۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
جز (جایگزینی متن - ' ا ' به ' ا') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
مؤلف، مسلمانان را به سه قسم علوی، اموی و معتدل تقسیم میکند که با تقسیمبندی معروف آنان به دو گروه شیعه و سنی در تقابل است.<ref>ر.ک: همان، ص13</ref>او همچنین معتقد است از آنجا که دین از بزرگترین عوامل مؤثر در زندگی بشر بوده است، امویها لعن بر [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین علی(ع)]] را از جمله عقاید دینی محسوب داشتند و در آخر، لعن دو ریحانه رسول(ص)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و برخی از بزرگان علوی را نیز بر آن افزودند و آن را شرط قبولی نماز دانستند. در برابر این کردار زشت امویها، علویها نیز سب و لعن حزب معارض با علی(ع) را فریضهای دینی که میبایست همیشه بر آن محافظت نمود، بشمار آوردند.<ref>ر.ک: همان، ص14</ref>وی، امام بعد از حضرت سجاد(ع) را در نظر علویان، زید شهید و شرعیت امامت را روی بیعت میداند. ناقد، او را در این عقیده تخطئه میکند و امامت را از آن امامان دوازدهگانهای میداند که در روایت پیامبر اکرم(ص) معرفی شدهاند.<ref>ر.ک: همان، ص15</ref>او همچنین مینویسد: امام صاق(ع) به امامت فرزندش اسماعیل وصیت کرد و چون وی قبل از پدر بزرگوارش فوت نمود، آن حضرت به امامت فرزند دوم خویش امام کاظم(ع) سفارش کرد.<ref>ر.ک: همان، ص39</ref> | مؤلف، مسلمانان را به سه قسم علوی، اموی و معتدل تقسیم میکند که با تقسیمبندی معروف آنان به دو گروه شیعه و سنی در تقابل است.<ref>ر.ک: همان، ص13</ref>او همچنین معتقد است از آنجا که دین از بزرگترین عوامل مؤثر در زندگی بشر بوده است، امویها لعن بر [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین علی(ع)]] را از جمله عقاید دینی محسوب داشتند و در آخر، لعن دو ریحانه رسول(ص)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و برخی از بزرگان علوی را نیز بر آن افزودند و آن را شرط قبولی نماز دانستند. در برابر این کردار زشت امویها، علویها نیز سب و لعن حزب معارض با علی(ع) را فریضهای دینی که میبایست همیشه بر آن محافظت نمود، بشمار آوردند.<ref>ر.ک: همان، ص14</ref>وی، امام بعد از حضرت سجاد(ع) را در نظر علویان، زید شهید و شرعیت امامت را روی بیعت میداند. ناقد، او را در این عقیده تخطئه میکند و امامت را از آن امامان دوازدهگانهای میداند که در روایت پیامبر اکرم(ص) معرفی شدهاند.<ref>ر.ک: همان، ص15</ref>او همچنین مینویسد: امام صاق(ع) به امامت فرزندش اسماعیل وصیت کرد و چون وی قبل از پدر بزرگوارش فوت نمود، آن حضرت به امامت فرزند دوم خویش امام کاظم(ع) سفارش کرد.<ref>ر.ک: همان، ص39</ref> | ||
