستیم‎‎ صحت‎ آن‎ را‎ باور‎ کنیم: «کوه و صحرا‎ از‎ فوج در فوج، موج‎ می‎زد و مردم را از غایت ازدحام مجال زیارت نمی‎بود؛ امیرعلی خوانچی‎ با‎ صد‎ مرد زورمند ایستاده بودند که مردم را‎ از‎ غلبه‎ منع‎ می‎کردند‎ به‎ ضرب چوب. چون طالبان دردمند منع‎ امیرعلی دیدند روی به وی آوردند و از بیم گریخت...و عزم‎ آن خانه کردند که شیخ در آنجا بود. درش برکندند‎ و به غلبه در آنجا رفتند. شیخ چون نظر فرمود که مردم بیخود و عقل از سر رفته درآمدند، بر پای خاست و ایشان را از آمدن منع فرمود و... و از آن خانه چون‎ آفتاب‎ بر بام برآمد و پرتو مبارک بر آن خلایق‎ انداخت و مردم گرد بر گرد تا به دامن کوه صحرا در صحرا هریک به امیدی ایستاده...»<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/4377/54 ر.ک: همان]</ref>.


در اینجا قابل‎ذکر است که صفی‎الدین با اینکه با مقولات ابن‎ عربی و اهل وحدت آشنا بوده، تعبیرات نزدیک‎تر به شرع از گفته‎های آنان بیان کرده است؛ مثلاً شعر عراقی را که گوید‎:
در اینجا قابل‎ذکر است که صفی‎الدین با اینکه با مقولات ابن‎ عربی و اهل وحدت آشنا بوده، تعبیرات نزدیک‎تر به شرع از گفته‎های آنان بیان کرده است؛ مثلاً شعر عراقی را که گوید‎:
خط ۷۶: خط ۷۶:
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


و مأخوذ از کلمات محیی‎الدین است، چنین معنی می‎کند: «این را حمل بر ظاهر نتوان کرد که در وجود خارج‎ عین‎ جمله اشیا شود، بلکه محمول بر آن است که چون اندرون صافی‎ گردد، مجموع اشیا در نظر او بر مثال آینه نماید و چون صفت‎ حق‎تعالی ظهور یابد و متجلی‎ گردد‎ در نظر طالب، درمجموع‎ مصنوعات آن متجلی ظاهر نماید، چنانکه ابوعثمان حیری گفته‎ است: ما نظرت فی شئ الاّ و قد رأیت الله فیه». ملاحظه می‎کنید‎ که‎ وحدت‎ وجود شعر عراقی را به‎ وحدت‎ شهود‎ برگردانیده است<ref>ر.ک: همان، ص56</ref>.
و مأخوذ از کلمات محیی‎الدین است، چنین معنی می‎کند: «این را حمل بر ظاهر نتوان کرد که در وجود خارج‎ عین‎ جمله اشیا شود، بلکه محمول بر آن است که چون اندرون صافی‎ گردد، مجموع اشیا در نظر او بر مثال آینه نماید و چون صفت‎ حق‎تعالی ظهور یابد و متجلی‎ گردد‎ در نظر طالب، درمجموع‎ مصنوعات آن متجلی ظاهر نماید، چنانکه ابوعثمان حیری گفته‎ است: ما نظرت فی شئ الاّ و قد رأیت الله فیه». ملاحظه می‎کنید‎ که‎ وحدت‎ وجود شعر عراقی را به‎ وحدت‎ شهود‎ برگردانیده است<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/4377/56 ر.ک: همان، ص56]</ref>.


دیگر از فواید این کتاب نکاتی است که در تفسیر بعضی آیات قرآنی به زبان آورده است و نیز پاسخ بعضی سؤالات عرفانی. باید اضافه کنیم که راوی این کلمات و بیانات، پسرش شیخ صدرالدین است و احتمال تصرف و تغییر می‎رود، اما درمجموع مشرب اعتدالی صفی‎الدین قابل‎انکار نیست‎؛ مثلاً می‎گوید: ما را کشف و کرامات و قدم و همت است. کشف آن است که به عیوب خود و هنر خود بینا گردد...؛ کرامات آن است که قطع علایق از درون خود بکند و دل خود مجرد گرداند؛ قدم آن است که...سفری کند بیرون از خود و به مقصد رسد؛ همت آن است که سر به دو کون و مادون حق فرونیارد.
دیگر از فواید این کتاب نکاتی است که در تفسیر بعضی آیات قرآنی به زبان آورده است و نیز پاسخ بعضی سؤالات عرفانی. باید اضافه کنیم که راوی این کلمات و بیانات، پسرش شیخ صدرالدین است و احتمال تصرف و تغییر می‎رود، اما درمجموع مشرب اعتدالی صفی‎الدین قابل‎انکار نیست‎؛ مثلاً می‎گوید: ما را کشف و کرامات و قدم و همت است. کشف آن است که به عیوب خود و هنر خود بینا گردد...؛ کرامات آن است که قطع علایق از درون خود بکند و دل خود مجرد گرداند؛ قدم آن است که...سفری کند بیرون از خود و به مقصد رسد؛ همت آن است که سر به دو کون و مادون حق فرونیارد.
خط ۸۴: خط ۸۴:
غیاث‎الدین وزیر از شیخ صفی می‎پرسد که درباره ذکر لا اله ‎الا الله به روش‎«چهارضربی» نظرش چیست؟! شیخ می‎گوید: «کلمه لا اله الا الله به اخلاص باید گفتن».
غیاث‎الدین وزیر از شیخ صفی می‎پرسد که درباره ذکر لا اله ‎الا الله به روش‎«چهارضربی» نظرش چیست؟! شیخ می‎گوید: «کلمه لا اله الا الله به اخلاص باید گفتن».