محمد امین غالب طویل، در قسمت نسب علویین، عرب را به سه نوع بائده، عاربه و مستعربه تقسیم میکند.<ref>ر.ک: همان، ص16</ref>او از ابوسفیان و ابوجهل بهعنوان اولین کسانی که با پیامبر دشمنی علنی کردند، نام میبرد.<ref>ر.ک: همان، ص17</ref>مؤلف همچنین ماجرای غدیر را نقل میکند و به بررسی آن میپردازد.<ref>ر.ک: همان، ص25-24</ref>از جمله عقاید عجیبی که نویسنده به علویون نسبت میدهد این است که پیامبر اکرم(ص) مردم را بهطور مساوی به پرداختن به واجبات تکلیف نمیکردند.<ref>ر.ک: همان، ص26</ref>وی تشیع علویون سوریه را مرهون تعلیمات ابوذر غفاری، مقداد بن اسود کندی و سایرین از انصار میداند که ساکن جبل الحلو (کوهی در شمال غربی شهر حمص سوریه) شدند.<ref>ر.ک: همان، ص35</ref>همچنین مینویسد: ارکان در نظر شیعه، سلمان و مقداد و بلال و عمار هستند. البته شاید اشتباهی از او در این | محمد امین غالب طویل، در قسمت نسب علویین، عرب را به سه نوع بائده، عاربه و مستعربه تقسیم میکند.<ref>ر.ک: همان، ص16</ref>او از ابوسفیان و ابوجهل بهعنوان اولین کسانی که با پیامبر دشمنی علنی کردند، نام میبرد.<ref>ر.ک: همان، ص17</ref>مؤلف همچنین ماجرای غدیر را نقل میکند و به بررسی آن میپردازد.<ref>ر.ک: همان، ص25-24</ref>از جمله عقاید عجیبی که نویسنده به علویون نسبت میدهد این است که پیامبر اکرم(ص) مردم را بهطور مساوی به پرداختن به واجبات تکلیف نمیکردند.<ref>ر.ک: همان، ص26</ref>وی تشیع علویون سوریه را مرهون تعلیمات ابوذر غفاری، مقداد بن اسود کندی و سایرین از انصار میداند که ساکن جبل الحلو (کوهی در شمال غربی شهر حمص سوریه) شدند.<ref>ر.ک: همان، ص35</ref>همچنین مینویسد: ارکان در نظر شیعه، سلمان و مقداد و بلال و عمار هستند. البته شاید اشتباهی از او در این امر صورت گرفته باشد؛ زیرا نفر سوم از ارکان، ابوذر غفاری است نه بلال.<ref>ر.ک: همان، ص36</ref> | ||
مؤلف، از ابوحنیفه با لقب امام اعظم یاد میکند و این امر ریشه در تأثر وی از محیط زندگی دارد؛ چه، وی در محیط ترکی دولت عثمانی میزیسته است.<ref>ر.ک: همان، ص41</ref>ایشان معتقد است شیعیان احادیثشان را به امسلمه و اهل تسنن به عایشه مستند میکنند.<ref>ر.ک: همان</ref>همچنین اعتقاد دارد که علم باطن (باطنی بودن) منحصر در اسماعیلیان نیست، بلکه حقیقت امر این است که علم باطن مختص علویان است.<ref>ر.ک: همان، ص42</ref> | مؤلف، از ابوحنیفه با لقب امام اعظم یاد میکند و این امر ریشه در تأثر وی از محیط زندگی دارد؛ چه، وی در محیط ترکی دولت عثمانی میزیسته است.<ref>ر.ک: همان، ص41</ref>ایشان معتقد است شیعیان احادیثشان را به امسلمه و اهل تسنن به عایشه مستند میکنند.<ref>ر.ک: همان</ref>همچنین اعتقاد دارد که علم باطن (باطنی بودن) منحصر در اسماعیلیان نیست، بلکه حقیقت امر این است که علم باطن مختص علویان است.<ref>ر.ک: همان، ص42</ref> | ||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== | ||
کتاب، دارای فهرست منابع است. عبدالرحمن خیر، نقد و تقریظی بر آن نوشته که در سال 1992م، در دمشق چاپ شده است. این تقریظ در ابتدای کتاب هم آمده | کتاب، دارای فهرست منابع است. عبدالرحمن خیر، نقد و تقریظی بر آن نوشته که در سال 1992م، در دمشق چاپ شده است. این تقریظ در ابتدای کتاب هم آمده است. مؤلف در انتهای کتاب، نسب خودش را نوشته است و در آن به نسخههای خطی معتبر استناد کرده است.<ref>ر.ک: همان، ص5</ref> | ||
فهرست محتویات در پایان کتاب ذکر شده است. | فهرست محتویات در پایان کتاب ذکر شده است. |
ویرایش