مشاجرات کلامی و لفاظی موردتوجه صفی‎الدین نبود. عالمی از شیخ سؤال کرد که حق‎تعالی را بر زنا که بر بنده‎ای صادر شود، رضا هست؟ شیخ فرمود: نه. آن عالم گفت: پس‎ قدرت و حرکت و تمکّن چرا می‎دهد؟ شیخ فرمود: حرکت‎دهنده و خالق آن حرکت اوست «وَ اللَّهُ خَلَقَکُمْ وَ مَا تَعْمَلُونَ» ﴿الصافات‏، 96﴾، اما عامل، من و توأیم: «جزاء بما کانوا یعملون»؛ چرا آن حرکت به حلال خرج نکند تا از او فرزندی در وجود آید که منفعت مسلمانان باشد؟ می‎بینید که مطلب را خیلی کوتاه و درست تمام کرده، بدون آنکه وارد بحث‎هایی بی‎نتیجه شبهه‎انگیز شود<ref>ر.ک: همان</ref>.
مشاجرات کلامی و لفاظی موردتوجه صفی‎الدین نبود. عالمی از شیخ سؤال کرد که حق‎تعالی را بر زنا که بر بنده‎ای صادر شود، رضا هست؟ شیخ فرمود: نه. آن عالم گفت: پس‎ قدرت و حرکت و تمکّن چرا می‎دهد؟ شیخ فرمود: حرکت‎دهنده و خالق آن حرکت اوست «وَ اللَّهُ خَلَقَکُمْ وَ مَا تَعْمَلُونَ» ﴿الصافات‏، 96﴾، اما عامل، من و توأیم: «جزاء بما کانوا یعملون»؛ چرا آن حرکت به حلال خرج نکند تا از او فرزندی در وجود آید که منفعت مسلمانان باشد؟ می‎بینید که مطلب را خیلی کوتاه و درست تمام کرده، بدون آنکه وارد بحث‎هایی بی‎نتیجه شبهه‎انگیز شود<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/4377/56 ر.ک: همان]</ref>.


از فواید این‎ کتاب‎، وجود اشعاری به لهجه آذری قدیم‎ است که از اصیل‎ترین اسناد زبانی‎ لهجه‎های‎ فارس در دوره پس‎ از اسلامی است‎ و نیز‎ لغات‎ و ترکیبات فارسی اصیل و رسا همچون: بزرگین، تختینه‎، پلاو‎، دستنماز، روارو، شیشه باز کمخا، گندماب، غلبه (به معنی شلوغی و ازدحام و هجوم‎ جمعیت‎) که‎ تعبیر اخیر در دارابنامه بیغمی‎ نیز‎ آمده است<ref>ر.ک: همان</ref>.
از فواید این‎ کتاب‎، وجود اشعاری به لهجه آذری قدیم‎ است که از اصیل‎ترین اسناد زبانی‎ لهجه‎های‎ فارس در دوره پس‎ از اسلامی است‎ و نیز‎ لغات‎ و ترکیبات فارسی اصیل و رسا همچون: بزرگین، تختینه‎، پلاو‎، دستنماز، روارو، شیشه باز کمخا، گندماب، غلبه (به معنی شلوغی و ازدحام و هجوم‎ جمعیت‎) که‎ تعبیر اخیر در دارابنامه بیغمی‎ نیز‎ آمده است<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/4377/56 ر.ک: همان]</ref>.


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
خط ۹۶: خط ۹۶:
==منابع مقاله==
==منابع مقاله==
# مقدمه مصحح و متن کتاب.
# مقدمه مصحح و متن کتاب.
# ذکاوتی قراگزلو، علیرضا، «وصفی از صفوة الصفا»، پایگاه مجلات تخصصی نور: آینه پژوهش، آذر و دی 1374، شماره 35، صفحه 53 تا 56؛ به آدرس اینترنتی:
#[[:noormags:77424|ذکاوتی قراگزلو، علیرضا، «وصفی از صفوة الصفا»، پایگاه مجلات تخصصی نور: آینه پژوهش، آذر و دی 1374، شماره 35، صفحه 53 تا 56]].
https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/77424


== وابسته‌ها ==
== وابسته‌ها ==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش